تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

۶۶ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

گفتگویی متفاوت با دکتر بقایی، طراح و مجری کارگاه آموزشی «کارآفرینی متخصص اژدهاشناس»


اخبار مدیریت // دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه، با لبخندی که هم نشان از کنجکاوی و هم شور و اشتیاق داشت، شروع کرد: «مدتها دنبال راهی بودم تا مفاهیمی که برایم مهم‌اند، به زبان ساده و جذاب به جامعه هدف منتقل کنم. می‌خواستم روایتی بسازم که هم آموزنده باشد و هم روحیه‌ساز. تا اینکه ایده «متخصص اژدهاشناس» به ذهنم رسید. برایم جالب بود که چطور می‌شود یک موضوع به ظاهر افسانه‌ای را به موتور کارآفرینی و خلاقیت تبدیل کرد.»
دکتر بقایی ادامه داد: «فلسفه «متخصص اژدهاشناس» در اصل یک استعاره است؛ نمادی از کسانی که می‌توانند در دنیای پیچیده و چالش‌برانگیز امروز، خطرات و فرصت‌ها را به خوبی تشخیص دهند و از آنها بهترین بهره را ببرند. شاید به نظر عجیب بیاید، اما این داستان‌هایی که در ظاهر افسانه‌اند، گاهی می‌توانند پله‌ای برای تغییر نگرش و شکستن قالب‌های ذهنی باشند.»
او با چشمانی پر از شور تعریف کرد: «تصور کنید یک جوان جویای کار که بعد از ماه‌ها جستجو، در نهایت به یک قاچاقچی می‌پیوندد تا جنس از چین بیاورد. اما قاچاقچی به طرز مرموزی کشته می‌شود و جوان در کشور بیگانه، گم‌و‌گور می‌شود. کسی کمکش نمی‌کند. تا اینکه به کمک سفارت کشورش، راهی برای بازگشت پیدا می‌کند. اما سرنوشت مثل آن داستان‌های قدیمی، بازی خودش را می‌کند؛ یک لوح با نقش اژدها به او می‌رسد.»
بقایی لبخند زد و گفت: «جوان که نمی‌دانست معنای آن لوح چیست، به طور تصادفی در استقبال خانواده که به فرودگاه آمده بودند، یکی از حاضرین چینی‌زبان به او تعظیم می‌کند و می‌گوید: «استاد اژدهاشناس سلامت باشید.» در آن لحظه همه چیز برایش معنادار شد. فهمید که لوح، مجوزی است برای تحصیل در رشته‌ای عجیب و کمتر شناخته شده؛ اژدهاشناسی.»
او ادامه داد: «جوان با کمک ترجمه لوح، به سرعت وارد دنیای تازه‌ای شد. جالب اینکه حتی توانست نامش را به عنوان متخصص اژدهاشناسی در آن لوح ثبت کند، البته با پرداخت مبلغی. از آن روز به بعد او دیگر فقط یک جوان معمولی نبود، بلکه تبدیل به استاد و متخصص رشته‌ای عجیب شده بود که هیچ‌کس آن را جدی نمی‌گرفت.»
دکتر بقایی با هیجان گفت: «اما این پایان ماجرا نبود؛ او به تدریج کتاب خواند، کلاس گذاشت و کم‌کم موسسه آموزشی راه انداخت. سال‌ها گذشت و فارغ‌التحصیلان اژدهاشناسی در جامعه به دنبال کار بودند. در نهایت، او دانشگاه اژدهاشناسی تاسیس کرد، لباس اژدها طراحی کرد، نقاشی اژدها را گسترش داد، کشتی اژدها ساخت، پارک و حتی شهر اژدها را به وجود آورد.»
او با نگاهی عمیق افزود: «کارآفرینی اژدهاشناس فراتر از یک رشته آموزشی است؛ تبدیل به یک فرهنگ، یک سبک زندگی و منبع درآمد برای نسل آینده شد. اسباب‌بازی‌ها، انیمیشن‌ها و محصولات مختلف با محوریت اژدها خلق شدند و همه علوم به نوعی از تخصص اژدهاشناسی بهره بردند.»
دکتر بقایی در پایان گفت: «این داستان یک شوخی نیست، بلکه نمونه‌ای از قدرت تخیل و خلاقیت در توسعه کسب‌وکارهای نوآورانه است. هر کسی می‌تواند اژدهای خودش را پیدا کند و دنیای خودش را بسازد. به نظر من، اژدهاها نه تنها نابودکننده نیستند، بلکه آغازگر مسیرهای تازه‌اند.»
+گروه خبری اخبار مدیریت 
×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۱۸:۰۵

 

مدیر مقدس نما و تبعات آن بر سازمانها

 

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

 

در گفت‌وگویی شفاف و بی‌واسطه با دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه، به موضوعی پرداخته شد که در بسیاری از سازمان‌ها به‌گونه‌ای نانوشته اما تلخ، وجود دارد؛ حضور مدیران مقدس نما، افرادی که به‌جای نقش راهبر و همراه، به نمادی تبدیل می‌شوند که نقدپذیری در برابرشان ممنوع است. دکتر بقایی با نگاهی دقیق و موشکافانه، از زوایای مختلف این پدیده می‌گوید و آثار آن را بر ساختار و فرهنگ سازمانی به تصویر می‌کشد.

از نظر ایشان، مدیر مقدس نما بیش از آنکه صرفاً جایگاه اداری داشته باشد، به نوعی چهره‌ای مقدس و دور از دسترس بدل می‌شود که هیچ صدایی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد. 

این مدیران در ظاهر، نماد ثبات و قدرت‌اند اما پشت این ظاهر، فضایی از سکوت، ترس و محافظه‌کاری شکل می‌گیرد. هر نقدی یا پرسشی که حتی به قصد اصلاح و بهبود باشد، به‌سرعت سرکوب می‌شود و اطرافیان یا سکوت اختیار می‌کنند یا وارد چرخه تملق می‌شوند.

ویژگی بارز مدیران مقدس نما، نقدناپذیری است. آن‌ها حتی زمانی که تصمیمات اشتباه می‌گیرند، خود را از مسئولیت مبرا می‌دانند و دیگران را عامل اجرای آن خطا معرفی می‌کنند. فاصله انسانی و حرفه‌ای این مدیران با کارکنان و حتی همکارانشان به حدی است که گفتگو با آن‌ها بیشتر شبیه انجام یک پروژه سخت و پرمخاطره است تا یک تبادل سالم و سازنده. 

حلقه‌های تملق و محافظان قدرت اطرافشان را گرفته‌اند و اجازه ورود هیچ صدای مخالفی را نمی‌دهند.

هرچند برخی سازمان‌ها ممکن است در کوتاه‌مدت ظاهری آرام و بدون تنش را تجربه کنند، اما دکتر بقایی هشدار می‌دهد که این آرامش ظاهری بسیار شکننده است. 

فرهنگ سکوت و ترس به مرور زمان خلاقیت و نوآوری را می‌کشد و مدیران مقدس نما به تدریج از واقعیت‌های عملیاتی و چالش‌های میدانی دور می‌مانند. این جدایی باعث می‌شود سازمان به یک سیستم بسته و منزوی تبدیل شود که در برابر تغییرات محیطی آسیب‌پذیر است.

از دیدگاه دکتر بقایی، پیامدهای این نوع مدیریت، فراتر از کاهش کارایی و خلاقیت است. فرهنگ سازمانی به گونه‌ای شکل می‌گیرد که کارکنان از پذیرش مسئولیت، طرح ایده و حتی ابراز نظر خود خودداری می‌کنند. این فضای محدود، نیروهای مستقل و خلاق را یا از سازمان می‌راند یا آن‌ها را به سکوت و انفعال وامی‌دارد. 

در نهایت، سازمانی که مدیران مقدس نما در راس آن باشند، با تکیه بر قدرت متمرکز و بدون نقد، به سمت ناکارآمدی و فروپاشی تدریجی پیش می‌رود.

حجت بقایی بر ضرورت هوشمندی و دیپلماسی در مواجهه با چنین مدیرانی تأکید می‌کند. او معتقد است، احترام ظاهری و حفظ آداب حرفه‌ای، باید در کنار ارائه دقیق، مستند و محترمانه انتقادات و پیشنهادات انجام شود. استفاده از واسطه‌های مورد اعتماد مدیر یا افراد میانجی می‌تواند راهکار مناسبی برای انتقال بازخوردهای سازنده باشد.

هر چند می دانم تمرکز در محیطی با چنین مدیرانی بسیار سخت است، اما در کنار پیشنهادی که گفتم، ایجاد فضاهای گفت‌وگوی آزاد و تیمی در لایه‌های پایین‌تر سازمان، می‌تواند فرهنگ نقد و تعامل سالم را به تدریج رشد دهد و زمینه را برای تغییرات بنیادین فراهم کند.

دکتر بقایی هشدار می‌دهد که دو قطبی‌سازی بین مدیر و کارکنان، ایجاد جبهه‌های مقابل یا پرستش مدیر، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه مسئله را عمیق‌تر می‌کند. مدیر مقدس نما، اغلب محصول یک ساختار فرهنگی ناسالم است و برای اصلاح باید راه دیالوگ هوشمندانه و تغییر فرهنگی را پیش گرفت؛ راهی که به جای تخریب، به بازسازی تدریجی و ارتقای کیفیت تعاملات منجر شود.

در پایان، دکتر حجت بقایی این نکته را برجسته می‌کند که سازمان‌ها بدون تاب‌آوری نقد در راس مدیریت خود، دیر یا زود با پیامدهای ناخوشایند تصمیم‌های بی‌نقد و اصلاح‌نشده روبرو خواهند شد. سازمان سالم و پویا، جایی است که مدیران، به‌جای جایگاه مقدس نما، به عنوان انسان‌هایی قابل نقد و اصلاح دیده شوند، تا چرخه رشد و یادگیری مستمر در آن جاری باشد. این نگاه، نه فقط راهکار مقابله با مدیران مقدس نما بلکه کلید تحول فرهنگی در سازمان‌ها است.

×گروه خبری اخبار مدیریت

#مدیریت

#کارگاه_مدیریت

#مدیر_ایرانی

#حجت_بقایی

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۱۲:۲۹

گفتگو‌ی شفاف با دکتر بقایی؛ مدیریت و مراحل رشد مدیر آویزان

(تنظیم مصاحبه: گروه خبری اخبار مدیریت)

