مقاله پژوهشی: پادگان خاموش، تاریخ فراموششده
مقاله پژوهشی: پادگان خاموش، تاریخ فراموششده
بررسی روایت شفاهی بمباران پادگان انبار نفت رشت در شهریور ۱۳۲۰
نویسنده: دکتر حجت بقایی
موضوع: تاریخ محلی، حافظه جمعی، جنگ جهانی دوم در گیلان
تعداد کلمات: حدود ۱۵۰۰ واژه
>مقدمه:
تاریخ، همیشه از زبان فاتحان و فرادستان نوشته میشود. آنچه از تاریخ باقی میماند، اغلب نه آن چیزی است که رخ داده، بلکه آن چیزیست که ثبت شده. در چنین فضایی، سرگذشت طبقات پایین جامعه، سربازان گمنام، و قربانیان فراموششده اغلب به دست فراموشی سپرده میشود. یکی از این روایتهای گمشده، فاجعهایست که گفته میشود در شهریور ۱۳۲۰ در پادگان انبار نفت رشت به وقوع پیوست؛ همزمان با اشغال ایران توسط متفقین و بهویژه حملهی ارتش سرخ شوروی از شمال.
این مقاله، تلاش دارد تا با اتکا به روایتهای شفاهی، حافظهی مردمی و تحلیل زمینههای تاریخی، نوری بر این حادثهی تاریک بیفکند و دلایل فراموشی آن را بررسی کند.
>روایت مردم از یک فاجعهی خاموش:
در واپسین روزهای تابستان ۱۳۲۰، همزمان با تهاجم شوروی از شمال به خاک ایران، پادگان نظامی واقع در حوالی انبار نفت رشت، هدف یک حملهی هوایی قرار گرفت. روایتهایی که در میان سالمندان و بازاریان قدیمی شهر رشت جریان دارد، از بمبارانی سنگین توسط هواپیماهای ارتش سرخ سخن میگویند که در پی آن، درهای آسایشگاهها بسته بود و سربازان جوان و بیپناه، گرفتار در خوابگاهها، زندهزنده در زیر آوارها سوختند.
برآوردهای غیررسمی این روایتها، عددی تکاندهنده را بیان میکنند: ۳ تا ۴ هزار کشته. اجساد این سربازان، طبق همین خاطرات، به سبزهمیدان مرکزی شهر منتقل شد؛ تا جایی که به گفتهی مردم آن زمان، "جای سوزن انداختن نبود". اما پس از آن، هیچ نشانی از این فاجعه در اسناد، رسانهها یا یادبودهای رسمی باقی نماند.
>دلایل فراموشی این واقعه:
اینکه چرا چنین فاجعهای در تاریخ رسمی گم شده، پرسشی جدی و چندوجهی است. دلایل زیر بهعنوان مهمترین عوامل احتمالی این فراموشی تاریخی مطرحاند:
۱. خاستگاه طبقاتی سربازان:
بیشتر قربانیان این فاجعه، جوانانی بودند از طبقهی فرودست جامعه: رعیتزادهها، کشاورزان، و روستاییانی که برای انجام خدمت نظام وظیفه به رشت آمده بودند. آنها فاقد قدرت رسانهای، سیاسی یا اقتصادی برای پیگیری سرنوشتشان بودند. همین نبود صدا، باعث شد که با مرگشان، داستانشان نیز بمیرد.
۲. شکست ارتش و بیاعتباری ملی:
واقعهی شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران بدون مقاومت جدی، برای حاکمیت وقت و ارتش ایران، خفتبار و شرمآور بود. وقوع چنین فجایعی در دل ارتش، آنهم در اثر خیانت داخلی، میتوانست حیثیت ارتش و دولت را بیشتر زیر سؤال ببرد. از این رو، ممکن است این حادثه عامدانه سانسور یا بایکوت رسانهای شده باشد.
۳. در سایه رفتن به خاطر بحرانهای بزرگتر:
در پی اشغال ایران، کشور وارد مرحلهای پرآشوب شد؛ از جمله تبعید رضاشاه، روی کار آمدن محمدرضاشاه، تحولات نفت، شورشهای قومی، و بحران آذربایجان. در چنین فضایی، تمرکز نهادهای تاریخی و رسانهای بر رویدادهای ملی و کلان بود. فاجعهای محلی مانند بمباران پادگان رشت، در سایه بحرانهای سراسری ناپدید شد.
۴. نبود اسناد رسمی یا تصویری:
در نبود گزارشهای عکاسی، فیلمبرداری یا اسناد مکتوب معتبر، تنها مرجع باقیمانده برای این حادثه، تاریخ شفاهی و خاطرات محلی است؛ امری که از نگاه برخی تاریخنویسان رسمی، فاقد اعتبار تلقی میشود. اما واقعیت این است که روایت شفاهی، گاه تنها پل ما با حقیقتهای دفنشده است.
>اهمیت زنده نگهداشتن این حافظه تاریخی:
حافظهی جمعی یک ملت، فقط با اسناد دولتی ساخته نمیشود. آنچه مردم به یاد میسپارند، آنچه نسل به نسل در کوچهها، بازارها و خانوادهها نقل میشود، خود بخشی از تاریخ است. اگرچه ممکن است روایتهای شفاهی دستخوش اغراق، حذف یا تحریف شوند، اما بیتوجهی کامل به آنها، نوعی ظلم مضاعف به قربانیان خاموش است.
واقعهی بمباران پادگان انبار نفت، نمونهای از این حافظهی زیرخاکمانده است؛ حافظهای که به ما میگوید: حقیقت، همیشه همان نیست که در کتابها آمده. گاهی صدای تاریخ، در نجواهای پیرمردیست که کنار مسجد جامع، از دورانی میگوید که سبزهمیدان، لبریز از جنازه بود.
>نتیجهگیری:
آنچه به نام تاریخ رسمی خواندهایم، همواره ناقص است. فاجعهی پادگان انبار نفت رشت، یکی از دهها روایت مغفول ماندهایست که باید جدی گرفته شود. حتی اگر هیچ سندی، هیچ پلاکی، هیچ گزارش ارتشی، هیچ اعترافی در دست نباشد، همین که صدها نفر در یک شهر، یک داستان مشترک را دهههاست تکرار میکنند، باید برای ما کافی باشد تا تحقیق را آغاز کنیم.
>پیشنهادها:
۱. راهاندازی یک پروژهی تاریخ شفاهی با محوریت خانوادههای نظامیان آن دوران، کهنسالان شهر و روستاهای اطراف
2. بررسی بایگانیهای ارتش، آرشیو ملی، و اسناد خارجی (مخصوصاً شوروی سابق) برای کشف گزارشهای احتمالی
3. ارائه مقاله در همایشهای تاریخ محلی، جنگ جهانی دوم در ایران، یا مطالعات فرودستان
4. پیگیری از شهرداری و سازمان میراث فرهنگی برای نصب یادبود شهری یا پلاک تاریخی در محل پادگان یا سبزهمیدان
>نکته پایانی:
هر سرزمینی، رازهای دفنشدهای دارد. اما آنچه از فراموشی جلوگیری میکند، خواست ما برای شنیدن، باور کردن و ثبت کردن آن چیزیست که سالهاست در سکوت، باقی مانده. پادگان رشت، اگرچه خاموش است، اما هنوز حرفهایی برای گفتن دارد.
+ دکتر حجت بقایی- تیرماه ۱۳۸۷ رشت- درست در نقطه ای زمانی آسایشگاه سربازان وطن بود.تصمیم گرفتم روزی برای ادای دین به آن کشته شدگان گمنام کتابی آماده کنم، بدای کتاب فرصت نشد ، امیدوارم این نوشته ادای دینی هرچند باشد،