تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

گزارش نقد شعر «چک حقم را خدا نقد می‌کند» سروده دکتر حجت بقایی

سرویس ادب و هنر- کارشناس شعر/ «چک حقم را خدا نقد می‌کند» تجربه‌ای است عمیق و تلخ از زندگی پر فراز و نشیب انسان معاصر.
شعری که هم روایتگر زخم‌های درونی است و هم بیانگر مقاومت و امیدی که در دل سختی‌ها نهفته است.
شاعر، با زبانی ساده و صمیمی، تصویری از انسانی گرفتار در مشکلات زندگی را ارائه می‌دهد که نه شاد است و نه رها، اما سبکبار و مقاوم مانده است. ماجرای مدیری که از حسادت و جفاکاری به پایین کشیده شده، حق و حقوقش نادیده گرفته شده و اکنون در تنهایی و گرمای سخت خیابان‌ها، به زخم خویش گرفتار است.
اما نقطه تمایز این شعر، دیدگاه شاعر نسبت به حق و عدالت است؛ او حقش را به «چک» تشبیه می‌کند که خداوند روزی آن را نقد خواهد کرد. این باور به عدالت نهایی و بازپس‌گیری حق، شعله امید را در دل شاعر روشن نگه داشته است.
شعر با حضور زنی مسافرکش که نمادی از مهربانی و همدلی در میانه مشکلات است، فضای عاطفی قوی و انسانی پیدا می‌کند. این حضور ساده اما پرمعنا، نشان می‌دهد حتی در سخت‌ترین شرایط، ارتباط‌های انسانی و مهر می‌تواند تسکین‌بخش باشد.
دکتر بقایی، با این شعر نه تنها درد و رنج شخصی‌اش را بازگو می‌کند، بلکه به کلیتی از واقعیت‌های اجتماعی اشاره دارد؛ واقعیت‌هایی که معمولاً پشت ظاهر پرزرق و برق زندگی پنهان می‌مانند. او با استفاده از زبان روزمره و روایت داستانی، خواننده را به درون این تجربه دعوت می‌کند تا همراه با او این دردها را لمس کند.
نکته مهم دیگر، انرژی مثبت و امیدی است که با وجود تمام تلخی‌ها در سراسر شعر جریان دارد. شاعر تأکید می‌کند که حق در نهایت به صاحبانش بازخواهد گشت و این باور، نیرویی برای ادامه دادن است.
این شعر نه فقط یک روایت شخصی، بلکه یک صدای جمعی است که از جامعه‌ای سخن می‌گوید که در آن توسعه واقعی بدون حل مشکلات بنیادین ممکن نیست. در این معنا، شعر دکتر بقایی فراتر از ادبیات، به یک بیانیه اجتماعی و انسانی تبدیل می‌شود.
در مجموع: «چک حقم را خدا نقد می‌کند» شعری است که با صداقت و سادگی، واقعیت‌های تلخ زندگی و رنج‌های انسانی را به تصویر می‌کشد، اما در عین حال با نگاهی پرامید و باور به عدالت الهی، خواننده را به تحمل و مقاومت دعوت می‌کند.
این اثر نشان می‌دهد که شعر می‌تواند هم آیینه زخم‌ها و هم چراغ راه باشد؛ نه فقط برای شاعر، که برای هر انسانی که روزگارش سخت می‌گذرد.
+کارشناس شعر- سرویس ادب و هنر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۵۶

شعر: چک حقم را خدا نقد می کند

 

(شاعر: حجت بقایی)

 

چه می کردی به جای من اگر دانی گرفتارم؟

نه شادم، نه رها هستم، ولی هر دم سبکبارم

شدم مأمور کاری که نه کار است و نه دلخواهم

نه آموختم، نه اهل آن، بر این انجام ناچارم

روز تعطیل و سرویس نیست، به صدها حرف بی منطق

کسی جز من نمی‌فهمد چرا اکنون بیدارم

در آن گرمای آتش‌گون، خیابانی و تنهایی

در آن هنگام یک زن گفت: کجا؟ گفتم: سَرِ کارم

سوارم کرد با تلخند، چنان آرام، چنان خسته

فرشته شعر در من گفت: ببین در او چه اسرارم...

چرا باید زنی با این همه سال و در این گرما

شود راننده‌ی دردم، منم لب بسته، غم‌خوارم؟

چه شد آن روزهایی که مدیری بودم و برتر؟

چه کردند وقتی پرسیدند، آیا من سود دارم؟

به پایینم کشیدند از حسادت، از جفاکاری

و حالا من، بدون نام، به زخم خویش، بیمارم

نه عنوان ماند، نه اموالی که سی‌میلیارد ناپیدا

شدم توبیخ، چرا گفتم، مگر مسئول انبارم

هر آنکس که مدیر می شد، به میزش سخت می چسبید

برآورد رفت پاداشم پَر، نه دستی در پی کارم

حقوقم را به منزل زد، به لبخند مرد خودخواهی

ولی من زنده‌ام با این، دل صاف و وفادارم

خدا گفت: «پیش من حقت به مثل چک می ماند

ببین هر وقت که من خواهم، برایت نقد می‌آرم»

من و آن زن، مسافرکش، فراموشان دنیاییم

نه کینه داریم و فریاد، فقط بغضی زِدیدارم

فقط ای کاش روزی، آدمی خندد، نه بر زخمم

دِگَر با من نگوید این فرشته که گرفتارم

 

 

#غزل

#چک_حقم_را_نقد_می_کند

#شعر_فارسی

#فرشته_شعر

#شاعر #ترانه_سرا

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۱۷

وقتی «منچ» تبدیل به فلسفه زندگی می‌شود | نگاهی به شعر و نگاه متفاوت دکتر حجت بقایی

 تاریخ: ۲۴ تیر ۱۴۰۴
 محل: دفتر مشاوره تحقیق و توسعه – رشت

سرویس فرهنگ و هنر// در روزگاری که سرعت و رقابت بسیاری را از تأمل بازداشته، دکتر حجت بقایی، شاعر و مشاور تحقیق و توسعه، با شعری ساده اما عمیق به سراغ مفهومی رفته که از دوران کودکی با ما بوده: بازی منچ. اما در شعر او، منچ فقط یک بازی نیست؛ روایت استعاری زندگی‌ست.
شعر «منچ یا بازی زندگی»؛ از تخته‌ بازی تا متن زیست انسانی:
در این شعر که اخیراً در جمعی فرهنگی خوانده شد، دکتر حجت بقایی، با زبانی روان و صمیمی، مسیر زندگی را همچون مسیر مهره‌های رنگی روی صفحه منچ به تصویر می‌کشد؛ پر از پیشروی، بازگشت، سکوت، شلوغی، انتظار برای «شش»، و گاهی «خوردن و حذف شدن» توسط دیگران.
در بخشی از شعر آمده است:
«یاد بگیر که بازی ادامه دارد / چون مسیر، خودش قصه است»
و در سطری دیگر با تأکید می‌گوید:
«زندگی، لذت مسیر است / نه فقط رسیدن، نه فقط بردن.»
این پیام کلیدی شعر، مورد توجه منتقدان حوزه ادبیات انگیزشی نیز قرار گرفته است. برخی آن را ترکیبی هوشمندانه از شعر و توسعه فردی دانسته‌اند.
دیدار با مشاوری در لباس شاعر:
در ادامه مراسم، خبرنگار ما با دکتر حجت بقایی گفت‌وگویی صمیمی داشت. او گفت:
«منچ فقط یک بازی نیست؛ نمونه‌ای کوچک از دنیای واقعی ماست. گاهی پیروزی پشت سر هم است، گاهی باید منتظر ماند. اما در هر صورت، باید در بازی ماند. باید ادامه داد.»
به گفته دکتر بقایی، آنچه در زندگی اهمیت دارد، صرفاً «بردن» نیست، بلکه «رشد در مسیر» است. او معتقد است:
«ما اگر فقط دنبال نتیجه باشیم، لذت آگاهی، تجربه، خطا و یادگیری را از دست می‌دهیم. من بارها زمین خورده‌ام، اما هر بار چیزی یاد گرفته‌ام که در هیچ کتابی نبود.»
او خطاب به جوانان گفت:
«منتظر شش بمانید، اما از حرکت نایستید. گاهی شش نمی‌آید، اما شما هنوز در بازی هستید. تا زمانی که بازی می‌کنید، هنوز فرصت دارید.»
در مجموع، شعر «منچ یا بازی زندگی» با سادگیِ بیان و عمق درون‌مایه‌اش، توانسته است پلی میان ادبیات، خودشناسی و توسعه فردی ایجاد کند.
شاید همین نگاه است که دکتر بقایی را از سایر شاعران و مشاوران متمایز کرده؛ او شعر می‌گوید تا تغییر بسازد، و تغییر را نه با شعار، بلکه با «حرکت مهره‌ها» رقم می‌زند.
در صورت نیاز نسخه‌ای از شعر و فایل کامل گفت‌وگو را در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهیم داد.
تهیه و تنظیم:خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر- نشریه الکترونیکی یک کتاب
تماس با روابط عمومی مجموعه تحقیق و توسعه دکتر حجت بقایی: 
hojjatbaqaee-ir.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۰۱:۳۷

یادبودی برای دکتر احمد توکلی مردی از جنس پاکی و صداقت؛ 
وقتی چراغی در عرصه پژوهش و سیاست خاموش می‌شود...

(به قلم : دکتر حجت بقایی)

استاد احمد توکلی، انسانی که عمر و دل خود را وقف خدمت به مردم و حقیقت کرد، به دیار ابدی سفر کرد. برای من، دکتر حجت بقایی، سال‌ها همکاری با ایشان نه تنها یک تجربه حرفه‌ای، بلکه سرمایه‌ای از یادگیری، اخلاق و بزرگواری بود.
از زمانی که در سال‌های دور، حتی وقتی دکتر توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس بود، به عنوان پژوهشگر آزاد در کنار ایشان کار می‌کردم، درس‌های بسیاری گرفتم. سال ۱۳۹۸، وقتی از خبر دور شدم و فاصله‌ها کم‌کم پیش آمد، هرگز محبت و حمایت‌های بی‌دریغ ایشان از یادم نرفت.
چرا که حتی وقتی به گیلان آمدم و راه خبرنگاری و مستندسازی در تلویزیون برایم مسدود شد، در آن روزهای سخت، دکتر توکلی یکی از معدود کسانی بود که دست حمایتش را به سوی من دراز کرد و اجازه نداد احساس تنهایی کنم.
با تمام احترامی که برای مقام و جایگاه ایشان قائل بودم، همیشه سعی می‌کردم فاصله‌ام را حفظ کنم، اما مهربانی و بزرگواری دکتر توکلی گاهی آنچنان من را شرمنده می‌کرد که نمی‌توانستم هیچ دیواری میان خودمان حس کنم.
او نه تنها یک استاد و پژوهشگر برجسته، بلکه انسانی بود که با رفتارش، به ما نشان داد چگونه می‌توان در هر شرایطی صادق و وفادار به حقیقت بود.

پیام تسلیت دکتر حجت بقایی

درگذشت استاد احمد توکلی ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه علمی و سیاسی و حتی رسانه ای کشور است. یاد و نام ایشان همیشه در خاطره‌ها زنده خواهد ماند. از خداوند متعال برای خانواده محترم، دوستان و همه دوستداران ایشان صبر و آرامش مسئلت داریم. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

دکتر حجت بقایی ،
از شاگردان کوچک
و همیشگی استاد دکتر احمد توکلی،
مشاور تحقیق و توسعه،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۱۵

سرویس علمی// در گفتگویی صمیمانه با دکتر حجت بقایی، مشاور آکادمی ابن‌سینا در استان‌های شمالی ایران، به بررسی فرصت‌های بی‌نظیری پرداختیم که مدرک دانشگاه‌های گرجستان در اختیار دانشجویان منطقه قرار می‌دهد.

دکتر بقایی با اشاره به جایگاه ویژه گرجستان در نظام آموزش عالی منطقه، گفت: «دانشگاه‌های گرجستان از نظر استانداردهای آموزشی و اعتبار بین‌المللی در سطح قابل قبولی قرار دارند و مدارک صادره از آن‌ها به راحتی در کشورهای اروپایی و آسیایی مورد تایید است.» او تاکید کرد که این موضوع باعث شده بسیاری از دانشجویان شمال کشور، به ویژه جوانانی که به دنبال تحصیل در خارج با هزینه‌های مناسب هستند، به این مقصد تحصیلی توجه ویژه‌ای داشته باشند.

بقایی همچنین از انعطاف‌پذیری سیستم آموزشی گرجستان سخن گفت و افزود: «رشته‌های متنوع، امکان تحصیل به زبان انگلیسی و فراهم بودن امکانات دانشجویی مناسب، باعث شده که گرجستان به یکی از مقاصد محبوب دانشجویان ایرانی تبدیل شود.»

وی همچنین با ابراز خرسندی و احساس افتخار از همکاری با کالج بین‌المللی ابن‌سینا، به معرفی آیدی‌کارت مهارت پرداخت؛ کارت هوشمندی که به گفته او، تحولی در مدیریت مدارک تحصیلی و مهارتی ایجاد کرده است.

