روایتی از یک مسیر : از چالشهای سخت تا روزنه های امید
واحد خبر کارگروه صلح و سازش ، دکتر بقایی در یادداشتی پیرامون مصاحبه اخیرشان حول محور (کارگاه : زندگی نبرد بی پایان ) که خودشان طراحی و اجرا می کنند ، در مورد شرایط و دلایلی که به طراحی این کارگاه منجر شد توضییحاتی دادند که در این بخش برای مخاطبین محترم منتشر می کنیم :
دکتر بقایی در صفحه شخصی اش نوشت : دیشب مصاحبه ای داشتم با چند خبرنگار دانشجو ، برای اینکه بهشون از وضع جامعه و سختیهای پیش رو بگم از خودم مایه گذاشتم ، چند تا گزارش ارسال کردند که خوب بود ولی طولانی بود و یا تخصصی ولی این گزارش را یکی از خبرنگاران تنظیم کرد و ارسال کرد. نسبتا عمومی تره و هنوز منتشر نشده . بعد از عید غدیر منتشر می شود ...
تقدیم به شما،
-----------
روایتی از یک مسیر: از چالشهای سخت تا روزنههای امید
بین سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰، تجربهای بسیار خاص و تاثیرگذار داشتم که مسیر زندگیام را تغییر داد. آن روزها، وقتی متوجه شدم مدیر وقت در اداره بهخاطر مخالفت من با چند دستور خلاف قوانین اداری ، با استفاده از ارتباطاتش وضعیت کاری و بازنشستگیام را به نحوی تغییر داد که دو عنوان شغلی که از مرکز تهران به من داده شده بود، به من نرسید، و صندوق بازنشستگی ۲۵ ساله ام سی ساله شد .
برای چند روز دنیا برایم تیره و پر از حیرت شده بود، چون خیلی عحیب بود. من اصلا در جریان نبودم،
او بعدها با ظاهر آرام و ایمان راسخ بازنشسته شد، در حالی که من ماندم و سوالهایی که ذهنم را مشغول کرده بود. پیگیریهایم نتیجه ای نداشت جز اینکه فقط تونستم ثابت کنم که حق با من است، و آخرش شنیدم که خوب ، حق با توست حالا چی ؟
با این همه، تصمیم گرفتم سکوت نکنم. حرفها و اعتراضهایم را به شکل کارگاههایی ارائه دادم، شاید یکی از مدیران ردهبالا صدایم را بشنود و تغییری ایجاد شود، اما خبری نشد.
و در همین مسیر، دوستانی بینظیر پیدا کردم و کمکم کارگاهها از فضای اعتراضی به سمت تخصصیتر و سازندهتر شدن پیش رفت. آن اوایل عناوین کارگاهها گاهی تلخ و تند بود، اما کم کم کارگاهها را به شکلی کلیتر و مثبتتر طراحی کردم.
نکته جالب این بود که همراه با اساتید و دوستانم، خاطرات و تجربیاتشان را هم در کارگاهها به اشتراک گذاشتیم و این باعث شد محتوای کارگاهها بسیار غنی و اثرگذار شود. برای من، آن روزها نه تنها یک فرصت یادگیری بود، بلکه مواجهه مستقیم با فساد و رانت سیستم اداری و مالی را بهطرزی عمیق و واقعی حس کردم. درد و ضربهای که خوردم، طبیعی بود و مثل شوکی بزرگ بود، اما همان اوایل تمام شد.
با گذشت زمان، متوجه شدم که دیگر تمایل ندارم کارگاهی با محوریت موضوع یاد شده برگزار کنم، چون آن زخمها به تدریج التیام یافتهاند. اکنون باور دارم این زندگی همان نبرد بیپایان است؛ نبردی که با ایمان، صبر و دانش میتوان از هر چالشی گذر کرد و رشد کرد.
این تجربه برایم درس بزرگی بود: حتی در مواجهه با سختترین شرایط، میتوان به جای ناامیدی، راهی برای رشد و پیشرفت پیدا کرد. و شاید همین، ارزشمندترین نتیجه این مسیر باشد.
#مصاحبه
#مشاور_تحقیق_و_توسعه
روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه