تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

۳۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

ساختمان شیشه‌ایِ آرزوهای من

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه؛ خبرنگار و برنامه سازاسبق معاونت سیاسی)

نوجوان که بودم
قلمم 
می‌رقصید روی کاغذ
در دل خودم 
هزار قصه داشتم
و صدای خبرنگاری به گوشم می‌رسید
از استانی تا کشوری
افتخار پشت افتخار
روزنامه‌ها خوانای خاطرات من شدند
و رادیو، پل رسیدنم به آسمان‌ها
هزارو سیصدو هفتادو یک
وقتی 
برای نخستین بار 
پا گذاشتم به محوطه جام جم
ساختمان شیشه‌ای
 چون رویایی بزرگ
نور می‌داد به هر قدمم
به هر نفس
به هر نگاه
گاهی 
حس می‌کردم 
اگر نچرخم دور این 
ساختمان دل انگیز
روزم خراب می‌شود
این ساختمان
معبد دلم شده بود
چون آنجا بودم
در دل خبر
در دل شور
در دل آرزوهای بی‌پایان
دوران سربازی گذشت
اما عشق نوشتن 
همچنان زنده بود
و وقتی به واحد خبر دعوت شدم
شادی‌ام را 
به سقف آسمان رساندم
ساختمان شیشه‌ای
پاتوق بی‌کرانم
صداهای زندگی و امید
پژوهش و تلاش،پ
هر گوشه‌اش خانه‌ی من شده بود
تا روزی که منتقل شدم
و دیگر
ندیدم آن ساختمان را
و از منبع انرژی‌ام جدا شدم
فهمیدم چقدر جانم
در آن دیوارهای شفاف
در آن نورهای بازتابان
زندگی کرده بود
و هنوز هم می‌تپد
در سینه‌ام
به یاد روزهای طلایی ام
در ساختمان شیشه ای

×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

#ساختمان_شیشه_ای
#مشاور_تحقیق_و_توسعه
#خبرنگار_واحد_مرکزی_خبر
#برنامه_ساز 
#دکتر_حجت_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۱۳:۰۶

امیدواری در بحران و مدیریت منابع/ 
گزارش نقد شعرهای دکتر حجت بقایی

سرویس فرهنگ و ادب// دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه، در اشعار خود، نگاهی عمیق و تأمل‌برانگیز به شرایط بحرانی جامعه و زندگی انسان‌ها دارد و همزمان با بیان سختی‌ها، پیام امید و مدیریت هوشمندانه منابع را به مخاطب منتقل می‌کند. شعرهای او برخلاف بسیاری از آثار که در بحران‌ها به یأس و ناامیدی می‌پردازند، با تأکید بر «امیدواری» و «تلاش مدیریت‌شده» زمینه‌ای مثبت و سازنده خلق می‌کند.
یکی از ویژگی‌های برجسته شعرهای دکتر بقایی، تمرکز بر اهمیت مدیریت منابع در شرایط محدود و بحرانی است. او با زبانی ساده و در عین حال فلسفی، مخاطب را به درون خود دعوت می‌کند تا بیندیشد چگونه می‌توان از اندک‌ها بیشترین بهره را برد. این نگرش در بخشی از شعرهایش، به عنوان راهکاری عملی مطرح شده و نه فقط یک شعار ذهنی.
از سوی دیگر، پیام امید در اشعار دکتر حجت به شکل نهفته و درونی است و از طریق تصویرسازی‌های زیبا و استعاره‌های دقیق به خواننده منتقل می‌شود. امیدی که او می‌نمایاند، نه ناآگاهانه و صرفاً آرمانی، بلکه توأم با شناخت واقعیت‌ها و چالش‌هاست. این نوع نگاه، توانایی افزایش تاب‌آوری فرد و جامعه را به خوبی منعکس می‌کند.
در مجموع، دکتر بقایی با ترکیب دو عنصر «امیدواری» و «مدیریت منابع»، شعری خلق می‌کند که فراتر از هنر صرف، به یک راهنمای عملی برای مواجهه با بحران‌ها بدل می‌شود. این پیام‌ها می‌تواند در شرایط امروز جامعه ما که با مسائل متعدد و منابع محدود روبروست، الهام‌بخش و کاربردی باشد.
+سرویس ادب و هنر

#شاعر_ایرانی
#مشاور_تحقیق_و_توسعه
#دکتر_حجت_بقایی 
#دکتر_بقایی 
#گزارش
#نقد_شعر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۲۵

نقد شعر «فرشته آب» از دکتر حجت بقایی

سرویس فرهنگ و ادب// شعر «فرشته آب» با استعاره‌ای زیبا و عمیق، آب را به عنوان عنصری حیاتی، زنده و حافظ تاریخ و فرهنگ ایران معرفی می‌کند. در دل این شعر، پیامی قدرتمند درباره بحران منابع آبی و ضرورت مدیریت خردمندانه آنها نهفته است که کاملاً با موضوع «امیدواری در بحران» همخوانی دارد.
اولین نکته‌ای که در این شعر جلب توجه می‌کند، تصویرسازی شاعر از آب به صورت یک «فرشته» با ویژگی‌هایی انسانی است: آرام، با گیسوانی از مه، و دستانی پر از رودهای فراموش‌شده. این تصویرسازی باعث می‌شود که مخاطب ارتباط عاطفی عمیقی با عنصر آب برقرار کند و آن را صرفاً یک منبع طبیعی نبیند، بلکه موجودی زنده و تاریخی که رنج‌ها و محرومیت‌ها را نیز تجربه کرده است.
آب در این شعر نه گمشده است و نه تمام‌شده، بلکه در دل کوه‌ها و منابع یخی «می‌لرزد» و در سدها «اسیر» است؛ این توصیف دقیقاً نشان‌دهنده شرایط بحرانی فعلی منابع آبی کشور است. این بیان واقع‌گرایانه اما همراه با امید است که آب «هنوز زنده است» و امکان بازگشت و احیاء وجود دارد، به شرط اینکه «مدیریت باشد» و «دل بسوزد.»
شعر با دعوت به مسئولیت‌پذیری، یعنی «مدیریت» و «دل‌سوختن» نسبت به زمین و منابعش، کاملاً در راستای راهکارهای عملی مواجهه با بحران‌های زیست‌محیطی قرار می‌گیرد. این نکته، نشانه‌ی بلوغ فکری شاعر است که بحران را نه فقط به عنوان یک مشکل و تهدید، بلکه به عنوان فرصتی برای تغییر و تحول مثبت می‌بیند.
امیدواری در این شعر در پایان آن تجلی می‌یابد؛ فرشته آب که می‌تواند خود را پنهان کند اما زنده است و در «امید» و «توسعه‌ای که باید ریشه در آگاهی داشته باشد» باقی می‌ماند. این پایان‌بندی به مخاطب یادآوری می‌کند که هنوز راهی برای حفظ و احیای منابع وجود دارد، اگر آگاه باشیم و مدیریت کنیم.
در مجموع؛ شعر «فرشته آب» شعری است که بحران منابع آب را به شکلی انسانی و عاطفی بازنمایی می‌کند و در عین حال پیامی از امید، مسئولیت و ضرورت مدیریت خردمندانه به مخاطب می‌دهد. این اثر، نمونه‌ای برجسته از شعر معاصر است که هنر و واقعیت را به هم پیوند زده و به جای ناامیدی، راه‌حل و امید می‌سازد.
+سرویس فرهنگ و ادب

#شعر_نو
#فرشته_آب
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#توسعه
#دکتر_حجت_بقایی 
#نقد_شعر
#دکتر_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۲۳

توصیه های یک مشاور تحقیق و توسعه: 

آقای بیرانوند قابلیتهای کلیدی جهانی شدن را در خودتان تقویت کنید ،

درخشانتر از گذشته باید باشید./ برند خود را نسوزانید.

 

 

گروه خبری اخبار مدیریت// دکتر حجت بقایی در صفحه شخصی اش نوشت : اگر من به عنوان مشاور در کنار علیرضا بیرانوند بودم، با توجه به جایگاه خاص او به‌عنوان یکی از نمادهای معاصر فوتبال ایران به دنبال تثبیت و تعمیق موفقیت‌هایش بودم، نه صرفاً تکرار آن‌ها.

در ادامه، چند توصیه کلیدی که می‌توانستم به بیرانوند بدهم برای اینکه موفقیت‌هایش نه‌فقط بیشتر، بلکه معنادارتر و ماندگارتر شود، را جهت اطلاع مخاطبین منتشر می کنم، من به ایشان دسترسی ندارم شاید یکی از مشاورانشان این مطلب را بخواند ، و اما پیشنهاد من به عنوان مشاور تحقیق و توسعه برای آقای بیرانوند :

در مرحله نخست؛ برند شخصی‌ات را بساز، نه فقط اسم‌ات را :

شما الان فقط یک دروازه‌بان نیستی؛ یک چهره عمومی هستی. حرکت‌هایی مثل مهار پنالتی رونالدو شما را جهانی کرد، ولی این تصویر باید عمق پیدا کند. به جای اینکه در رسانه‌ها فقط به دستاوردهای فوتبالی متّکی باشی، روی ارزش‌هایی مثل "پشتکار"، "خودساختگی" و "ریسک‌پذیری" تمرکز کن. این‌ها چیزی است که مردم با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند.

دوم ؛ موفقیت را فقط در چارچوب دروازه نبین:

توصیه من به‌عنوان مشاور این است: از حالا به فکر آینده‌ات باش. دایی و نکونام فقط بازیکن نماندند. شما هم باید به این فکر باشی که بعد از دوران بازی، چه ارزشی می‌خواهی تولید کنی، در فوتبال یا حتی بیرون از آن. تحصیل، سرمایه‌گذاری در پروژه‌های فرهنگی-اجتماعی، یا حتی ساخت یک آکادمی دروازه‌بانی با برند خودت، همگی مسیرهایی هستند برای جاودانه شدن.

سوم؛ روایتی بساز که الهام‌بخش باشد:

داستان زندگی‌ات از چوپانی در لرستان تا ایستادن برابر رونالدو، خودش یک روایت است. جذاب و الهام بخش، نگذارید بسوزد ، 

اما این روایت باید روایت خودت باشد، نه فقط رسانه‌ها. خودت تعریف کن ، خودت بنویس، مستند بساز، با نسل جوان ارتباط مستقیم بگیر. کاری کن که نوجوانی که تو را می‌بیند، فقط «مهارت» تو را تحسین نکند، بلکه جرأت شروع را هم یاد بگیرد.بیرانوند را ببیند نه دروازه بان بیرانوند ‌.

چهارم؛ روی پایداری ذهنی‌ات را سرمایه کن:

شما در بسیاری از لحظات مهم، نشان دادی که از نظر روانی قوی هستی. این یک «قابلیت کلیدی» است. اما باید آن را پرورش دهی. کار با روانشناس ورزشی، تمرین ذهن‌آگاهی (mindfulness) و داشتن روتین ذهنی برای بازی‌های مهم، می‌تواند شما را در سال‌های آینده از نوسانات معمول ورزشکاران حرفه‌ای حفظ کند.

پنجم؛ خودت را جهانی‌تر ببین:

حتی اگر لیگ ایران محدودیت‌هایی دارد، تو باید جهانی فکر کنی. زبان انگلیسی‌ات را تقویت کن، با رسانه‌ها و فوتبالیست‌های بین‌المللی تعامل کن، در دوره‌های حرفه‌ای فیفا یا AFC شرکت کن. حضور در فضاهای جهانی، سطح نگاه شما را بالا می‌برد و تأثیرگذاری‌ات را عمیق‌تر می‌کند.

و سخن پایانی اینکه ...

آقای بیرانوند ، موفقیت وقتی شیرین‌تر می‌شود که با بینش همراه باشد. تو از دل سختی‌ها بالا آمدی، اما حالا وقت آن است که از این موفقیت پلی بزنی برای دیگران. این‌جاست که موفقیتت فقط شخصی نیست؛ فرهنگی و تاریخی می‌شود.

 

- روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

#برند_شخصی

#علیرضا_بیرانوند

#بیرانوند

#عیرضا_بیرانوند

#مشاور_تحقیق_و_توسعه 

#دکتر_حجت_بقایی 

#فوتبالیست

#دروازه_بان

#دکتر_بقایی

#پیشنهاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۰۲

قطع آب و برق، قطع شریان زندگی

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

چراغ قرمز که گیر کند

راه می‌ایستد

زمان نفس نمی‌کشد

قطارِ بی‌صبرِ شهری در دل ترافیک

کودک مدرسه‌رو در خیابان می‌ماند

پدر با دست‌های خالی

به خانه بازمی‌گردد

برق که قطع شود

وسط عمل جراحی

دکتر دستش می‌لرزد

زندگی‌

هزاران بار

نازک‌تر از سیم‌های برق است

لحظه‌ها

ثانیه‌شمار مرگ و زندگی‌اند

وسایلی که می‌سوزند

قهوه‌ساز

بخاری

چراغ خواب

ساده‌ترین چیزها

اما

چراغ زندگی خانواده‌ای را خاموش می‌کنند

چشم‌ها

هنوز به اشک حساس‌اند

اعتماد به دولت می‌شکند

هر بار که

بی‌برقی بی‌خبر

دوباره از عمق تاریکی بیرون می‌آید

مردم از حرف‌ها خسته‌اند

کسی صدای‌شان را نمی‌شنود

زخم‌های روانی بر جان شهر نشسته‌اند

بیماری‌های عصبی

افسردگی

اضطراب

فشار

شهر چون انسانی زخمی

بی‌قرار است

آرامش

هر روز بیشتر به گوشه‌ای می‌رود

قلب‌ها تندتر می‌زنند

هیچ کدام تاب ندارند

آب که قطع شود

دست‌ها

خالی می‌ماند از شستن

کودکان از بازی،پ

گل‌ها از باران

حیات خشک می‌شود

حتی نفس‌های ما

به نای می‌ماند.

