تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

قایی‌های ترکمن و کمربند دفاعی ایران؛ روایت دکتر بقایی از یک نقش فراموش‌شده

[[ گروه خبری، تحلیلی اقتصاددان شمال ]]

نکته: دربارهٔ «قوم قایی» (Kayı) داده‌های قطعی و مستقیم تاریخی اندک است؛ پژوهشگران بیشتر از روی پیوندهای ایلی، روایات متأخر و تحلیلهای تطبیقی قضاوت می‌کنند. بنابراین روایت زیر بر اساس امکانات تاریخی و دیدگاههای پژوهشی بیان شده، نه ادعاهای قطعی.

[[ مصاحبهٔ مستند با دکتر حجت بقایی ، دربارهٔ جایگاه قوم قایی در مرزهای ایران و جهانِ پیرامون ]]

واحد خبر کارگروه صلح و سازش _ هوای بعدازظهر ترکمن‌صحرا سبکتر شده و گرد سفیدی که از سم بادهای شمالی بر دشت نشسته، زیر نور کمرنگ غروب می‌درخشد. در میان این چشم‌انداز آرام، گفتگوی من با دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه و علاقمند به تاریخ اقوام و مناسبات نظامی ـ فرهنگی ایران در سده‌های میانه، به نقطهٔ اصلی رسیده است: جایگاه تاریخی قوم قایی، قومی که حضورش در اسناد اندک اما اثرش در حوادث بزرگ بسیار است.

[[ روایت دکتر بقایی ]]

او توضیح می‌دهد که «قایی» در منابع ترکی ـ اوغوزی به‌عنوان یکی از تیره‌های مهم اوغوزها معرفی شده است؛ تیره‌ای با نسب اسطوره‌ای قدرتمند که بعدها برخی از خاندان‌ نظامی در آسیای میانه و آناتولی خود را از آن دانسته‌اند. اما بخش مهمتر روایت دکتر بقایی دربارهٔ سده‌های یازدهم تا سیزدهم میلادی است؛ زمانی که ایران و منطقه درگیر فشارهای صلیبی، چالشهای درون‌سرزمینی و سپس موج سهمگین مغول بود.

او بر این نکته تأکید می‌کند که اقوام کوچ‌نشین اوغوز ـ از جمله طوایفی که به قایی منسوبند، غالباً در مرزهای ایران نقش دوگانه‌ای داشتند: از یک‌سو بخشی از جهان ترکمنهای اغوز بودند، و از سوی دیگر، به‌دلیل قرارگرفتن در کمربند دفاعی خراسان، آذربایجان و دیاربکر، نقش دفاعی مهمی در برابر تهدیدات بیرونی ایفا می‌کردند.

دکتر بقایی با استناد به مجموعه‌ای از گزارشات تاریخی پراکنده توضیح می‌دهد:

«در دورهٔ پیش از یورش مغول و حتی در دهه‌های نخست تهاجم آنان، گروههایی از تیره‌های اوغوز ـ از جمله کسانی که در منابع متأخر با عنوان قایی شناخته شده‌اند ـ در مرزهای شمال شرقی و شمال غربی ایران فعالیت نظامی داشته‌اند. نه به‌عنوان ارتش رسمی ایران، بلکه به‌عنوان نیروهای مرزنشین، سواره‌نظام‌ مهاجر و گاه متحدان دولتهای ایرانی.»

[[ قایی‌ها و دفاع در برابر مغول ]]

او یادآوری می‌کند که در گزارشات محلی نیشابور، مرو و ری گاه اشاره‌هایی به «ترکان مرزنشین» دیده می‌شود که در موج نخست حملات مغول کوشیدند جلوی پیشروی آنان را بگیرند؛ جنگهایی کوچک اما پرهزینه، که نام قبایل را دقیق ثبت نکرده‌اند. دکتر بقایی می‌گوید:

«برخی پژوهشگران احتمال می‌دهند بخشی از این نیروهای سواره از طوایفی بوده‌اند که بعدها در آناتولی با عنوان قایی شناخته شدند. پیوند نسبی و فرهنگی این گمانه را تقویت می‌کند، اما همچنان در سطح تحلیل تاریخی است، نه سند قطعی.»

