مصاحبه: نسل بیدفاع: روایت تلخ هنری که هرگز فرصت دفاع نیافت
نسل بیدفاع: روایت تلخ هنری که هرگز فرصت دفاع نیافت
گزارش ویژه// گفتوگو با دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه، فیلمنامهنویس و مستندساز، همواره پنجرهای روشن به دنیای پیچیده هنر، فرهنگ و تاریخ معاصر ایران باز میکند؛ دنیایی که در آن تلاش برای روایت و بازنمایی حقیقت، گاهی به بهایی سنگین تمام میشود. سالها پیش، پروژهای مستندسازی به نام «شمال شهر، جنوب شهر» آغاز شد؛ پروژهای که در ابتدا صرفاً تلاشی ساده برای نشان دادن تفاوتها و تضادهای اجتماعی به نظر میرسید، اما به مرور تبدیل به یک تجربه پرچالش و سرشار از درسهای تلخ و شیرین شد.
تعداد تصاویر که افزایش یافت، تدوین مستندی جامعتر و عمیقتر با عنوان «نسل بیدفاع» آغاز شد. دکتر بقایی به یاد میآورد که آنها برای کامل شدن این مستند، تصاویر اختصاصی بسیاری ضبط کردند، تا بتوانند روایت دقیقی از واقعیتها ارائه دهند. اما درست در میانهی راه، اتفاقی ناگوار رخ داد؛ مستند در شهر پخش شد؛ بدون هماهنگی و آمادهسازی لازم، که در آن دوران، اتفاقی متأسفانه رایج بود. با پخش غیرمجاز و انتشار گستردهی این اثر، نه تنها کنترل روایت از دستشان خارج شد، بلکه در نهایت به دکتر بقایی دستور داده شد که تمام تصاویر را معدوم کند.
او آن لحظه را یکی از سختترین و دردناکترین تجارب زندگی حرفهای خود میداند؛ عملی که به معنای نابودی بخشی از خاطرات، تلاشها و سرمایه فکری و عاطفی سالها کار بود. پس از آن، دیگر پروژه به پایان رسید، اما مستند همچنان در لابهلای محافل و نقاط مختلف شهر دست به دست میگشت، بدون اینکه عوامل آن بتوانند از آن دفاع کنند. این وضعیت دقیقاً بازتاب عنوان مستند بود؛ «نسل بیدفاع».
چهار سال تلاش مستمر، تحقیق و ضبط تصاویر به نتیجه رسید، مستندی که نه فقط بازتاب واقعیتها بود، بلکه تبدیل به الگویی شد که بعدها دهها نفر از آن تقلید کردند، یا از آن الهام گرفتند تا در هنر و مستندسازی پیشرفت کنند. اما دکتر بقایی هرگز نتوانست، یا شاید نخواست، از «نسل بیدفاع» دفاع کند. خودش را بیدفاع میداند، حتی وقتی از مستند حرف میزند، چون نسل بیدفاع فقط روایت یک پروژه نیست؛ داستانی از وضعیت فرهنگی و اجتماعی نسل اوست.
وقتی از تاریخ صحبت میکند، به پیچیدگیها و چندپاره بودن آن اشاره میکند؛ سی درصد آریایی، سی درصد عرب، سی درصد ترک و ده درصد باقی قبایل مختلف که در تاریخ ایران حکمرانی کردند. در این تنوع و تعدد، دفاع از تاریخ به معنای ایجاد موضعگیریهایی است که لاجرم بسیاری را ناراضی خواهد کرد. بنابراین، او خود را و نسل خود را بیدفاع میبیند، حتی در مقابل تاریخ خود.
بحث که به ادبیات میرسد، پیچیدگیها و تناقضهای بیشتری خود را نشان میدهند. شعر، قصه و نثر فارسی در مدرسه و دانشگاه به شکلی آموزش داده میشود که در دنیای واقعی و خیابانها چندان کاربرد ندارد. کسی شعر را نمیخواهد، مگر آنکه از عمق وجود حس و نیاز به آن داشته باشد. در کنفرانسها شعر میخوانی، اما اغلب مخاطبان خوابند یا بیتفاوت. در میان مردم، شاید لبخند بزنند، اما پشت سر تو را دیوانه میخوانند. این واقعیتی تلخ است که دکتر بقایی بارها تجربه کرده است.
وقتی میپرسیم نسل بیدفاع کیست، پاسخ دکتر حجت بسیار روشن است؛ نسل او بیدفاع است، و به تعمیم، ادبیات و هنر هم در برابر این هجمهها و بیتوجهیها بیدفاع ماندهاند. هنر ملی که باید بازتاب فرهنگ و هویت باشد، امروز در برابر هجمه واردات فرهنگی و اقتصادی، به سختی میتواند جایگاهی پیدا کند. ورزش که البته وضعیت متفاوتی دارد، در عوض به شدت تحت تأثیر فرهنگ وارداتی قرار گرفته است و دفاع از آن تنها در چارچوب ورزشهای خارجی ممکن است.
رسانهها نیز، به کلی وارداتی و در دست کنترلهای خارج از فرهنگ بومی، باعث شدهاند که نسل بیدفاع و هنر بیدفاع، بیشتر در معرض آسیب و بیاعتنایی قرار گیرند. در نهایت، وقتی از او میخواهیم نسل بیدفاع را معرفی کند، پاسخش خلاصه و تلخ است: «نسل بیدفاع کیست؟ منم، من و تمام کسانی که نمیتوانند از هویت، هنر و تاریخ خود دفاع کنند.»
گفتوگو با دکتر حجت بقایی فراتر از روایت یک مستند است؛ شرحی است از شرایط پیچیده فرهنگی، تاریخی و هنری که نسلهای مختلف ایرانی با آن مواجهاند. نسلی که تلاش میکند روایتگر باشد، اما گاهی به همان اندازه که روایت میکند، در برابر موجهای مخالف و فراموشی بیدفاع است. نسلی که شاید تنها سلاحش، صدای خاموشی است که هرگز به اندازه کافی شنیده نمیشود.
+سرویس فرهنگ و هنر
#نسل_بی_دفاع
#حجت_بقایی
#کارگاه_مدیریت
#کارگاه_آموزشی
#مشاور_تحقیق_و_توسعه
#تحقیق_و_توسعه
#مصاحبه_اختصاصی
#مستند
#گزارش_خبری
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه