تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب شعر» ثبت شده است

واحدخبر کارگروه صلح و سازش _ فرهنگ و ادب// شب گذشته، مراسم ادبی و فرهنگی تحت عنوان «دورهمی بدون مادر عزیز» برگزار شد.در این شب، جمعی از دوستداران ادبیات و شعر گرد هم آمدند تا در فضایی گرم و صمیمی، یاد و نام مادران را گرامی بدارند.

این برنامه با حضور ویژه شاعر و نویسنده محترم حجت بقایی (که به تازگی مادر همسر خود را از دست داده اند) برگزار شد، که چند متن ادبی و چند شعر با مضمون «جلسه»، «دورهمی»، «یادبود» و «مادرِ عزیزِ از دست‌رفته» ارائه دادند.

در بخشی از برنامه، حجت بقایی با صدایی آرام، گفت: «ما این شب را به نام مادرانی برگزار می‌کنیم که همیشه حضورشان لحظه‌های ما را گرم می‌کرد؛ اما امروز با نبودشان، این دورهمی معنا می‌یابد.»

او سپس با خواندن متنی کوتاه دربارهٔ فقدانِ وجودِ مادر در جمع، فضای جلسه را تحت تأثیر قرار داد.

از دیگر بخشهای برنامه می‌توان به سخنرانی کوتاهی توسط یکی از مسئولان برگزارکننده، اهدای شاخه گل به یاد مادران حاضر و لحظه‌ای سکوت برای ادای احترام به مصدع اشاره کرد. شرکت‌کنندگان در این شب، با اشتراک تجربه‌ها، خاطره‌ها، شعرها و اشعاری که خود از یاد مادرانشان سروده بودند، فضای همدلی و اندوه‌آلودی ایجاد کردند که در عین حال سرشار از عشق و احترام بود.

در خاتمه، برگزارکنندگان ضمن تشکر از حضار، از حضور بیشتر در رویدادهای مشابه دعوت کردند و اظهار امیدواری کردند که چنین جلساتی بتواند «یاد مادر» را زنده نگه داشته و به مخاطبان فرصتی برای بیان عشق و سپاسگزاری از مادرانشان بدهد.

در این گزارش تعدادی از اشعار سروده شده در این دورهمی را جهت استفاده مخاطبین گرانقدر منتشر می نماییم:

+++

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر مجری برنامه

 

 

در این شب

دورِ هم جمعیم

بی‌کلام مادر

بی‌پناهیِ حضورِ او

همچون مهتابِ دیرهنگام

پر می‌کشد

در فضای خاطره‌ها

صدای گرمش

و ما

با لبخندی از جنس نبودن

در انتظاریم

مادر

ای نامِ بی‌کرانِ مهر و پناه

ای که دستت همیشه برافراشته بود برای ما

امشب در نبودت

گوشه‌ای خلوت

سرودِ خاطره‌ها را می‌خوانیم

با بغضهایی موج‌دار

ای کاش بودی

با نگاهی که پیوند می‌داد

گرمی را

امید را

آرامش را

و امروز

نبودنت

در دلِ جلسه

همچون شعله‌ای خاموش است

که هنوز گرما می‌دهد

مگر نه اینکه

تو بودی پایه این جمع؟

تو بودی آغازِ قصه ما

 سرچشمه مهربانی

حالا که نیستی

ما ایستاده‌ایم در مسیرِ خاطره

با دلهایی که پرت‌وپلا شده‌اند

اما هنوز چشم براه

شاعر بزرگوار

حجتِ بقایی عزیز

امشب قلمت را

بر این سکوتِ مادرانه

چه آرام می‌نشانی؟

ما گوشِ جان به صدای تو سپرده‌ایم

تا شعری بسازی از نبودنش

و باز بودنِ عشق

و ما

مهمانانِ این شب

به نامِ او

که در این جمع نیست

به خواندنِ شعرِ بودن و نبودن

به سرودنِ یادِ مادرِ عزیز

می‌آییم با دلی سرشار از احترام

و چشمی که

نمی‌داند چگونه ببیند…

ای کاش تو بودی

اما این شب

با تو نبودنش

معنا یافته است.

+++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر اول

---

در خلوتِ صندلیِ خالیِ کنارِ ما

صدایِ گامهایِ خاطره هنوز می‌پیچد

در کوچه‌هایِ دلِ ما

که با دستِ گرمِ مادر

نور می‌گرفت

ما جمع شده‌ایم

بی‌آنکه او را لمس کنیم

ولی با حضورِ نامرئیش

به یادِ لبخندی که هیجانِ امید بود

و آغوشی که

مأمنِ سکوت و شلوغیِ قلب ما بود.