[[ قایی‌ها و جبههٔ غربی؛ از مرزهای آناتولی تا فشار صلیبیون ]]

در ادامه، دکتر بقایی به سمت غرب می‌نگرد؛ جایی که در سده‌های یازدهم تا سیزدهم، جهان اسلام به دو جبههٔ بزرگ تقسیم شده بود:

شرق زیر فشار مغول، غرب زیر فشار صلیبیون.

او توضیح می‌دهد که گروهی از اوغوزها ـ با احتمال تعلق به شاخهٔ قایی ـ در مسیر مهاجرت بزرگ خود از شرق به آناتولی، در خدمت یا هم‌پیمان دولتهای سلجوقی درآمدند و در مرزهای آناتولی با صلیبیون و بیزانسیها جنگیدند.

«اینجا است که نقش قایی‌ها در دفاع از قلمروهای ایرانی‌تبارِ سلجوقیان پررنگ‌تر دیده می‌شود؛ چراکه سلجوقیان، اگرچه ترک‌تبار، اما وارث ساختار سیاسی و اداری ایرانی بودند. دفاع از آنان به نوعی دفاع از میراث ایران‌زمین نیز محسوب می‌شد.»

او این سخن را اضافه می‌کند که در روایتهای عثمانیِ متأخر، قایی‌ها جایگاه افسانه‌وار یافته‌اند، اما بخشهایی از این روایتها اشاره به نقشی دارد که قبایل چابک‌سوار مرزی در برابر صلیبیون ایفا کردند؛ کمربندی دفاعی که هم پشت ایران را ایمن می‌کرد و هم جبههٔ غربی جهان اسلام را نگه داشت.

[[ حضور نامرئی اما مؤثر ]]

در پایان گفتگو، دکتر بقایی نتیجه می‌گیرد که قایی‌ها هرگز یک امپراتوری مستقل نبوده‌اند که آثار گستردهٔ معماری یا اسناد رسمی از آنان مانده باشد؛ اما در شکل‌گیری کمربند دفاعی ایران ـ از خراسان تا آذربایجان و سپس در غرب آناتولی ـ نقش داشته‌اند.

او جمله‌ای می‌گوید که شاید بهترین توصیف این قوم باشد:

«قایی‌ها در تاریخ، بیشتر کنش هستند تا نام. آنها در لحظه‌های سخت ظاهر شده‌اند، اما پس از عبور بحران، دوباره در دل اتحادیه‌های بزرگتر حل شده‌اند. به همین دلیل است که ردپا کم است، اما اثر زیاد.»

+++

گنبدکاووس، ۱۸ آذر ۱۴۰۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۴ ، ۱۵:۴۸

 

نویسنده: گروه خبری، تحلیلی اقتصاددان شمال

بادِ سرد ابتدای پاییز در دشتهای ترکمن‌صحرا می‌پیچید و سایهٔ تپه‌های شنی روی جادۀ منتهی به گنبدکاووس آرام آرام کش می‌آمد. من در سفری بودم برای یافتن «ریشه‌ها»؛ پرسشی قدیمی که بارها در ذهنم تکرار شده:

 

قوم کایی، ترکهای ایرانی که گفته می‌شود روزی نیمۀ اروپا را درنوردیدند، چه کسانی بودند و ردّشان امروز کجاست؟

برای یافتن پاسخ، قرار دیداری گذاشتم با دکتر حجت بقایی؛ پژوهشگر، مشاور تحقیق و توسعه، و کسی که سالها روی مسیرهای قوم‌مهاجرتهای آسیای میانه تا آناتولی مطالعه کرده است.

گفتگوی ما در یک مهمانسرای قدیمی نزدیک برج قابوس آغاز شد…

[[متنگفت‌وگو]]

خبرنگار : دکتر بقایی، نام «قوم کایی» در روایتهای تاریخی مبهم است. گاهی آنها را ریشهٔ برخی سلسله‌های ترک می‌دانند، گاهی مهاجرانی ایرانی‌تبار. واقعاً این قوم چه جایگاهی در تاریخ دارند؟

دکتر بقایی: درست است، نام «کایی» یا «قایی» (Kayı) در منابع مختلف، روایتهای متفاوتی دارد. اما اگر بخواهم خلاصه بگویم:

کاییها شاخه‌ای از اوغوزها بودند؛ اوغوزهایی با ریشه و پیوندهای عمیق ایرانی، که زبانشان آمیخته‌ای از عناصر ایرانیِ شرقی و ترکی باستان بود.

این قوم از آسیای مرکزی به غرب مهاجرت کردند و بعدها برخی روایتها آنها را نیای ایلهایی دانسته‌اند که در شکل‌گیری دولتهای بزرگ در آناتولی نقش داشتند.

خبرنگار : پس آنها همانهایی هستند که بعدها در تاریخ اروپا هم دیده می‌شوند؟

دکتر بقایی: به شکل مستقیم نه، اما بازماندگان و شاخه‌های فرهنگی ـ زبانیِ مرتبط با کاییها در موجهای مهاجرتی بزرگ قرون میانه، به آناتولی و حتی بالکان رسیدند. نفوذشان فرهنگی بود؛ شیوهٔ کوچ، ساختار اجتماعی، و حتی برخی نشانه‌های هویتی.

اینها همان جریانهایی هستند که بعدها در ذهن مردم، به‌صورت «ترکانی که اروپا را گشودند» بازتاب پیدا کرد.

خبرنگار: جالب است... اما سؤال اصلی من از اینجا شروع شد: آیا ممکن است ردّی از آن قوم، یا اقوام خویشاوندش، امروز در ترکمن‌صحرا و گنبدکاووس باشد؟

دکتر بقایی (لبخند می‌زند و به دوردست نگاه می‌کند):

این منطقه پر از ردّ پای اقوام است؛ از یَموت و گوکلان گرفته تا شاخه‌های قدیمی‌تر.

شبکهٔ پیوندی میان ترکهای ایرانی، ترکمنها، اوغوزهای باستان و حتی طوایف محلی آنقدر پیچیده است که نمی‌توان خط مستقیمی کشید و گفت «اینها همان کایی‌اند».

اما شباهتهای فرهنگی، نامهای طایفه‌ای، ساختارهای اجتماعی، و حتی الگوهای کوچ قدیمی نشان می‌دهد که اینجا، یعنی همین جایی که ایستاده‌ایم، بخشی از آن مسیرهای مهاجرتی گذشته بوده است.

خبرنگار: پس یعنی اگر دنبال ریشه‌های قوم کایی باشیم… شاید لازم نباشد تا آناتولی برویم؟

دکتر بقایی: نه لزوماً. بعضی از ریشه‌ها ممکن است همین‌جا پنهان شده باشند؛ در آواهای محلی، در افسانه‌های مادربزرگها، در نام یک قبیلهٔ کوچک که کسی دیگر به معنایش فکر نمی‌کند.

تاریخ همیشه در کتابها نیست؛ گاهی در صحرا دفن شده.

[[صحنه‌ای در ترکمن‌صحرا]]

گفتگو که تمام می‌شود، همراه دکتر بقایی در میان تپه‌های کم‌ارتفاع حرکت می‌کنیم. باد بوی اسب و علف را با خود می‌آورد.

او به افق اشاره می‌کند و می‌گوید:

دکتر بقایی: «این مسیر، قدیمی‌تر از آن است که فکر می‌کنیم. اقوامی از شرق و غرب از این نقطه عبور کرده‌اند. شاید بخشی از راز کاییها همینجاست… نه در کتابها، نه در نظریه‌ها… در همین زمین.»

و من همان لحظه حس می‌کنم که جستجوی من تازه آغاز شده است.

((پایانِ باز))

در گنبدکاووس و ترکمن‌صحرا، به دنبال ریشه‌های اقوام می‌گردم و

کسی نمی‌داند…

شاید پاسخ درست یک قدم جلوتر است، پشت تپه‌ بعدی، در گفتگوی بعدی، یا در افسانه‌ای که هنوز گفته نشده است.

+ گروه خبری، تحلیلی اقتصاددان شمال

× گنبد کاووس ۱۴ آذر ۱۴۰۴

_ معاونت اقوام و اقشار شورای راهبردی مطالبات قانونی مردمی کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۴ ، ۲۰:۳۴

واحد خبر کارگروه صلح و سازش// شورای راهبردی مطالبات قانونی مردمی استان گیلان با همکاری دانشگاههای ملی و بین المللی حقوق و مدیریت برگزار می کند:

 

کنفرانس ملی نقش آفرینی و تعامل نهادهای مردمی با قوه قضاییه...

فراخوان به زودی منتشر می شود:::

در رشت ,,,

ریاست کنفرانس: دکتر علی حسین پور

دبیر اجرایی: دکتر حجت بقایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۴ ، ۱۲:۰۱

ترانه راک: کارگروه صلح و سازش / لجنة السلام والمصالحة

(سراینده: حجت بقایی _ الحجت البقائی)

من از خاک داغ جنوبم، از باد سرد شمال
از لهجه مادرم تا نغمه خوزستان و کرد و تال

أنا من تراب الجنوب الحار، ومن ریح الشمال البعید
من لهجة أمی، من أغانی الکرد والعرب والوحید

من از درد مردمم، از بغض توی گلوم
از شبای بی چراغ، تا صبحای بی‌سکون

أنا أعرف وجع الناس، فی صوتی أنین
من لیالٍ بلا نور، إلى فجرٍ حزین

یه دنیا قوم و رنگ، یه مشت فریاد و رنج
همه دنبال صلح، ولی گم شدن تو جنگ

عالمٌ من ألوانٍ وصوتٍ ودم
کلهم یبحثون عن السلام، ویضیعون فی الألم

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

أنا هنا، قلبی مع الناس
فی لجنة السلام والمصالحة، رغم الجراح والیأس

من اینجام، میانِ دود و آهن
می‌نویسم عشقو با دستای پینه‌بسته وطن

أکتب الحبَّ بیدی
فی تراب الوطن، رغم الحدید والنار

من شنیدم خنده تلخ، از لبای بی‌امید
از چشمهای پیرزنی که دلش شکست و ندید

سمعتُ ضحکةً حزینة، من فمٍ بلا أمل
من عیون امرأةٍ عجوز، قلبُها انکسر ولم یقل

مردم خسته ن از وعده، از نقاب و دروغ
از کت و ماشین لوکس، از سکوت و فروغ

الناسُ تعبوا من الوعودِ الکاذبة
من البدلاتِ والسیاراتِ الفاخرة، من الصمتِ والمصائب

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخم‌خورده و گرم

أنا هنا، رغم کل الألم
فی لجنة السلام، أحمل حلمَ الأمم

بذار صدام بپیچه بینِ کوچه‌های خاکی
بذار بدونن هنوز هستن آدمای پاکی!

دَعْ صوتی یدوّی فی الحارات
لِیَعلموا أن الطیبینَ ما زالوا أحیاء

آشتی، آشتی، نه فقط یه شعار
یه زخمِ کهنه ست، یه رؤیایِ ماندگار!

السلامُ لیس شعارًا
هو جرحٌ قدیم، وحلمٌ یُصارعُ النار!