بیمارستان‌ها

به نفس افتاده‌اند

دستگاه‌ها

بی‌جان روی زمین مانده‌اند

تنها

صدای بوق آمبولانس

نجات را

به یاد می‌آورد

اما

وقتی برق نیست

نجات هم

متوقف می‌شود

شهر

چون بدن زخمی است

هر روزی که آب و برق نباشد

یک شریان بیشتر

بسته می‌شود

یک نفس

از زندگی کم می‌شود

و ما

مانده‌ایم در تاریکی

با صدای زنگ خطر

که باید شنیده شود

قبل از آنکه دیر شود

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۴ ، ۰۳:۴۶

فرهنگ، باد، زن، تصویر؛ و مردی که هنوز سئوال دارد؛

نقدی بر شعر «موهای بی‌پاسپورت» اثر دکتر حجت بقایی(مشاور تحقیق و توسعه)

سرویس فرهنگ و هنر//در جهان امروز که واژه‌ها، هم‌زمان هم بر لبه‌ی تیغ سیاست می‌رقصند و هم زیر پوست فرهنگ لانه می‌کنند، شعری مانند «موهای بی‌پاسپورت» فرصتی‌ست برای ایستادن، نگریستن، و بازفهمیدن آن‌چه ما را شکل داده است.

شاعر این شعر، دکتر حجت بقایی، که گذشته از تجربه‌ی زیسته‌اش در حوزه‌ی فرهنگ و توسعه، دستی در فیلمنامه‌نویسی نیز دارد، از نادر شاعرانی‌ست که نه تنها کلمات را بر وزن و قافیه، که بر بستر اندیشه می‌چیند.

شعری که پیش رو داریم، یک «بیانیه‌ی فرهنگی نرم» است، بی‌آنکه شعاری شود؛ یک شاهد شاعرانه‌ی اجتماعی است، بی‌آنکه به ورطه‌ی گلایه‌نویسی بیفتد.

شعر یا یک روایت مستند فرهنگی؟

«موهای بی‌پاسپورت» بیش از آنکه یک قطعه‌ی صرفاً ادبی باشد، نوعی اتوبیوگرافی فرهنگی‌ست؛ خاطره‌نگاری‌ای که از دل تجربه‌ی نسلی برآمده است که هم‌زمان با انقلاب رسانه، تغییرات هویتی، و جابه‌جایی مرزهای زیبایی و زنانگی، رشد کرده‌اند.

شاعر با لحنی صمیمی، از دوران نوجوانی‌اش آغاز می‌کند، روزهایی که تصویر زن، در جهان واقعی، در لفافه‌های سیاه و بلند محو می‌شد، اما در تلویزیون، روشن و بازیگوش، در باد می‌رقصید.

اینجا اولین تضاد شکل می‌گیرد: دو جهانِ هم‌زمان اما ناسازگار، واقعیت و بازنمایی.

تلویزیون، که باید «آینه‌ی جامعه» باشد، به دست استعاره‌های غربی افتاده: حنا، آنت، سارا، شرلی؛ دخترانی با موهایی افشان، رنگی، آزاد، که غم‌شان هم پر زرق‌وبرق است. تقابل این «دختران خیالی» با «زن واقعی ایرانی» به‌شدت شاعرانه اما دردناک است.

تجلی مسئله‌ی زن و بازتابش در هویت مرد: یکی از هوشمندانه‌ترین لایه‌های شعر، بازتاب تصویری زن در چشم مرد است. دکتر بقایی در این شعر، تربیت عاطفی پسران ایرانی را به واسطه‌ی تصاویر ساختگی بررسی می‌کند.

پسرانی که زن را نه از مادر و خواهر و هم‌محله‌ای خود، که از روی صفحه‌ی تلویزیون آموختند. آن‌ها شیفته‌ی مو شدند، نه شعور؛ دنبال رنگ بودند، نه ریشه.

او می‌نویسد:

«و ما / پسرهایی شدیم / با چشم‌هایی که / هیچ وقت نفهمیدند / زن واقعی کیست؟»

این بخش از شعر، به طرز تکان‌دهنده‌ای صادق است؛ بدون خشم، بدون ملامت، تنها با تأملی عمیق از زبان کسی که خودش هم در این مسیر بزرگ شده، و حالا به گذشته‌اش را بازنگری می‌کند.

از رسانه تا مهسا؛ چگونه فرهنگ وارد شد؟

شعر، بدون آن‌که وارد داوری‌های سیاسی شود، مسأله‌ی ورود بی‌نظارت فرهنگ غربی را مطرح می‌کند. نه از موضع تحجر، بلکه با دغدغه‌ای روشن‌فکرانه: چه شد که ما تقلید را جایگزین تحلیل کردیم؟

سطرهایی مثل:

«چه کسی گفت فرهنگ / از روی دی‌وی‌دی وارد می‌شود؟

چه کسی / با زیرنویس / جهان را فهمید / و با دوبله، تقلیدش کرد؟»

نه صرفاً انتقادی به رسانه است، بلکه تلنگری‌ست به سازوکار واردات فرهنگی در کشوری که اغلب، فقط محصول را وارد کرده، نه بنیان‌های فکری آن را.

و آنگاه، شاعر به ماجرای مهسا اشاره می‌کند، نه به عنوان یک حادثه‌ی صرف، بلکه به عنوان نقطه‌ی اوج انباشت سوءتفاهم‌ها، سوءتربیت‌ها، و سکوت‌های تاریخی. مو دیگر یک عنصر زیبایی‌شناسانه نیست؛ بلکه رسانه‌ای‌ست بی‌پاسپورت، آزاد، متهم، و حامل تاریخ.

فرهنگ؛ واژه‌ای با هزار صاحب:

در یادداشتی که دکتر حجت ذیل این شعر نگاشته، به این نکته اشاره می‌کند که فیلمنامه‌ای با نام"گیسوی بی پاسپورت" داشته، اما آن را کنار گذاشته، شاید چون «فرهنگ، هزار صاحب دارد.»

این جمله‌اش یک کلید تفسیری‌ست: شعر او نه در ستایش سنت است، نه در محکومیت مدرنیته، بلکه تلاشی‌ست برای یافتن فرهنگ واقعی، که به تعبیر خود او:

«نه نفت، نه فولاد، بلکه فرهنگ است که زیرساخت توسعه است.»

او، با نگاه یک مشاور تحقیق و توسعه، و ذهنی تحلیل‌گر که با ساختار و فرآیند آشناست، باور دارد که فرهنگ، برخلاف آن‌چه ساده‌لوحانه تصور می‌شود، یک سیستم زیربنایی است؛ مثل فونداسیون، مثل اسکلت سازه.

و این جمله‌اش، شاید کل شعر را در یک سطر خلاصه کند:

«ما سال‌ها / بی‌آنکه بدانیم / فرهنگ وارد کردیم / بی‌گمرک / بی‌مرز / بی‌سیاست.»

زبان، ساختار، و فرم در خدمت معنا:

از منظر زیبایی‌شناختی، شعر دارای زبانی ساده اما بافتی پُرپیچ‌وخم است. فرمی آزاد دارد، اما به‌شدت حساب‌شده حرکت می‌کند.

سطرها کوتاه‌اند، اما ضرب‌آهنگ فکری و عاطفی بسیار منسجم است. تصاویر ملموس، اما نه برای تحریک، بلکه برای تبیین.

این شعر، از جنس آن‌هایی‌ست که با خواندن بار اول، فهمیده می‌شود، اما تا مدت‌ها بعد از خواندن، از ذهن بیرون نمی‌رود.

نتیجه‌گیری: موهایی که هنوز باد را می‌فهمند.

شعر «موهای بی‌پاسپورت» یک روایت فرهنگی از گذر تاریخی ماست، از دهه‌های سانسور تا انفجار رسانه‌ای، از کوچه‌هایی تاریک تا صفحه‌هایی نورانی.

این شعر، بی‌آنکه شعار دهد، نقد می‌کند؛ بی‌آنکه موعظه کند، یادآوری می‌کند؛ و بی‌آنکه سیاه‌نمایی کند، آینه می‌گذارد.

و در پایان، شاید مهم‌ترین حرف شاعر آن است که:

راه توسعه، از دل فرهنگ می‌گذرد.

نه فرهنگ وارداتی، نه فرهنگی مقطعی، بلکه فرهنگی با ریشه.

و این ریشه، گاه در شانه‌ نزدنِ موی دختری‌ست

و گاه در چشم‌هایی که هنوز منتظر رنگ‌اند...

+سرویس فرهنگ و ادب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۰

گزارش نقد شعر "سگ‌ها، رسانه‌ها، و من" از دکتر حجت بقایی
از مجموعه «تایتانیک، من و پسرم»