در این

«دورهمیِ بدونِ مادرِ عزیز»

ما شعر می‌خوانیم

با قلمِ عشق

با چشمهایِ ترِ یاد.

ای کاش بودی

و ما کم نمی‌داشتیم

این سکوتِ زیبا را که در نبودِ تو

چون آبی سرد و روشن

ما را زنده نگاه‌داشت

ولی هستی

در هر قطره اشکِ دیده

در هر لبخند که به خاطرِ تو می‌تابد

و در هر دستِ گرفته

که به تو اشتیاق دارد

تا بگوید: «ممنونم، مادر»

و حالا

به جایِ نوازشِ موهایت

ما دستِ هم را گرفته‌ایم

و با زبانِ شعر

به تو سلام می‌دهیم

که هنوز از ما دور نیستی

که هنوز عاشقِ ما هستی

و ما

در این شبِ روشنِ یادِ تو

در کنارِ هم

جان می‌بخشیم به عشقِ تو

و به آرامشِ حضورِ ذهنمان

 

+ +++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر دوم

___

مادرم

نورِ چراغِ شبهایِ بی‌تو

در مسیرِ ماست

وقتی ‌صدای خنده می‌آید

ولی تو نیستی تا بخندی

وقتی ‌دستهایت را جستجو می‌کنم

و فقط هوا را لمس می‌کنم

در همان فضا

تو هستی

در آرامشِ خاطره

در لحظه حسرت

در لبخندی که آنرا به یادِ تو بازمی‌خوانم

این دورهمی

دورهمیِ بدونِ توست

اما پر است از نامِ تو

ما با هم می‌خوانیم

با هم فکر می‌کنیم

و با هم می‌مانیم

نه چون تو آشکارا کنارمان هستی

بلکه چون تو

به شیوه‌ای دیگر

همراهِ ما شده‌ای

در دلِ ما

در شعرِ ما

در هر نفسِ عشقِ ما

 

+ +++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر سوم

 

در فضای این شب

لبخندِ خالیِ صندلیِ او می‌درخشد

چون ستونِ نورِ نهانِ جمع ما.

مادر

تو نیستی

ولی هستی

در تک‌تکِ خاطره‌ها

در سکوتِ گفتگوی اشک‌های ما

در دستهایی که برای هم می‌گیرند

به یادِ دستِ گرمِ تو

ما جمع شده‌ایم

تا نبودنت را لمس کنیم

و در همین لمس

حضورش را جشن بگیریم.در این دورهمی

هیچ «مادرِ عزیز»ی فیزیکی نیست

ولی

هر کلام، هر سکوت

هر اشکی که جاری می‌شود

او را زنده می‌کند

در میانِ ما

و ما

بی‌تو

با هم می‌ایستیم

و با شعری که

از جنسِ نبودن و بودن است

به تو سلام می‌دهیم

که هنوز در این قلبها هستی

در این گردهمایی

که بی‌تو برگزار شده

ما باز «خانه» را می‌سازیم

خانه‌ای از شعری که

با قلب گفته شده

از یادِ تو

از عشقِ تو

و از پیمانی که هنوز پابرجاست.

 

+ +++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر چهارم

___

در این دورهمی

هیچ «مادرِ عزیز»ی فیزیکی نیست

ولی

هر کلام، هر سکوت

هر اشکی که جاری می‌شود

او را زنده می‌کند

در میانِ ما

و ما

بی‌تو

با هم می‌ایستیم

و با شعری که

از جنسِ نبودن و بودن است

به تو سلام می‌دهیم

که هنوز در این قلبها هستی

 

+ +++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر چهارم

---

آن صندلی خالی

گوشه شب نشسته است

و یادِ تو

چون نسیمی می‌گذرد

از میانِ خاطره‌ها

دستِ ما را می‌گیرد

بی‌اینکه لمس شود

و ما لبخند می‌زنیم

به آن نگاهِ که نمی‌دیدیم

ولی حس می‌کردیم

که همیشه بود

 

+ +++

 

شب شعر دورهمی بدون مادر عزیز/ شعر ششم

---

شمعِ جمع ما روشن است

با نورِ نامرئیِ تو

مادر

صدای خنده‌ات

در هوا پیچیده

و ما

بی‌تو

دورِ هم جمع شده‌ایم

تا نبودنت را

به شکلِ پرِ امیدِ حضورِ تو

بخوانیم

 

+ +++

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۴ ، ۰۶:۳۷