گفتوگویی متفاوت با یک خبرنگار؛ درباره سیاست، توسعه و نیاز به سیاستمدار ایرانی
واحد خبر کارگروه صلح و سازش به نقل از اخبار مدیریت- سرویس اقتصاد و توسعه// دکتر حجت بقایی، مشاور در حوزه تحقیق و توسعه، با سابقه بیش از سی سال خبرنگاری و پژوهش، در نشستی صریح و تأملبرانگیز، نگاهی انتقادی و البته عمیق به مفهوم سیاستورزی در ایران داشت. به باور او، ایران سالهاست که از حضور سیاستمداران واقعی بیبهره است؛ کسانی که نهفقط قدرت را در دست میگیرند، بلکه با درک عمیق از سیاست و بازی قدرت، منافع کشور را در بلندمدت تأمین میکنند.
دکتر بقایی معتقد است آنچه در کشور جریان دارد، بیشتر مدیریت اداری و جناحی است تا سیاستورزی ملی. افرادی که در جایگاههای تصمیمسازی نشستهاند، در اغلب موارد نه تجربهای از سیاست دارند و نه حتی فهمی سیستمی از آن. گویی کسانی وارد میدان شدهاند که شاید سالها درباره مدیریت تحصیل کرده باشند، اما هیچگاه در متن مدیریت واقعی قرار نگرفتهاند. در نتیجه، خروجی تصمیماتشان یا واکنشی و کوتاهمدت است، یا به نفع گروهی خاص. چنین وضعیتی، نهتنها کمکی به توسعه نمیکند، بلکه گاه مانعی جدی در برابر حرکت کشور بهسوی آیندهای روشن است.
او با مثالی تاریخی اشاره میکند: «آخرین سیاستمدار واقعی ایرانی که در ذهن من مانده، خواجه نظامالملک است. با آنکه بسیاری او را خدمتگزار حکومت سلجوقیان میدانند، اما واقعیت این است که خدمات بیبدیلی به ایران کرد. امروز، کمتر کسی را میتوان یافت که در عین درک ساختار قدرت، بتواند مصالح ملی را با مهارت در این ساختار پیش ببرد.»
با وجود این نگاه انتقادی، دکتر بقایی به برخی چهرههای تأثیرگذار در چند دهه اخیر نیز اشاره میکند. از جمله، یاد میکند از دکتر احمد توکلی؛ اقتصاددان، روزنامهنگار و سیاستمداری که اگرچه صاحب اندیشه و تحلیل در هر دو عرصه اقتصاد و سیاست بود، اما متأسفانه کمتر در جایگاههای تصمیمساز قرار گرفت و نقش او بیشتر به حوزهی مشاوره و نقد سیاستها محدود شد. به گفته دکتر بقایی، «اگر افرادی چون دکتر توکلی در سطوح بالای اجرایی حضور داشتند، شاید امروز شاهد نهادینهتر شدن نوعی عقلانیت در سیاستورزی اقتصادی کشور بودیم.»
به باور او، فقدان سیاستمدار واقعی باعث شده کشور در برخی حوزهها، بهخصوص در لایههای میانی مدیریتی، با نوعی از «مدیریت ایلیاتی» مواجه شود. یعنی شبکههای محدود، مبتنی بر روابط خویشاوندی، قومی یا گروهی، منابع را در دست گرفتهاند و عملاً خارج از نظارت مرکزی عمل میکنند. به همین دلیل است که سرمایهها گاه در دست اقلیتی قرار میگیرد که نه پاسخگو هستند و نه حتی در معرض نقد و ارزیابی کارشناسانه قرار میگیرند.
با وجود این نقدها، دکتر بقایی بر این باور است که مدیریت کلان کشور در شرایط فعلی، نسبتی از ثبات و کارآمدی را حفظ کرده، اما ضعف اصلی در نبود نظارت سیستماتیک و ساختارهای ارزیابی شفاف در لایههای پایینتر است. او معتقد است توسعه بدون سیاستگذاری حرفهای، مسیری نیمهتمام و آسیبپذیر است؛ چراکه سیاست است که بسترساز مدیریت صحیح منابع، ایجاد عدالت در توزیع فرصتها و تضمین رشد پایدار میشود.
در پایان، تأکید میکند که ایران نیاز به سیاستمداری دارد که بتواند با تمام گروهها تعامل کند، بدون حذف یا تخریب، و با بازی دقیق سیاست، جامعه را بهسوی توسعه هدایت کند. نه آنکه منتظر بماند که نسخهای از بیرون برسد یا نیرویی خارجی بیاید و نقش مدیر و سیاستگذار را ایفا کند.
دکتر بقایی توسعه را در گرو تربیت و حضور سیاستمداران واقعی میداند، نه صرفاً مدیران اجرایی؛ کسانی که بتوانند با شناخت از تاریخ، منافع ملی، و مختصات قدرت جهانی، تصمیم بگیرند و مسئولانه پای آن بایستند.
+گروه خبری، تحلیلی اخبار مدیریت