سرویس فرهنگ وهنر// در شعر «سگ‌ها، رسانه‌ها، و من»، دکتر حجت بقایی با نگاهی تیزبین و نثرگون، روایتی از زندگی روزمره‌ شهری ارائه می‌دهد که در لایه‌های پنهان خود، نقدی اجتماعی، رسانه‌ای، و حتی روان‌شناسانه را با بیانی شاعرانه ترکیب می‌کند.
این شعر برای مخاطب عام نوشته شده، اما لایه‌های معنایی‌اش از سطح عبور می‌کنند و ذهن خواننده را به درنگ وامی‌دارند.
شعر در قالب سپید سروده شده و از ساختار آزاد برای بیان روایی خود بهره می‌برد. زبان ساده، اما گزیده است. انتخاب واژگان، نثرگونه ولی واجد بار عاطفی است. در نگاه اول ممکن است این شعر بیشتر شبیه یک روایت باشد تا یک قطعه شعری، اما در حقیقت، فرم انتخاب‌شده کاملاً در خدمت محتواست: روایت روزمره‌ای که ناگهان به فضای انتقادی و نمادین کشیده می‌شود.
نقطه‌ی شروع شعر، صدای پارس سگ همسایه است؛ چیزی ساده و معمولی. اما همین عنصر ظاهراً پیش‌پاافتاده، تبدیل به مدخل ورود به دنیایی می‌شود که شاعر در آن با پدیده‌هایی مثل حیوانات خانگی، رسانه، نوستالژی شخصیت‌های کارتونی، و فاصله‌ی طبقاتی، دست‌وپنجه نرم می‌کند.
از بل و سباستین و پرین تا سگ‌های اینستاگرامی با اسامی فانتزی مثل «فنجانی» و «خانمی»، شاعر دنیایی را توصیف می‌کند که در آن واقعیت با فانتزی، و اندوه با بزکِ رسانه‌ای در هم می‌آمیزد.
شعر به خوبی نشان می‌دهد که چگونه رسانه‌ها و فضای مجازی، معنا و عاطفه را از مفاهیم انسانی گرفته‌اند و آن‌ها را در قالب‌های نوظهور، لوکس و در عین حال بی‌محتوا جایگزین کرده‌اند. وقتی مادری با گریه از "ربات پاره‌شده‌ی دخترش" حرف می‌زند، و مشخص می‌شود که منظورش سگ است، مخاطب با شوکی همراه می‌شود که نه تنها طنز تلخی دارد، بلکه به مسئله‌ی جابجایی معنا در فرهنگ امروز اشاره می‌کند.
شاعر خود را مشاور تحقیق و توسعه، رسانه‌نگار، و پژوهشگر معرفی می‌کند. او آدمی است آگاه، اما بی‌صدا. شاهدی خاموش در شهری پر از تضاد.
این "سکوت" در پایان شعر، معنایی عمیق دارد؛ نوعی پذیرش ناگزیر، یا شاید بی‌تفاوتی به وضعیتی که دیگر قابل تغییر نیست.
در نهایت، شعر «سگ‌ها، رسانه‌ها، و من» نه‌تنها بازتابی از زندگی شهری و فرهنگ رسانه‌ای امروز است، بلکه با لحنی آشنا و بی‌تکلف، مخاطب عام را به درنگ درباره‌ ارزش‌ها، معناها، و زیست‌جهان معاصر دعوت می‌کند. دکتر بقایی در این شعر، بدون آنکه قضاوت کند، آینه‌ای در برابر جامعه می‌گیرد، آینه‌ای که هم زخم را نشان می‌دهد و هم ماسک را.
توصیه خبرنگار: این شعر برای علاقه‌مندان به شعر شهری، نقد اجتماعی، و پیوند ادبیات با رسانه مناسب است و پیشنهاد می کنم، بعد از مطالعه شعر نگاهی دوباره به کارتون‌های دهه شصت ولی با عینک امروز داشته باشید.
نویسنده: تحریریه بخش ادبیات و جامعه، نشریه یک کتاب

متن کامل شعر در تیوال

https://www.tiwall.com/wall/post/426600

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۴ ، ۱۱:۳۴

قصه های تناقضی به نام جامعه، از فیلمنامه تا مقاله

سرویس فرهنگ و هنر// دکتر حجت بقایی که سال‌ها در فضای سینما و ادبیات اجتماعی فعال بوده، این بار دست به خلق فیلمنامه‌ای زده است که با عنوان «تناقض، از امید تا انکار» قرار بود روایتگر واقعیت‌های پرچالش جامعه امروز باشد. اما همان‌طور که خودش می‌گوید، شرایطی که برای تولید فراهم نبود، باعث شد تا این اثر در قالب فیلم رنگ واقعیت به خود نگیرد و به شکل مقاله منتشر شود.
در نگاه دکتر بقایی، این تناقضی است که در دل جامعه و حتی در دل خودش رخ می‌دهد؛ آن‌جا که امیدهای بزرگ برای تغییر و تحول وجود دارد اما انکار و مقاومت‌های ساختاری همچنان سد راه پیشرفت‌اند. او می‌بیند که این وضعیت بیش از هر زمان دیگری نیازمند واکاوی و طرح است، ولی در عین حال، ناتوانی در تحقق آنچه در ذهن دارد، مایه تأسف است.
از نگاه او، روایت‌های اجتماعی نیازمند صداقت و جرات بیشتری هستند؛ جراتی که به واسطه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محدود شده است. فیلمنامه‌ای که نوشته، قرار بود تصویرگر شکاف‌های عمیقی باشد که جامعه را از درون می‌بلعد، شکاف‌هایی که نه فقط اقتصادی، بلکه فرهنگی و روانی‌اند. اما عدم حمایت و فراهم نشدن امکانات، این دست‌نوشته را مجبور به تغییر مسیر کرد.
حجت بقایی باور دارد که هنر، به ویژه سینما، می‌تواند آینه‌ی تمام‌نمای واقعیت باشد، اما وقتی این آینه‌ها شکسته می‌شوند یا اجازه نمایش پیدا نمی‌کنند، گویی بخشی از حقیقت جامعه به زیر خاک می‌رود.
انتشار این اثر به شکل مقاله، نه تنها تلاشی برای حفظ پیام فیلمنامه است، بلکه نوعی اعتراض آرام به شرایط فعلی نیز محسوب می‌شود.
این تجربه به او یادآور شد که امید همیشه نیازمند پشتیبانی است، و انکار، حتی اگر موقتی، می‌تواند سد راه پیشرفت‌های بزرگ باشد. دکتر بقایی ترجیح داده است که این اثرش را اکنون در قالبی متفاوت ارائه کند، چرا که به باور او، هر ابزاری که بتواند صدای بی‌صدایان باشد ارزشمند است، چه تصویر باشد و چه کلمه.
سرویس فرهنگ و هنر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۴ ، ۰۱:۰۲

گفت‌وگو با دکتر بقایی، نویسنده کتاب «توسعه در زمان تحریم»:
در مسیر توسعه، حتی در زمان تحریم، باید حرکت کرد

اخبار مدیریت: در روزگاری که تحریم‌ها ساختارهای اقتصادی، سیاسی و نهادی کشور را با چالش‌های جدی مواجه کرده‌اند، پرداختن به موضوع «توسعه» بیش از پیش ضرورت یافته است؛ اما در عین حال، تحقق آن نیز با موانع و ابهاماتی همراه است. در همین زمینه، گفت‌وگویی اختصاصی با دکتر حجت بقایی، نویسنده کتاب «توسعه در زمان تحریم» و مشاور تحقیق و توسعه و تحول نهادی انجام داده‌ایم؛ فردی که سال‌ها در فضای اجرایی کشور فعالیت کرده از مسئولیتهای جزئی تا مسئولیتهای کلیدی یا کاربردی به همین خاطر توسعه را نه در سطح تئوری، بلکه در بطن واقعیت‌های پیچیده مدیریتی و اقتصادی دنبال کرده است.
دکتر بقایی در این گفت‌وگو، صریح و بی‌پرده از تجربه زیسته خود در مواجهه با توسعه در فضای تحریم می‌گوید و باور دارد که با همه مشکلات موجود، هنوز می‌توان در این مسیر حرکت کرد و دست‌کم مانع از عقب‌گرد شد.
او در بخشی از صحبت‌های خود چنین می‌گوید:
«واقعیت این است که شرایط کشور آسان نیست؛ تحریم‌ها، محدودیت منابع، بی‌ثباتی تصمیم‌گیری‌ها و فشارهای چندلایه باعث شده مسیر توسعه، بیش از هر زمان دیگری پرفراز و نشیب باشد.
اما در عین حال، اگر فقط به مشکلات فکر کنیم، اگر فقط دور چاله‌چوله‌های مسیر بچرخیم، هیچ‌گاه حرکت نمی‌کنیم.
من خودم سال‌ها در محیط‌هایی بوده‌ام که بسیاری از مشکلات آن، از بیرون قابل دیدن نبود. کار کرده‌ام در فضاهایی که اگر تجربه‌اش نکرده باشید، اصلاً نمی‌فهمید چه فشارهایی هست.»
به گفته وی، توسعه در چنین شرایطی نیازمند دیدگاهی متفاوت است:
«ما مشاورین تحقیق و توسعه باید مسیر خودمان را برویم. گاهی باید کنار بزنیم، ترمز کنیم، یا حتی توقفی کوتاه داشته باشیم. اما توقف کامل در توسعه، یعنی جا ماندن. مسیر توسعه باید ادامه پیدا کند، حتی با سرعت پایین. تعلل ما مساوی است با دیر رسیدن به مقصد و شاید هم نرسیدن.»
او معتقد است مسیر توسعه در فضای تحریم، نیازمند تاب‌آوری، نگاه راهبردی و اجتناب از نگاه صرفاً گلایه‌محور است.
به گفته او، بسیاری از فرصت‌ها در دل همین فشارها متولد می‌شوند، به شرط آنکه نهادها، مدیران و مشاوران توسعه نگاه ایستا به موضوع نداشته باشند.
از دکتر بقایی پرسیدم چرا کتابتون را چاپ نکردید؟
با وجود اهمیت موضوع، کتاب «توسعه در زمان تحریم» هنوز به صورت رسمی چاپ و منتشر نشده است. دکتر بقایی در پاسخ به این سؤال که چرا کتابش را منتشر نکرده، چنین می‌گوید:
«واقعیت این است که خیلی دنبال چاپ نبودم و نیستم. آنچه برای من اهمیت داشت، انتقال تجربه و نگاه تلنگری بود. بخش زیادی از مطالب کتاب را در قالب یادداشت‌های پراکنده، در رسانه‌ها منتشر کرده‌ام. اگر قرار است این مطالب اثربخش باشد، همین اندازه کفایت می‌کند. من این کتاب را برای کسانی نوشته‌ام که توان و دانش تحلیل دارند. آن‌ها که می‌دانند چگونه از دل داده‌های میدانی و تجربه‌های اجرایی، الگو استخراج کنند. ما فقط گزارشگر راهیم، نه مدعی دانستن.»
به دکتر بقایی گفتم این کتاب نوشته هایی است که از توسعه در دل بحران روایت می کند.
کتاب «توسعه در زمان تحریم»، بر اساس مجموعه‌ای از تجربیات میدانی و پروژه‌های واقعی توسعه‌ای تدوین شده و به گفته نویسنده، تلاشی است برای آن‌که نشان دهد حتی در بدترین شرایط نیز می‌توان «راهی» یافت. بقایی معتقد است توسعه صرفاً یک برنامه یا سند نیست؛ بلکه یک فرآیند پیوسته، قابل اصلاح و نیازمند حرکت مداوم است.
«در برخی پروژه‌ها، ما از هیچ شروع کردیم و فقط با تکیه بر ظرفیت‌های محلی و اصلاح نگاه مدیریتی توانستیم تغییر ایجاد کنیم. توسعه الزاماً نیاز به منابع ارزی ندارد. گاهی فقط کافی است نگاه توسعه‌نیافته را کنار بگذاریم.»
چقدر حیف که این گفتگو زود تمام شد ؛ گفت‌وگوی ما با دکتر بقایی، بیش از آن‌که پاسخی به مشکلات باشد، طرح مسئله‌ای جدی درباره «نحوه مواجهه با توسعه در شرایط غیرعادی» است. در زمانه‌ای که تحریم‌ها، بی‌ثباتی‌ها و گسست‌های نهادی، آینده توسعه را مبهم کرده‌اند، دیدگاه‌هایی مانند او می‌تواند تلنگری باشد برای بازاندیشی در سیاستگذاری توسعه‌ای.
شاید همان‌طور که خودش گفت، کافی باشد فقط یک گزارشگر بود؛ اما اگر این گزارشگری صادقانه، میدانی و بر پایه تجربه باشد، می‌تواند چراغ راهی برای آنانی باشد که همچنان می‌خواهند به آینده امید داشته باشند.
خبرنگار: ۴۳۵۶
_ سرویس اقتصاد و توسعه / نشریه اخبار مدیریت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۴ ، ۲۳:۲۶