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ خسته و گرم

أنا هنا، مع الناس دومًا
فی لجنة السلام، أزرعُ الحلمَ فی الحطام

می‌نویسم عشقو با صدای وطن
با درد و خشم و امید من!

أکتبُ الحبَّ بصوتِ وطنی
بالألمِ والغضبِ… وبالأملِ الدائمِ فی عیونی

من اینجام...
میون مردمم...
تا وقتی صلح فقط یه واژه ست...
من اینجام...

أنا هنا...
بینَ الناس...
حتى یصیرُ السلامُ حقیقة...
أنا هنا...
+++

#صلح_و_سازش
#السلامُ
#لجنة_السلام
#کارگروه_صلح_و_سازش
#آشتی
#ترانه_راک
#دوزبانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۴ ، ۰۰:۰۰

ترانه راک (فارسی-کردی): کارگروه صلح و سازش / Komîteya Aşti û Rêkûpêkî

(سراینده: حجت بقایی Hojjat Baghaei)

من از خاک داغ جنوبم، از باد سرد شمال
از لهجه مادرم تا نغمه خوزستان و کرد و تال

Ez ji xalê germ a başûr im, ji ba jîr a bakur
Ji zimanê dê û stranên Kurd û gelên hemû war

من از درد مردمم، از بغض توی گلوم
از شبای بی‌چراغ، تا صبحای بی‌سکون

Ez dizanim êşê gelan, ji têra min vedigere
Ji şevên bê ronahî heta sibehên bê daxwaz

یه دنیا قوم و رنگ، یه مشت فریاد و رنج
همه دنبال صلح، ولی گم شدن تو جنگ

Cîhanekî netew û reng, deng û êşekî pir
Hemû lê digerin aşti, lê li nav şerê winda ne

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

Ez li vir im, hîn bi gel re,
Li Komîteya Aşti û Rêkûpêkî, bi dilê xweş û birîndar.

من اینجام، میانِ دود و آهن
می‌نویسم عشقو با دستای پینه بسته وطن

Ez li nav duv û hewîr im,
Ev evîn bi destên qirîşkî yê welatê xwe nivîsînim.

من شنیدم خنده‌ تلخ، از لبای بی‌امید
از چشمهای پیرزنی که دلش شکست و ندید

Ez bihîstim têkûbînê tewîr, ji devê bê hêvî,
Ji çavên kalekê ku dilê wî şikest û ne dît.

مردم خسته ن از وعده، از نقاب و دروغ
از کت و ماشین لوکس، از سکوت و فروغ

Gel ji waadeyan têkel bûn, ji mask û derew,
Ji kostûm û serwêlên qîmetdar, ji bêdengî û ronahî.

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

Ez li vir im, hîn bi gel re,
Li Komîteya Aşti û Rêkûpêkî, bi dilê xweş û birîndar.

بذار صدام بپیچه بینِ کوچه‌های خاکی
بذار بدونن هنوز هستن آدمای پاکی!

Bêj dengê min bixwe di daristanên xakî de,
Bêj wan bizanin hê jî mirovan paqij hene!

آشتی، آشتی — نه فقط یه شعار
یه زخمِ کهنه ست، یه رؤیایِ ماندگار!

Aşti, astî — ne tenê şiar e,
Ew êşekî kevn e, xewnêkî bimîne!

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ خسته و گرم

Ez li vir im, hîn bi gel re,
Li Komîteya Aşti û Rêkûpêkî, bi dilê birîndar û germ.

می‌نویسم عشقو با صدای وطن
با درد و خشم و امید من!

Ez ev evîn bi dengê welat nivîsim,
Bi êş, bi xef û bi hêvîya min!

من اینجام...
میون مردمم...
تا وقتی صلح فقط یه واژه‌ست...
من اینجام...

Ez li vir im…
Nav gelê xwe…
Heta aşti tenê gotinek be…
Ez li vir im…

#صلح_و_سازش
#Rêkûpêkî
#Komîteya_Aşti_û_Rêkûpêkî
#کارگروه_صلح_و_سازش
#آشتی
#ترانه_راک
#دوزبانه
#Aşti
#ترانه_کُردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۲۳:۵۹

ترانه (راک فارسی-آذری): کارگروه صلح و سازش / Sülh ve Uzlaşma Komitesi

(سراینده: حجت بقایی   hojjat baghaei)

من از خاک داغ جنوبم، از باد سرد شمال
از لهجه‌ی مادرم تا نغمه‌ی خوزستان و کرد و تال

Mən cənubun isti torpağındanam, şimalın soyuq küləyindən,
Anamın ləhcəsindən, Xuzistanın, Qarabağın və Dağların nəğməsindən.

من از درد مردمم، از بغض توی گلوم
از شبای بی‌چراغ، تا صبحای بی‌سکون

Mən xalqın dərdini bilirəm, boğazımdakı qəzəb ilə,
İşıqsız gecələrdən, səssiz səhərlərə qədər.

یه دنیا قوم و رنگ، یه مشت فریاد و رنج
همه دنبال صلح، ولی گم شدن تو جنگ

Bir dünya tayfa və rəng, bir ovuc qışqırıq və əzab,
Hər kəs sülh axtarır, amma müharibədə itirilib.

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

Mən buradayam, hələ də xalqın yanındayam,
Sülh və Uzlaşma Komitəsində, yaralı və isti qəlblə.

من اینجام، میانِ دود و آهن
می‌نویسم عشقو با دستای پینه‌بسته وطن

Mən tüstü və dəmir arasında dayanmışam,
Vətənim üçün əlində zəhmətli sevgi yazıram.

من شنیدم خنده‌ی تلخ، از لبای بی‌امید
از چشم‌های پیرزنی که دلش شکست و ندید

Mən ümidsiz ağızlardan acı təbəssüm eşitdim,
Ürəyini qırmış qoca qadınların gözlərindən.

مردم خسته‌ن از وعده، از نقاب و دروغ
از کت و ماشین لوکس، از سکوت و فروغ

Xalq vədlərdən, maskalardan və yalanlardan yorulub,
Bahalı kostyumlar və maşınlardan, səssizlikdən və işıqdan.

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

Mən buradayam, hələ də xalqın yanındayam,
Sülh və Uzlaşma Komitəsində, yaralı və isti qəlblə.

بذار صدام بپیچه بینِ کوچه‌های خاکی
بذار بدونن هنوز هستن آدمای پاکی!

Səsim torpaq küçələrində əks-səda versin,
Bilsinlər hələ də təmiz insanlar var!

آشتی، آشتی — نه فقط یه شعار
یه زخمِ کهنه ست، یه رؤیایِ ماندگار!

Sülh, sülh — sadəcə şüar deyil,
Köhnə yaradır, əbədi bir yuxu!

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ خسته و گرم

Mən buradayam, hələ də xalqın yanında,
Sülh və Uzlaşma Komitəsində, yaralı və isti qəlblə.

می‌نویسم عشقو با صدای وطن
با درد و خشم و امید من!

Mən vətənimin səsi ilə sevgi yazıram,
Ağrı, qəzəb və ümid ilə!

من اینجام...
میون مردمم...
تا وقتی صلح فقط یه واژه‌ست...
من اینجام...

Mən buradayam…
Xalqın arasında…
Hələ sülh sadəcə söz olduğu müddətcə…
Mən buradayam…

+++

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۲۳:۵۷

ترانه جمعی: «بخوان تا باران بیاد» 

[سراینده: حجت بقایی]

(رهبر گروه می‌گوید – مردم پاسخ می‌دهند)

رهبر:
بخوان ای مردمِ خوبِ خدا...
جمع:
بخوان تا باران بیاد 
رهبر:
با عشق و با دلِ بی‌ریا...
جمع:
خدا جواب می‌ده، به دلِ پاکا 
رهبر:
زمین تشنه‌ست، دلِ ما بی‌تاب
جمع:
بخوان تا بارون بیاد، بی‌حساب 
رهبر:
ابرها منتظرِ یک صدا...
جمع:
صدا بزن، خدا، خدا، خدااا 
همه با هم:
بخوان، بخوان، تا بارون بیاد
با جون و دل، با عشق و یاد
خدا جواب می‌ده، همین الان
اگه همه بخوایم، بی‌شک، بیاد! 
رهبر:
بگو «آمین» با دلِ پرنور
جمع:
آمین، آمین، آمینِ پرنور 
رهبر:
بگو «یا رحمان»، با دلِ مغرور
جمع:
یا رحمان، یا رحیم، یا غفور 
رهبر:
دستاتونو بلند کنید به آسمون
جمع:
دعا کنید، تا بیاد باروووون 
(همه با هم):
بخوان، بخوان، با عشقِ زیاد
تا بشکفه زمین از فرطِ یاد
خدا جواب می‌ده، به صدای ما
بخوان تا باران بیاد... بیاد... بیاد...
+++

#دعای_باران
#نماز_باران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۴ ، ۰۳:۰۹

ترانه (سبک راک): "کارگروه صلح و سازش / The Peace Committee"

(حجت بقایی ، عضو فعال کارگروه صلح و سازش hojjat baghaei)

من از خاک داغ جنوبم، از باد سرد شمال
از لهجه مادرم، تا نغمه آذربایجان و هورامان و خال

I’m from the burning south، from the cold northern breeze
From my mother’s tongue, to the mountain songs, set free

من از درد مردمم، از بوی خون و نان
از شبای بی چراغ، تا صبحای بی‌امان

I know the pain of people, I’ve breathed their endless fight.
From the dark without a candle, to mornings without light.

یه دنیا قوم و رنگ، یه مشت صدا و رنج
همه دنبال صلح، ولی گم شدن تو جنگ

A world of tribes and tones voices torn apart.
Everyone’s seeking peace, but lost inside the scars.

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروه صلح و سازش، با دلِ خسته گرم

I’m still here — tied to my people’s flame.
In the Peace Committee, carrying their pain.

من اینجام، میان خاک و آهن
می‌نویسم عشقو با دستایِ پینه‌بسته‌ی وطن!

I stand among steel and dust.
Writing love with calloused hands of trust.

من شنیدم خنده تلخ، از زبونِ مردی پیر
که امیدش سوخت زیرِ سایه دروغ و تیر

I’ve heard the bitter laugh of age.
A man burned down by a broken stage.

مردم خسته ن از شعار، از کت و ماشین لوکس
از لبخندایِ پوشالی، از رؤیایِ بی‌سکونتِ صلح

They’re tired of suits, tired of games.
Of shiny cars and borrowed names.

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخمی و گرم

I’m still here — with a bleeding heart.
Holding peace where the fires start.

بذار صدام بپیچه بینِ کوچه‌های خاکی
بذار بدونن هنوز هستن آدمای پاکی!

Let my voice echo through dusty streets.
Let ‘em know — there’s still good beneath!

آشتی، آشتی — نه فقط یه شعار
یه زخمِ کهنه‌ست، یه رؤیایِ ماندگار!

Peace, peace — not just a word,
It’s an old wound waiting to be heard!

من اینجام، هنوز پابند مردم
تو کارگروهِ صلح و سازش، با دلِ زخم‌خورده و گرم

I’m still here, tied to my land.
In the Peace Committee, with fire in my hand.

می‌نویسم عشقو با صدای وطن
با درد و خشم و امیدِ من!

I write of love, with my homeland’s cry.
With pain, with rage — but hope won’t die!

من اینجام...
میون مردمم...
تا وقتی صلح، فقط یه واژه‌ست...
من اینجام...

I’m here…
Among my people’s song…
Until peace is more than a word —
I’ll stay strong…
+++

#صلح_و_سازش
#ترانه_صلح
#حجت_بقایی 
#hojjat_baghaei
#peace_committe
#ترانه_راک
#دو_زبانه
#کارگروه_صلح_و_سازش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۴ ، ۱۵:۱۵

Iran’s Damask Rose (Rock Version)

(Lyrics by: hojjat baqaee – English Adaptation)

You bloomed within our soil
A shining star of light
But the world still doesn’t know
Where your roots ignite
They call you “Rose of Taif,”
But in our hearts you’ll stay
Forever Gol-e Mohammadi bright as day!

This flower is ours!
This land is ours!
No foreign name
Can ever drown your power!
Iran calls your name
The world must understand
Our Damask Rose will bloom forever on this land!
From Kashan down to Shiraz
Your scent rides on the breeze
The fragrance of love and time
In every memory
Don’t let them claim your name
Don’t let them take your fame
This rose is ours
Our heritage flame!

This flower is ours!
This land is ours!
No foreign name
Can silence your power!
Iran’s Damask Rose
Forever alive
Through ages and hearts you’ll always survive!
Come on, sing it loud!
Let the world hear the sound!
No one can steal
The scent we’ve found!
Iran’s Damask Rose
Forever we’ll keep
In love, in pride, in history deep!

This flower is ours!
This land is ours!
No foreign name
Can silence your power!
Iran’s Damask Rose
Forever we’ll cry
You’re the rose that’ll never die!
You’re our rose
Eternal flame
“Rose of Taif”? No — you’re Iranian by name!
Iran! Iran! Iran!

+++ ترانه راک گل محمدی

#Damask_Rose
#Rock
#DOC_RAD
#hojjat_baghaei
#iran
#rock_version
#persian_rose
#iranian_flower

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۴ ، ۰۰:۱۴

الورد المحمدی الإیرانی (نسخة الروک)

(الحجت البقائی)

نبتِّ فی ترابنا
یا نجمةً فی السّماء
لکنّ العالم ما یعرف
من أین أتى النداء
ینادونک “ورد الطائف”
لکن فی قلوبنا
أنت الوردُ المحمدی، للأبد یا ضیاء!

هذا الوردُ لنا!
هذه الأرضُ لنا!
ما فی اسمٍ غریبٍ
یقدر یطفّی معنا!
إیران تنادیک
والعالم لازم یدری
وردنا المحمدیّ حیٌّ أبدی!
من کاشان إلى شیراز
عطرک یملأ النَّسیم
نسمةُ حبٍّ وتاریخٍ
تسکن کلّ الحلیم
لا تخلیهم یقولوا
إنه صار لهم
هذا وردُنا
میراثُنا العظیم!

هذا الوردُ لنا!
هذه الأرضُ لنا!
ما فی اسمٍ غریبٍ
یقدر یطفّی معنا!
وردُ إیران المحمدی
حیٌّ للأبد
فی قلوبنا، عبر الزمن للأبد!
تعالوا نغنّی بصوتٍ عالی
خلی الدنیا تسمعنا!
ما فی حدٍّ یقدر
یأخذ ریحَنا منّا!
وردُ إیران المحمدی
معنا دومًا یکون
یحمل التاریخ، الحبَّ، والفنون!

هذا الوردُ لنا!
هذه الأرضُ لنا!
ما فی اسمٍ غریبٍ
یقدر یطفّی معنا!
وردُ إیران المحمدی
حیٌّ إلى النهایة!
أنت وردُنا
أنت الحیاة الباقیة!
أنت وردُنا، لا تفنى أبدًا
“ورد الطائف”؟ لا — إیرانیٌّ للأبد!
إیــران! إیــران! إیــران!

+++ترانه راک گل محمدی

#الورد_المحمدی
#نسخه_الروک
#Damask_Rose
#Rock
#DOC_RAD
#hojjat_baghaei
#iran
#persian_rose
#iranian_flower

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۴ ، ۰۰:۰۵