در یک عصر تابستانی گرم، قراری داشتم، خیابان ضیابری رشت، روبروی فروشگاه اتکا، خانه ای قدیمی که به عنوان محل قرارهای کاری و مصاحبه دکتر حجت بقایی؛ مشاور باسابقه تحقیق و توسعه و پژوهشگر در حوزه مدیریت و تحول سازمانی، استفاده می شه، در دفتر آرام و آفتاب‌گیر دکتر بقایی، صحبت‌مان به یکی از پدیده‌های آشنا و درعین‌حال کمتر واکاوی‌شده در محیط‌های کاری کشیده شد: مدیر آویزان. 
دکتر بقایی که سال‌ها تجربه همکاری با سازمان‌های دولتی و خصوصی را در کارنامه دارد، با نگاهی عمیق و البته اندکی طنزآمیز، به تحلیل این تیپ شخصیتی پرداخت.
«مدیر آویزان رو نمی‌تونیم فقط یک فرد بدونیم؛ اون نماد یک نوع زیست سازمانیه. وقتی می‌گیم مدیر آویزان، در واقع داریم از کسی حرف می‌زنیم که رشدش از مسیر شایستگی عبور نکرده. به‌جای تکیه به مهارت، به افراد با نفوذ تکیه کرده.»
دکتر بقایی به‌وضوح تأکید می‌کند که این پدیده در خلأ شکل نمی‌گیرد؛ «این آدم‌ها در محیط‌هایی شکل می‌گیرن که شفافیت جای خودش رو به رابطه داده. محیط‌هایی که در اون صدای مستقل شنیده نمی‌شه و نتیجه کار مهم‌تر از روابط نیست.»
او چهار مرحله را برای رشد چنین مدیری ترسیم می‌کند؛ مراحلی که به گفته خودش در بیشتر پروژه‌های مشاوره‌ای‌اش بارها و بارها دیده است.
«مرحله اول، تلاش برای دیده شدنه. فرد شروع می‌کنه به ابراز وفاداری و اعلام آمادگی بی‌وقفه. خودش رو همیشه در دسترس نشون می‌ده. توی جلسات، حتی وقتی چیزی برای گفتن نداره، یه چیزی می‌گه. این‌که حرفش مهم باشه یا نه، مسئله نیست؛ فقط باید دیده بشه.»
در مرحله دوم، به گفته بقایی، فرد کم‌کم خودش رو به مراکز قدرت متصل می‌کنه. «دیگه فقط دنبال دیده شدن نیست؛ حالا دنبال وصل شدنه. حتی گاهی با آبدارچی روابط می‌سازه چون اون دسترسی مستقیم به رئیس داره. گاهی مشاور مدیرعامل رو هدف می‌گیره. این ارتباط‌ها کاملاً استراتژیکه؛ برای بالا رفتن، نه همکاری.»
او ادامه می‌دهد: «سومین مرحله، تقلید و رنگ‌آمیزیه. انگار که هویتش رو می‌ذاره کنار و شروع می‌کنه به شبیه شدن. از لباس پوشیدن گرفته تا لحن حرف زدن و حتی اعتقادات. یه جور ازخودبیگانگی آگاهانه است. چون فکر می‌کنه شباهت به قدرت، خودِ قدرته.»
و نهایتاً، آنچه دکتر بقایی آن را مرحله پله‌پله بالا رفتن می‌نامد، زمانی رخ می‌دهد که فرد با همان ابزارها، خود را به موقعیت‌های رسمی‌تر می‌رساند. «اول شاید سرپرست بشه، بعد مدیر داخلی، بعد مدیر بخش... ولی همچنان به بالا وصل می‌مونه. چون می‌دونه رمز موندن، شایستگی نیست؛ وصل بودنه.»
اما آیا این تیپ مدیریتی فقط آسیب‌زاست؟ 
حجت بقایی نگاهی واقع‌بینانه‌تر دارد. «برای سیستم‌های سنتی که مقاومت‌گریزی و اطاعت‌پذیری می‌خوان، مدیر آویزان یه مهره بی‌دردسره. هیچ وقت نه نمی‌گه، دردسر درست نمی‌کنه. برای همین هم گاهی ترجیح داده می‌شه.»
با این حال، او بلافاصله به بهای این انتخاب اشاره می‌کند: «وقتی صندلی‌های مدیریتی رو به افرادی می‌دی که هنر اصلی‌شون روابطه، نه مهارت، سازمان عملاً داره ظرفیت تصمیم‌گیری و نوآوری‌ش رو از دست می‌ده. استقلال فکری حذف می‌شه، فرهنگ چاپلوسی رواج پیدا می‌کنه، و نیروهای شایسته عقب زده می‌شن.»
وقتی از او درباره راه‌حل‌ها می‌پرسیم، بدون مکث پاسخ می‌دهد: «اولین قدم، شفاف‌سازیه. وقتی معیار رشد روشن باشه، آدم‌ها نمی‌تونن فقط با رابطه جلو برن. بعدش باید عملکرد افراد دقیق ثبت و بررسی بشه. مدیر نباید فقط روی حس خوبش به کسی تکیه کنه.»
دکتر بقایی همچنین بر گفت‌وگوهای مستقیم و محترمانه با این افراد تأکید دارد. «خیلی وقت‌ها این افراد از سر فرصت‌طلبی نیست که این مسیر رو انتخاب کردن؛ راه دیگه‌ای بلد نیستن. با گفت‌وگو می‌شه بهشون نشون داد که مسیر رشد واقعی، از توانمندی می‌گذره.»
اما مهم‌تر از همه، الگوسازی‌ست. «وقتی مدیران شایسته در صدر قرار بگیرن، وقتی درباره اون‌ها در سازمان حرف زده بشه، وقتی پاداش بگیرن، پیام به همه مخابره می‌شه که راه رشد، تکیه بر خودته، نه بر آویزان شدن به دیگران.»
در پایان صحبت، دکتر حجت بقایی آرام سری تکان می‌دهد و جمله‌ای می‌گوید که انگار چکیده همه‌ی آن چیزی‌ست که باید درباره این پدیده دانست: «مدیر آویزان بیشتر از اون‌که مقصر باشه، محصوله. محصول یه سیستم ناپایدار. تا فرهنگ سازمانی اصلاح نشه، این مدل رشد هم ادامه خواهد داشت.»
و در این گفت‌وگو، بیش از هر چیز روشن می‌شود که مسئولیتِ مقابله با این پدیده، فقط بر دوش مدیران بالادستی نیست؛ بلکه تمام سازمان باید یاد بگیرد که برای توانمندی ارزش قائل شود، نه فقط برای وصل بودن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۱۱:۰۰

شعرنو : به عشق پسرم

 

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

 

دوباره برگشتم...

با دستانی که هنوز

بوی ترانه‌های نگفته می‌دهد

با چشمانی که

تمام راه را

میان غبار و امید

تو را جُستند

به عشق پسرم

از سکوت بیرون آمدم

از پشت پنجره‌ی بی‌صدا

به دلِ خیابان پریدم

نه برای شکایت

نه برای گریه

بلکه برای کاشتن چیزی

که ریشه بزند در آینده

به عشق پسرم

درختی می‌کارم

که سایه‌اش، آرامش باشد

نه ترس، نه تردید

و تو پسرم

بزرگ شده‌ای...