سرویس ادبیات_ بخش شعر و ترانه// در تازه‌ترین اتفاق ادبی، شعر تاثیرگذار «توسعه یعنی...» از سروده‌های دکتر حجت بقایی، مشاور برجسته تحقیق و توسعه، در برخی رسانه ها رونمایی شد؛ شعری که بازتاب عمیقی از دیدگاه‌های او درباره مفهوم توسعه در جامعه امروز است.
دکتر بقایی، با سابقه‌ای درخشان در حوزه تحقیق و توسعه و نگاهی عمیق به فرایندهای اجتماعی و انسانی، در این اثر خود توسعه را فراتر از پیشرفت‌های صرفاً فنی و اقتصادی می‌بیند. او با زبانی ساده اما پر از استعاره‌های دقیق، تلاش کرده تا معنای واقعی توسعه را که شامل عدالت، امید، همبستگی و تلاش مستمر است، به تصویر بکشد.
شعر «توسعه یعنی...» محصول تفکری است که سال‌ها در عرصه‌های علمی و مدیریتی تجربه شده و اکنون در قالب کلمات و تصاویر شاعرانه جلوه‌گر شده است. 
دکتر بقایی در این اثر نشان می‌دهد که توسعه نه تنها ساختن بناهای بلند و ماشین‌های پیشرفته است، بلکه انسانی است که با قلبی سرشار از ایمان و دست‌هایی پرتوان به سوی آینده گام برمی‌دارد.
تجربه و تخصص دکتر بقایی در زمینه تحقیق و توسعه، به شعر او عمقی خاص بخشیده و سبب شده تا هر مصرع آن حامل پیامی از امید، پایداری و مسئولیت‌پذیری باشد.
او با تأکید بر اینکه توسعه باید بر پایه عدالت و احترام باشد، خواننده را دعوت می‌کند تا توسعه را به عنوان روندی انسانی، پر از چالش‌ها و فرصت‌ها، درک کند.
این ترکیب ویژه از دانش علمی و نگاه شاعرانه، «توسعه یعنی...» را به اثری منحصر به فرد تبدیل کرده که نه تنها ادبیات امروز را غنی‌تر می‌سازد، بلکه می‌تواند مسیر فکری بسیاری از فعالان اجتماعی و اقتصادی را روشن کند.
دکتر بقایی با این شعر، نشان داده که توسعه واقعی در گرو «ریشه‌های گسترده در زمین سخت امروز» و «شاخه‌های بلند به سوی نور» است؛ تصویری که هم نمادی از تلاش‌های فردی و هم بازتابی از همبستگی جمعی است.
خبرنگار: ع. کشاورز
+سرویس ادبیات_ بخش شعر و ترانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۰۶