رئیسعلی؛ شعلهی جنوب
رئیسعلی؛ شعلهی جنوب
(حماسهای از دلوار تا خلیج فارس)
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)
در گرگومیشِ دلوار
نخلها
سر خم نکردند
و صدای طوفان
در گوش باد پیچید:
"رئیسعلی برگشته
با غیرت جنوب
با خشم نخلهای بیسایه!"
از خاکِ بوشهر
تا موجِ خارک
رد پای او
با جای سم اسب یکی شده
و تفنگی که نه برای شکار
که برای وطن فریاد میزد!
ای تنگستان
سرزمین تگرگ و تفنگ
تو او را زادهای
نه از خاک،
که از آتش و قسم
قسم
به مادرانی که گلوله را
شیر دادند به فرزندانشان...
صدای توپخانهی بریتانیا
خواب شبانهی کویر را شکست
اما رئیسعلی بیدار بود
با چشمانی
چون آذرخش
و دستانی
که نخل را به نیزه بدل کردند.
در دل هر بندر
در خشم هر موج
نامش را میشنوی:
رئیسعلی
مردی از میان غیرت و غبار
سایهای بر خاک داغ
و تندر در سینهی خلیج.
کاخهای لندن لرزیدند
وقتی فهمیدند
تفنگِ جنوب
نه از آهن
که از ایمان ساخته شده...
از خون او
جنوب
سرخ ماند
نه با شرم
که با شرف.
از تیرهای دشمن
باران نمیبارید
اما
از لبهای رئیسعلی
دعا بالا میرفت
و گلولهها
با نام خدا
در قلب استعمار مینشستند.
رئیسعلی دلواری
نه فقط یک نام
که تپشِ مقاومتِ جنوب است
بزرگمردی که
در قامت نخل سوخت
ولی هرگز خم نشد...
و امروز
در هر نخل کهنسالِ دلوار
در هر ساحل بیلبخندِ خارک
و در موجهای آزادِ خلیج فارس
سایهاش پیداست
با لبخند
و با تفنگی که
هنوز خاک نمیخورد...
#سرباز_وطن
#مشاور_تحقیق_و_توسعه
#دکتر_حجت_بقایی
#شعر
#توسعه
+روزنوشتهای نشاور تحقیق و توسعه