مذاکره یعنی نفوذ / شعری زیبا در وصف مذاکره
شعر: مذاکره یعنی نفوذ
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)
مذاکره یعنی نفوذ
در دلِ دژهایِ ما
در حصارِ باور و بنیادِ اندیشهها.
ابرقدرت
با لبخندِ دیپلماتیک میآید
اما
چشم در جیبِ خاکِ ما دوختهاست.
استعمارگر
با نقشهای نو
بیزنجیر
بیتفنگ
اما با زبانی که زهرش پنهان است
به میدان میآید.
استثمارگر
نه به خون
بلکه
به نفت و معدن و بازار
میاندیشد
با ارقام
با قرارداد
با واژههای قانونیِ مبهم
با لباسی از صلح
و خنجری در آستین.
دشمن
با هزاران تحلیلگر میآید
با جدولها
دادهها
با مأموران بینام و نشان
که ضعفها را
شناسایی کنند
تا روزی در بحران
پاشنهی آشیلمان را بفشارند.
رقیب
با لبخندِ شراکت
زیرساختهامان را
میخواند
تا جایی که
ما وابسته شویم
و او
بینیاز از ما بماند.
اگر دوست بودند
مذاکره برای چیست؟
دوست
دل را میفهمد
گفتوگو نمیخواهد
برای مهر ورزیدن.
اما اینان
با ژستهای مهربان
بهدنبالِ نفوذند
نه تفاهم.
ما
درونمان را باید بسازیم.
دردِ داخلی
دوای بیرونی ندارد.
اگر ما نسازیم
آنان که ویرانگرند
چگونه خواهند ساخت؟
مذاکره
یعنی: در را بگشای
بگذار بیایند
ببینند
بدانند که چه داریم
و از کجا باید بزنند.
مذاکره
یعنی:
اجازه دهیم
رازها
راهها
ضعفها
در پروندهی دشمن
ثبت شود.
مذاکره
اگر با چشمِ باز نباشد
تسلیم است
سرسپردگیست
در لفافِ گفتگو.
مگر میشود
با کسی که
تحریم میکند
ترور میکند
دشمنانمان را مسلح میکند
و دوستانمان را تهدید
بر سر صلح نشست؟
مگر میشود
به کسی اعتماد کرد
که به نامِ حقوق بشر
ملتی را
در گرسنگی میفشارد؟
نه!
گفتوگو
وقتی معنا دارد
که پشتمان گرم باشد
به تولید
به اتحاد
به استقلال
ما اگر قوی شویم
مذاکره هم تغییر خواهد کرد.
نه التماس
بلکه چانهزنیِ عزتمند.
پس ای جوان
ای بیدار!
به سازندگی بیاندیش
به خودباوری
که هیچ دشمنی
برای ما
نسخهی نجات نمیپیچد.
+روزنوشتهای مشاورتحقیق و توسعه