صدای قدم‌هایت

دور می‌شود

اما هنوز

هر نفسِ من

در هوای توست

جامعه را باید ساخت

نه با شعار

با هر آجر کوچکی

که از دلِ مادر

و دست پدر برمی‌آید

می‌خواهم کوچه‌ها را

امن کنم

برای عبور کودکان

که دیگر

کسی نترسد که کجاست

به عشق پسرم

از خویش می‌گذرم

تا شاید دنیا

برای او

بی‌دغدغه‌تر باشد

آینده

اگر نفرین است

برای بی‌تفاوتی ماست

و اگر روشن شود

فقط به نور چشمان فرزندان ماست...

آینده امن 

فقط با دستان ما 

پیش روی فرزندان ماست

---

 

#ایران

#به_عشق_پسرم

#مشاور_تحقیق_و_توسعه

#آینده_جوانان

#شعر_نو

#ترانه_فارسی

#شعر_زیبا 

+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۴ ، ۰۵:۵۷

قصه خونِ برنج 

(دکتر حجت بقایی)

 

دست‌هایی که

با پینه‌های خاموش

از دل خاک، طلای سفید می‌کشند

حالا

با چشمانِ خیس

به بنادر نگاه می‌کنند

نه برای کشتی ماهیگیر

بلکه برای

بارنامه‌های مافیایی

که بی‌دعوت

وارد می‌شوند

تا لقمه را

از سفره‌های روستا

ببلعند

دولت

شیشه‌های دودی‌اش را بالا کشیده

و مجلس

در سکوتِ صندلی‌های چرخان

رای می‌دهد

به واردکننده‌ها

نه به کشاورز

نه به دختر دم بخت

نه به پسرِ بی‌کار

برنجِ هندی

با لبخند وارد می‌شود

برنجِ گیلانی

با اشک، انبار می‌شود

می‌پوسد

همچون رؤیای نسل‌ها

در سیلوهای فراموشی

زمین

دیگر بوی نان نمی‌دهد

بوی سیاست می‌دهد

بوی دلالی

بوی پشت‌پرده

و ما

می‌پرسیم

نه از خدا

که از قانون‌نویسانِ بی‌قانون:

چرا سهم روستا همیشه «هیچ» است؟

اگر امنیت غذایی

مهم است

چرا سفره‌ی کشاورز، خالی‌تر است

از آمارهای رنگی؟

و اگر «عدالت»

یک شعار است

پس بگذارید آن را

روی قبر کشاورزی بنویسیم

که از غصه فردای فرزندش

در سکوتی دلگیر

سکته کرد

با خطی از اشک

و مرکبی از خون

 

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۲۳:۵۸

به یاد شهیده دکتر زهره رسولی؛

غزل: زهره‌ی آتش‌نشین

 

به شوق مهر، دل از جان شُد جدا، رفتی

میان شعله‌ها آرام، تا خدا رفتی

در آن دمِ خطر، فکرِ مریض‌ها بودی

نگفتی آه، که در سوز و ماجرا رفتی

نه جان، نه تن، که امیدی برای مردم بود

تو با نسیمِ شرافت، به دل‌صَفا رفتی

نخُفتی از غمِ درد و نیازِ دردمند

به راهِ عشق، تو ای بانوی وفا! رفتی

به جای ناله، پیامِ وظیفه کردی فاش

به آتش از پی ایمان و اقتدا رفتی

ز خاک تا به فلک، نام تو شد پُرآواز

تو ای شکوهِ شهادت، چنین چرا رفتی؟

در آسمانِ بلندت، ستاره کم نَباشد

که با دلی چو سپهر، تو پیش خدا رفتی

 

×سراینده: دکتر حجت بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۲۲:۱۵

شعری برای صلح

(حجت بقایی)

پنجره را باز کن
بگذار باد، قصه‌های تازه بیاورد
قصه‌هایی از روزهایی که هنوز نیامده‌اند
هوا که گرم می‌شود
دل، از سنگینی امروز رها می‌شود
و می‌داند که در پس ابرهای تیره
خورشید به آرامی برمی‌خیزد
دست‌هایمان را در دست هم بگذاریم
تا راه‌های تاریک روشن شوند
تا بهار
 دوباره در دل‌ها جوانه بزند
امید، نه در دوردست‌ها
که همین حالا در نفس‌های ما
در نگاه‌های بیدار
در قلب‌هایی که هنوز می‌تپند
پنجره را باز کن
و به فردایی فکر کن
که در آن لبخند
زبان مشترک همه ماست
و صلح
تنها آهنگِ خیابان‌هاست

#صلح
#شعر
#ترانه
روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۱:۲۳

فیلمنامه هایی که قصه شان برای علاقمندان منتشر خواهد شد.

 

دکتر حجت بقایی در صفحه شخصی اش نوشت که چند فیلمنامه خود را به صورت کوتاه شده در اختیار رسانه ها خواهد گذاشت، ولی می خواهد طوری بنویسد که هم کوتاه باشد، و هم داستان را برساند هم مخاطب خسته نشود و از همه مهمتر مخاطب تصاویر را در ناخودآگاه خود ببیند،

اسامی برخی فیلمنامه ها به شرح زیر است: 

 

فیلمنامه: "گیسوی بدون پاسپورت" نویسنده: دکتر حجت بقایی ۱۴۰۴

 

و فیلمنامه:"من،رسانه و سگها" نویسنده: دکتر حجت بقایی ۱۴۰۳

 

و فیلمنامه: "این مرد زنها را نمی شناسد" نویسنده: دکتر حجت بقایی ۱۳۹۵ 

و فیلمنامه:"دختر نوجوان من" نویسنده: دکتر حجت بقایی ۱۴۰۱

------

 

Screenplays whose stories will be published for those interested.....

 

Screenplay: "Gisou without a passport" author: Dr. Hojjat Baghaei 2014

and Screenplay: "Me, the media and the dogs" author: Dr. Hojjat Baghaei 2014

and Screenplay: "This man does not know women" author: Dr. Hojjat Baghaei 2016 and Screenplay: "My teenage daughter" author: Dr. Hojjat Baghaei 2014

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۱:۰۱

وقتی خاک نفس‌کشیدن را سخت می‌کند؛ بررسی راهکارهای مقابله با کانون‌های گرد و غبار ایران

 

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

 

واحد خبر کارگروه صلح و سازش// ایران با قرارگیری در کمربند خشک و نیمه‌خشک جهان و برخورداری از شرایط اقلیمی ویژه، با چالش‌های متعددی در زمینه حفظ منابع طبیعی و مدیریت خاک مواجه است. براساس اعلام رییس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، بیش از ۱۵ میلیون هکتار از عرصه‌های کشور شامل مناطق بیابانی، فوق بحرانی و کانون‌های فعال برداشت گرد و غبار است. این وضعیت، تهدیدی جدی برای محیط زیست، سلامت عمومی و توسعه پایدار کشور محسوب می‌شود.

[عوامل مؤثر در تشدید کانون‌های گرد و غبار]

۱- کاهش بارش‌ها و خشکسالی‌های مکرر: کاهش میزان بارش در سال‌های اخیر سبب کاهش پوشش گیاهی و افزایش سطح خاک‌های آسیب‌پذیر شده است. این مساله زمینه‌ساز فعالیت گسترده کانون‌های گرد و غبار شده است.

۲-تخریب پوشش گیاهی: سوءمدیریت منابع طبیعی، چرای بی‌رویه دام، و تغییر کاربری زمین‌ها باعث تخریب پوشش گیاهی شده که به نوبه خود پایداری خاک را کاهش داده است.

۳-تاثیر تحریم‌ها بر محیط زیست: محدودیت‌های اقتصادی و کاهش سرمایه‌گذاری‌ها در حوزه‌های حفاظت محیط زیست، منابع آب و فناوری‌های نوین مقابله با گرد و غبار، این بحران را تشدید کرده است.

(رویکردهای پیشنهادی برای مقابله و مدیریت کانون‌های گرد و غبار)

از دیدگاه اساتید من ، مقابله با پدیده گرد و غبار نیازمند رویکردهای نوآورانه، علمی و جامع است که شامل موارد زیر می‌شود:

الف/استفاده از فناوری‌های نوین پایش و مدل‌سازی: توسعه سامانه‌های هوشمند پایش وضعیت خاک، پوشش گیاهی و تغییرات اقلیمی به منظور پیش‌بینی و مدیریت بحران گرد و غبار.

