وقتی شعر، پیام آب را به زبان ادب میگوید
وقتی شعر، پیام آب را به زبان ادب میگوید
سرویس فرهنگ و ادب// شعر «قصه آب» با قلم دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه، به یکی از مهمترین مسائل زیستمحیطی و فرهنگی ایران، یعنی مسئله آب، میپردازد. این شعر، روایت تصویری و شاعرانهای از وضعیت منابع آبی کشور ارائه میدهد و تلاش میکند مخاطب را با تاریخ، فرهنگ و چالشهای امروز ایران در زمینه آب آشنا کند.
شاعر در این اثر، با بهرهگیری از تصاویر طبیعت ایران، از دماوند و رودخانهها گرفته تا قناتهای تاریخی، تلاش کرده تا اهمیت آب زیرزمینی و نقش آن در زندگی مردم را نشان دهد. «آب پنهان» و «آب صبور زیر پای کویر» استعارههایی است که بر مقاومت منابع آب در شرایط سخت اقلیمی تأکید دارند.
شعر به تضاد میان شمال سرسبز و جنوب خشک ایران اشاره میکند و به چالشهای مدیریت منابع آب در کشور میپردازد. ساخت سدها به عنوان نماد توسعه و تلاش برای نگهداری آب در دریاچهها، بخشی از این روایت است که نشان میدهد آب در ایران وجود دارد اما به شکل نابرابر تقسیم شده است.
علاوه بر این، اشاره به منابع یخی و برفهای ارتفاعات دماوند، تصویری امیدبخش از آینده و احیای منابع آب را ترسیم میکند.
این شعر با زبانی ساده و در عین حال عمیق، توانسته است علاوه بر انتقال پیام زیستمحیطی، وجه فرهنگی و تاریخی آب در ایران را به خوبی بازتاب دهد. هرچند که شعر بیشتر به جنبههای توصیفی و گزارشی نزدیک است، اما این ویژگی آن را به اثری کاربردی و آموزنده تبدیل کرده است.
«قصه آب» نمونهای از تلاش برای همپیوندی ادبیات و مسائل روز محیط زیستی کشور است که میتواند توجه مخاطبان مختلف را به موضوعی حیاتی جلب کند./س.غفاری
قصه آب
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)
آب
روایت ایران
در دل دماوند
پژواک رودها
با زمزمهی قنات میآمیزد
آبی پنهان
آبِ زیرزمینیِ صبور
زیر پای کویر
زیر پای خشکسالی
زنده میماند
تاریخ ایران
با چشمهای در دل سنگ
و مهندسیِ آب
در چین قناتها نوشته شد
در سایهی معابد آناهیتا
و سکوتِ کاروانسراها
که جان از چشمه میگرفتند
شمال آب...
سبز و روان
جنوب آب...
داغ و تشنه
و ما
میان این دو گستره
با تنوع اقلیم
با چالشِ مدیریت منابع
دستبهدست توسعه سپردهایم
سدها قامت بستند
بر رودهای خروشان
تا زمان را
در دریاچهها نگاه دارند
تا بگویند:
«آب همیشه هست
فقط همهجا نیست.»
و منابع یخی
در ارتفاعات خاموش
برف را
به آینده وام میدهند
تا قناتها دوباره نفس بکشند
و روستاها
به انتظارِ سهم خود
چشم بدوزند به آسمان
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه