نقد شعر «سه جانباز، سه عشق، سه قصه» از دکتر حجت بقایی
نقد شعر «سه جانباز، سه عشق، سه قصه» از دکتر حجت بقایی
اقتصاددان شمال، سرویس ادبیات و هنر// شعر «سه جانباز، سه عشق، سه قصه» نوشته دکتر حجت بقایی، یکی از آثار تأثیرگذار و پر احساس ادبی است که با زبانی ساده و در عین حال پر از رمز و معنا، سرگذشت سه جانباز را به تصویر میکشد. دکتر بقایی با تکیه بر تجربههای عینی و روایتهای فراموششده، مخاطب را به دل کوچههای تاریک و پیچیده جنگ و پس از جنگ میبرد؛ جایی که عشق، فداکاری و تنهایی دست در دست هم دادهاند.
دکتر بقایی در این شعر با تکرار نام جانبازان و تاکید بر روایت هر کدام از آنها، تصویری زنده و ملموس از رنج و ایثار این افراد ارائه میدهد. شاعر با انتخاب سه شخصیت متفاوت، یکی موجی، یکی آیتاللهی با دکترای سیاست، و دیگری در یک سکوت ماندگار، نشان میدهد که جنگ تنها میدان نبرد فیزیکی نیست، بلکه جایی است که روح انسان نیز زخمی میشود و اغلب این زخمها پنهان میمانند.
یکی از نکات برجسته شعر دکتر بقایی، پرداختن به تنهایی جانبازان و سکوتی است که جامعه درباره آنها به وجود آورده است. شاعر سوالی تلخ مطرح میکند: «چه شد که قهرمانان ما بینام رفتند و بینشان ماندند؟» این سوال بازتابی از نگرانیهای اجتماعی و فرهنگی امروز است که ارزشهای انسانی و فداکاریها را به فراموشی سپرده است.
زبان شعر دکتر بقایی ساده و روان است اما سرشار از تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق است. استفاده از تصویر «دستانی که بوی جبهه میداد» و «صدای مین که هر شب میخوابید» به خوبی درد و رنج جانبازان را به مخاطب منتقل میکند. این شعر نه تنها روایتگر واقعیتهای تلخ جنگ است بلکه در عین حال نمایانگر نوعی عشق بیدریغ به وطن و انسانیت است.
در نهایت، دکتر بقایی با شعری که هم سوگواری است و هم اعتراض، صدای کسانی میشود که صدایشان در هیاهوی روزگار گم شده است. «سه جانباز، سه عشق، سه قصه» اثری است که هر خوانندهای را به تفکر وادار میکند و یادآور میشود که احترام و شناخت از فداکاریها نباید به فراموشی سپرده شود.
+سرویس ادبیات و هنر - ع. جلالی