ب/بازسازی و تقویت پوشش گیاهی بومی: اجرای طرح‌های کاشت درختان و گیاهان مقاوم به خشکی در مناطق بحرانی به همراه توسعه فناوری‌های نوین آبیاری و احیای منابع آب زیرزمینی.

پ/ارتقای مدیریت منابع طبیعی: بازنگری در سیاست‌های چرای دام، جلوگیری از تغییر کاربری غیرمجاز اراضی و تقویت مشارکت جوامع محلی در حفاظت از عرصه‌های طبیعی.

ج/همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی: گرد و غبار غالباً فرامرزی است، بنابراین همکاری‌های منطقه‌ای برای مدیریت منابع آب و خاک و مقابله با عوامل زیست‌محیطی ضروری است.

د/افزایش سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه: علی‌رغم تحریم‌ها، باید راهکارهایی برای جذب منابع مالی و فناوری‌های نوین در حوزه محیط زیست و مقابله با گرد و غبار ایجاد کرد؛ مانند توسعه همکاری‌های دانشگاهی و بخش خصوصی.

در خاتمه این نوشته می خواهم به این نتیجه‌برسیم که : بحران گرد و غبار در ایران یک مساله چندبعدی است که ریشه در تغییرات اقلیمی، سوءمدیریت منابع و محدودیت‌های اقتصادی دارد. راهکارهای مقابله‌ای موفق تنها با رویکردهای علمی، فناوری‌محور و مدیریت یکپارچه امکان‌پذیر است. به‌عنوان یک مشاور امین، توصیه می‌شود که پروژه‌های تحقیقاتی با رویکرد توسعه پایدار، افزایش ظرفیت‌های فناورانه و تقویت همکاری‌های بین‌بخشی در اولویت قرار گیرد تا ایران بتواند ضمن کاهش اثرات منفی گرد و غبار، از منابع طبیعی خود حفاظت کند و آینده‌ای پایدار را رقم بزند.

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۴ ، ۲۰:۴۱

«تایتانیکِ پدرانه؛ داستان ساختنِ پیوندی که هیچ‌گاه غرق نمی‌شود»

 

گروه خبری اخبار مدیریت// در دنیای امروز که زمان‌ها کوتاه و فرصت‌ها اندک است، بسیاری از والدین دغدغه‌ی برقراری ارتباط عمیق با فرزندان‌شان را دارند. داستان پدری که تصمیم گرفت برای پسرش «تایتانیک» بسازد، نه تنها روایت یک کاردستی بزرگ و منحصر به فرد است، بلکه درسی عمیق درباره‌ی اهمیت همراهی و آموزش در مسیر رشد فرزند را به ما می‌آموزد.

دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه، معتقد است که این نوع فعالیت‌های مشترک بین والدین و فرزندان، بیش از آنچه به نظر می‌رسد، تاثیرگذار است. او توضیح می‌دهد که «زمانی که پدر و مادر، همراه با کودک خود پروژه‌ای را آغاز می‌کنند، علاوه بر آموزش مهارت‌های فنی و خلاقیت، فرصتی برای ایجاد اعتماد، همدلی و انتقال ارزش‌های زندگی فراهم می‌کنند.» در این داستان، پدر با ساختن تایتانیک نه صرفاً یک کشتی، بلکه پلی برای ارتباط با پسرش ساخت که سال‌ها بر دل هر دو باقی ماند.

مسیر ساختن این کشتی نمادین، چهار سال به طول انجامید؛ زمانی که پدر به تدریج و با صبر و حوصله قطعاتی را تهیه کرد و در کنار پسرش آن‌ها را سر هم نمود. این فرآیند ماه‌ها و سال‌ها طول کشید و در این مدت، پدر با جملات الهام بخش ، دلگرم‌کننده‌اش نه فقط مهارت‌های ساختن را آموزش داد، بلکه عشق به تلاش و استمرار را در ذهن فرزندش نهادینه کرد. دکتر بقایی بر این نکته تاکید دارد که «این نوع آموزش‌های غیرمستقیم و همراه با عمل، عمق یادگیری را افزایش می‌دهد و تبدیل به خاطره‌ای ماندگار می‌شود که فرزند در تمام زندگی با خود دارد.»

