«زیر باران، هنوز حرفها شنیده میشوند»
روایتی از ایستادگی یک فیلمنامه نویس در مسیر رؤیای شاعرانه
"گفتوگو زیر باران" طرحی که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد، اما دکتر حجت بقایی، فیلمنامهنویس و طراح این برنامه، نگاه عمیقتری به آن داشته است.
او باور داشت که «گفتوگو زیر باران» نه فقط یک برنامه گفتوگو محور معمولی، بلکه فضایی شاعرانه و تأملبرانگیز برای شنیدن قصههای زندگی و احساسات است؛ فضایی که باران، به عنوان عنصر بصری و استعارهای، به گفتوگوها عمق و حس تازهای میبخشد.
دکتر بقایی از ابتدا معتقد بود باران در فرهنگ ما ایرانیها همواره نمادی از پاکی، شروع دوباره، خاطره و حتی دلتنگی بوده است. به همین دلیل، تلفیق این نماد با فضای گفتوگو که در آن مهمانان از دل زندگی و تجربههایشان سخن میگویند، میتواند پیوندی عاطفی و روحانی بین مخاطب و محتوا ایجاد کند.
این برنامه بیشتر از یک گفتوگوی معمولی، شبیه یک تجربه هنری بود که به آرامی مخاطب را دعوت به تأمل در زندگی و احساسات انسانی میکرد.
با وجود این چشمانداز روشن و جذاب، طرح «گفتوگو زیر باران» توسط تلویزیون محلی پذیرفته نشد.
دلایل این رد شدن هم متنوع بود؛ از نگاههای محافظهکارانه نسبت به ژانر و قالب برنامه گرفته تا محدودیتهای اجرایی و مالی و شاید دلایل دیگر.
اما این اتفاق هیچگاه دکتر بقایی را ناامید نکرد؛ او با انگیزه و روحیهای مثبت، تصمیم گرفت این ایده را متوقف نکند و راهی دیگر برای تحقق آن بیابد.
او وارد مرحله تولید مصاحبههای «گفتوگو زیر باران» در رسانههای دیگر شد؛ رسانههایی که امکانات کمتری داشتند اما آزادی بیشتری برای خلاقیت.
در این مسیر، فضای شاعرانه و تأملبرانگیز گفتگوها حفظ شد و حتی گاهی در قالبی سادهتر، به دست مخاطبان بیشتری رسید. در این مسیر، دکتر بقایی تأکید داشت که هر قطره باران در این گفتوگوها نمادی از حقیقتی است که هر انسانی در دل خود دارد و با هر داستان، این قطرات جمع میشوند تا دریایی از احساسات و معنا را بسازند.
از نگاه او، «گفتوگو زیر باران» بیش از یک برنامه تلویزیونی، نوعی هنر و ادبیات زنده است که میتواند به مخاطب این فرصت را بدهد که در میان زندگی روزمره، لحظهای به عمق وجود خود بنگرد.
او به زیبایی و اهمیت دکور و لوکیشن برنامه نیز توجه ویژه داشت؛ فضایی که با نورهای مهآلود، صدای باران و چترهای نیمهباز، حال و هوایی شاعرانه ایجاد میکرد و به گفتوگوها رنگ و بوی خاصی میبخشید.
این گفتوگوها، چه با چهرههای شناختهشده فرهنگی و هنری و چه با افراد معمولی اما با عمق انسانی بالا، به مخاطب فرصتی برای همدلی و همنفسی میداد.
بخشهایی مثل «زیر چتر خاطره» یا «نامهای برای آینده» در برنامه، بهگونهای طراحی شده بودند که مهمانان با حس و حال بارانی و شاعرانه، از خاطرات و امیدهایشان بگویند و مخاطب همراه با آنها حس کند که در یک گفتوگوی واقعی و بیواسطه شرکت دارد.
از نگاه دکتر بقایی، این برنامه توانایی داشت که به رسانهای متفاوت بدل شود؛ رسانهای که در آن هنر، ادبیات و احساسات در کنار هم نشستهاند تا روزنهای از امید، آرامش و زیبایی به مخاطب نشان دهند.
او با لبخندی از جنس امید و انگیزه میگفت که شاید روزی «گفتوگو زیر باران» بتواند جایگاهی در شبکههای تلویزیونی رسمی پیدا کند، اما مهمتر از آن این است که همین حالا، در هر رسانهای که میزبانیاش را میپذیرد، قطرات این باران زیبا را بپراکند و دلها را تازه کند.
این روحیه مثبت و نگاه عمیق دکتر بقایی به هنر و رسانه، نمونهای از پشتکار و عشق به خلق اثرهای اصیل است؛ اثری که نه فقط برای دیده شدن، بلکه برای شنیده شدن و لمس شدن ساخته شده است.
گفتوگو زیر باران، قصهای است از مقاومت، خلاقیت و ایمان به قدرت هنر در رساندن پیامهای انسانی.
×خبرنگار گروه هنر و ادبیات