نقد و تحلیل شعر «این تناقض» — حجت بقایی
نقد و تحلیل شعر «این تناقض» اثر جدید حجت بقایی
واحد خبر کارگروه صلح و سازش// شعر «این تناقض» نمونهای از شعر اجتماعی در دورهٔ معاصر است که با زبانی ساده و لحنی انتقادی، به پدیدهای بنیادین در حیات جمعی میپردازد: شکاف میان گفتار و کردار در ساحت دین، سیاست و اخلاق اجتماعی. این اثر را میتوان در امتداد سنت شعر انتقادی فارسی، از ایرج میرزا تا اخوان ثالث و شاملو دانست، با این تفاوت که زبان بقایی نه استعاری و نمادین، بلکه عریان و واقعنما است.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب، درونمایهٔ اصلی شعر، تناقض بهمثابهی بیماری اخلاقی جامعه است. شاعر بر دو محور معناشناختی تأکید دارد:
۱. تناقض میان باور دینی و کنش سیاسی؛
۲. تناقض میان عدالتخواهی ظاهری و تبعیض عملی.
شاعر با تکیه بر ساختار پرسشمحور، در هر بند تناقضی تازه را افشا میکند:
«قانون برای مردم تهیدست چون صخره سخت است،
ولی برای صاحب قدرت استثناست.»
این بیان، یادآور منطق دوگانهٔ قدرت در جامعهشناسی سیاسی است؛ همان مفهومی که متفکرانی چون فوکو و بدیو از آن با عنوان ساختار تبعیض در گفتمان قدرت یاد میکنند. شاعر، بیآنکه اصطلاحات فلسفی به کار برد، همین حقیقت را در قالب شعر به نمایش میگذارد.
از منظر سبکشناختی، شعر «این تناقض» را میتوان در ردهٔ شعر آزاد انتقادی قرار داد. ویژگیهای سبکی آن عبارتاند از:
زبان گفتاری – خطابی: شاعر با لحن «موعظهگرانه» و در عین حال «محاورهای» سخن میگوید؛ انگار با مخاطب جمعی (جامعه) در گفتوگویی اخلاقی است.
استفاده از تقابلها: ساختار شعر بر اساس قطبهای متضاد بنا شده است؛ «عقل / دین»، «شعار / عمل»، «عدالت / استثنا»، «صبحگاه / شامگاه». این تضادها علاوه بر ایجاد موسیقی معنایی، بُعد فلسفی شعر را تقویت میکنند.
موسیقی درونی و نحوی: اگرچه شعر از قافیهٔ کلاسیک پیروی نمیکند، تکرارهای آوایی (مانند واجهای "س" و "ش") و چینش نحوی منظم، به آن ریتمی خطابی بخشیده است.
از نظر نحوی، جملهها کوتاه و منقطعاند؛ این قطعیت نحوی، بازتابِ قاطعیت در داوری اخلاقی شاعر است.
در سطح بینامتنیت، شعر با چند گفتمان مهم در تعامل است:
بینامتنیت دینی: اشاره به مفاهیم «عدل»، «دین»، و «یقین» خواننده را به متون قرآنی و اخلاقی ارجاع میدهد، اما شاعر از آنها برای نقد رفتار متناقض دینی بهره میگیرد.
بینامتنیت سیاسی – تاریخی: حضور نامهایی چون لندن و واشنگتن نه صرفاً جغرافیایی، بلکه نمادین است؛ آنها به ذهنیت ضدغرب رسمی اشاره دارند و در عین حال، وابستگی پنهان برخی از مدعیان همان گفتمان را افشا میکنند.
بینامتنیت ادبی: از حیث مضمون، شعر به یادآورندهٔ روح انتقادی اشعار احمد شاملو در دهههای ۴۰ و ۵۰ است؛ همان نگاه تلخ به «ریا» و «فریب جمعی».
از دیدگاه گفتمانکاوی، شعر بقایی در حوزهٔ «گفتمان انتقادی اخلاقمحور» قرار میگیرد.
شاعر از ضمیر جمع «ما» استفاده میکند تا نقد را از «دیگری» به «خودِ جمعی» منتقل کند:
«بر لبان ما چنین شعارِ مرگ بر... رود»
این حرکت از «او» به «ما»، شعر را از سطح گلایه به سطح خودآگاهی اجتماعی میبرد و در نتیجه، جنبهٔ اخلاقی اثر تقویت میشود.
در پایان شعر، پرسش فلسفی «کدام عقل، کدام دین پذیرد این دوگانگی؟» طرح میشود. این پرسش، از سطح سیاسی فراتر میرود و وارد حوزهٔ اگزیستانسیال (زیست انسانی) میشود؛ زیرا شاعر از «تناقض زیستن» سخن میگوید — مفهومی که در فلسفهٔ سارتر و کییرکگور به بحران خودفریبی انسان مدرن تعبیر شده است.
«این تناقض» شعری است در مرز میان اخلاق، سیاست و فلسفهٔ زیست اجتماعی. بقایی با بیانی ساده اما اندیشمندانه، موفق میشود چهرهٔ پنهان ریا را در جامعه آشکار سازد.
او نه در پی تحریک سیاسی است و نه در بند صنعت شعری؛ بلکه در پی آینهداری اخلاقی است — همان نقشی که شاعرِ اجتماعی در سنت ادبی ایران همواره داشته است.
در مجموع، این اثر نمونهای درخشان از شعر متعهد معاصر است که با حفظ استقلال شعری، توانسته است دغدغهای اجتماعی و اخلاقی را به زبان زیباییشناسانه تبدیل کند./ خبرنگار: س.غفاری