با رفتن پسر به مدرسه، طبیعتاً فاصله‌ی زمانی بین آن دو بیشتر شد و سرانجام پدر ساخت پروژه را متوقف کرد. اما یادگار آن تایتانیک در گوشه‌ای باقی ماند، نمادی از آن سرمایه‌گذاری بی‌بدیل پدر در رابطه‌ای که هیچ قیمت مادی برایش وجود ندارد. اطرافیان هرچند معتقد بودند که هزینه‌ی ساختن این کشتی بسیار زیاد است، اما پدر و مادر کودک به درستی این هزینه را نوعی سرمایه‌گذاری بی‌نظیر می‌دیدند؛ سرمایه‌ای که میلیاردها برابر ارزشمندتر از هر هزینه‌ی مادی است.

دکتر بقایی یادآور می‌شود که «این داستان، نمونه‌ای بی‌نظیر از کارکرد تربیتی و احساسی یک والد در مسیر رشد کودک است. آنچه به ظاهر یک ساختن ساده به نظر می‌رسد، در واقع زمینه‌ساز تقویت مهارت‌های زندگی، اعتماد به نفس و حس مسئولیت‌پذیری است که کودک را برای زندگی آینده آماده می‌کند.»

در نهایت، پدر امیدوار است که پسرش روزی ناخدای خوبی برای کشتی زندگی‌اش باشد؛ یعنی فردی مسئول، با اعتماد به نفس و آگاه به مسیرش. این آرزو، نتیجه‌ی نه تنها سال‌ها همراهی در ساخت یک کشتی، بلکه سال‌ها همدلی و همراهی در زندگی است.

شاید هر پدری نتواند تایتانیک بسازد، اما می‌تواند هر آنچه فرزندش دوست دارد، بسازد و ساختن و ساخته شدن در مسیر زندگی را به او بیاموزد. همان طور که دکتر بقایی اشاره می‌کند، «آنچه اهمیت دارد این است که والدین زمان و انرژی خود را صرف همراهی و ساختن در کنار فرزندان کنند؛ این همراهی‌ها ملکه ذهن کودک می‌شود و تاثیری عمیق و ماندگار خواهد داشت.»

بنابراین، ساختن یک کشتی، یک ماشین، عروسک یا هر چیز دیگر نه فقط آموزش یک مهارت بلکه ایجاد پیوندی است که حتی سرنوشت هم نمی‌تواند آن را بشکند. ((این تایتانیک پدرانه است؛ کشتی‌ای که هیچگاه غرق نمی‌شود.))

 

در پایان این گزارش این شعر زیبا از طرف دکتر بقایی تقدیم به پدران عاشق و مهربان  :

 

شعر: تایتانیکِ پدر و پسر

 

(دکتر حجت بقایی)

 

پسر

خواست کشتی‌ای بزرگ

آن هم تایتانیک

پدر

گشت در کوچه و بازار

تایتانیک پیدا نشد

شروع به ساختن کرد

دست در دست زمان گذاشت

تکه‌ها را یکی یکی جمع کرد

هر قطعه

چون حرفی بود از عشقِ بی‌صدا

ماه‌ها گذشت

سال‌ها چون قطره‌های باران

پدر و پسر

با هم ساختند

نه فقط چوب و میخ

که لحظه‌های بودن را

لحظه‌های یاد گرفتن را

پدر می‌گفت:

«کشتی‌ات را بساز

همراهش باش

درس‌ها اینجاست

در هر قطعه، در هر تکه»

پسر می‌خندید

و با چشم‌های پر از خیال

آموخت ساختن را

اما بیشتر

آموخت کنار بودن را

چهار سال گذشت

پسر رفت مدرسه

تایتانیک ماند، کنار دیوار

مثل خاطره‌ای که همیشه

قلب را گرم می‌کند

دیگران

گفتند: «خیلی گران تمام شد»

پدر

می‌گفت: «می‌ارزد

چون در کنار او بودم

و این سرمایه‌ایست

بی‌قیمت و بی‌انتها»

دکتر بقایی می‌گوید:

«همراهی، بهترین آموزش است

ساختن با هم

ملکه ذهن کودکی‌ست که فردا را می‌سازد»

امید پدر

این است که پسرش

ناخدای خوبی شود

برای کشتی زندگی‌اش

و شاید

هر پدری

می‌تواند

یک تایتانیک بسازد

با هر چیزی که فرزندش دوست دارد

با هر لحظه کنار هم بودن

ساختن

فقط آموزش نیست

یک عشق است

یک پیوند

یک سفر بی‌پایان

و این

تایتانیکِ واقعی است

که هیچگاه

غرق نمی‌شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۴ ، ۰۸:۵۰