«این کارت»، به گفته دکتر بقایی، «شامل تمامی گواهی‌نامه‌ها و دوره‌های آموزشی دانشجویان در قالب یک کارت الکترونیکی و فیزیکی با بارکد اختصاصی است و به آن‌ها امکان می‌دهد بدون نگرانی از پراکندگی مدارک کاغذی، مدارک خود را به سادگی مدیریت و استعلام کنند.»

او افزود: «آیدی‌کارت مهارت، اعتبار ملی و بین‌المللی دارد و حتی می‌توان مدارک اخذ شده از سایر مراکز را نیز در آن ثبت کرد؛ این مسئله در دنیای امروز که رقابت در بازار کار بسیار سخت است، به دانشجویان کمک می‌کند حرفه‌ای‌تر دیده شوند.»

بقایی در پایان گفت: «با توجه به فرصت‌هایی که مدرک گرجستانی و آیدی‌کارت مهارت فراهم می‌کند، به دانشجویان استان‌های شمالی توصیه می‌کنم همین حالا برای استفاده از این خدمات اقدام کنند و آینده تحصیلی و شغلی خود را با انتخاب هوشمندانه‌ای رقم بزنند.»

با توجه به این توضیحات، به نظر می‌رسد همکاری بین کالج بین‌المللی ابن‌سینا و دانشگاه‌های گرجستان، دریچه‌ای نوین برای توسعه مهارت‌ها و ارتقای سطح تحصیلات در شمال ایران گشوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۴ ، ۲۰:۱۰

پیام تبریک به مناسبت انتصاب مدیران جدید رسانه ای در قوه قضاییه

---

 

با کمال افتخار و شادی فراوان،

اینجانب صمیمانه‌ترین تبریکات خود را خدمت استاد بزرگوارم، جناب آقای ابراهیم زادگان و دوست گرانقدر و عزیز، جناب آقای محمد یارم‌پور، تقدیم می‌کنم.

انتخاب شایسته‌ی شما بزرگواران به عنوان مشاور رسانه‌ای رئیس قوه قضائیه و رئیس مرکز رسانه قوه قضائیه، نشان از لیاقت، تعهد و تلاش بی‌وقفه شما دارد که قطعاً منشأ اثرات مثبت فراوان در عرصه رسانه و اطلاع‌رسانی خواهد بود.

امیدوارم این مسئولیت خطیر، سرآغاز فصلی نوین از موفقیت‌ها، پیشرفت‌ها و خدمات ارزشمند برای نظام قضایی کشور عزیزمان باشد.

با آرزوی توفیقات روزافزون و سلامت و سربلندی همیشگی شما.

 

دکتر حجت بقایی

مشاور تحقیق و توسعه /

عضو کارگروههای صلح و سازش در شمال کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۴ ، ۱۱:۱۰

«زیر باران، هنوز حرف‌ها شنیده می‌شوند»
روایتی از ایستادگی یک فیلمنامه نویس در مسیر رؤیای شاعرانه


"گفت‌وگو زیر باران" طرحی که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد، اما دکتر حجت بقایی، فیلمنامه‌نویس و طراح این برنامه، نگاه عمیق‌تری به آن داشته است. 
او باور داشت که «گفت‌وگو زیر باران» نه فقط یک برنامه گفت‌وگو محور معمولی، بلکه فضایی شاعرانه و تأمل‌برانگیز برای شنیدن قصه‌های زندگی و احساسات است؛ فضایی که باران، به عنوان عنصر بصری و استعاره‌ای، به گفت‌وگوها عمق و حس تازه‌ای می‌بخشد.
دکتر بقایی از ابتدا معتقد بود باران در فرهنگ ما ایرانی‌ها همواره نمادی از پاکی، شروع دوباره، خاطره و حتی دلتنگی بوده است. به همین دلیل، تلفیق این نماد با فضای گفت‌وگو که در آن مهمانان از دل زندگی و تجربه‌هایشان سخن می‌گویند، می‌تواند پیوندی عاطفی و روحانی بین مخاطب و محتوا ایجاد کند.
این برنامه بیشتر از یک گفت‌وگوی معمولی، شبیه یک تجربه هنری بود که به آرامی مخاطب را دعوت به تأمل در زندگی و احساسات انسانی می‌کرد.
با وجود این چشم‌انداز روشن و جذاب، طرح «گفت‌وگو زیر باران» توسط تلویزیون محلی پذیرفته نشد.
دلایل این رد شدن هم متنوع بود؛ از نگاه‌های محافظه‌کارانه نسبت به ژانر و قالب برنامه گرفته تا محدودیت‌های اجرایی و مالی و شاید دلایل دیگر.
اما این اتفاق هیچ‌گاه دکتر بقایی را ناامید نکرد؛ او با انگیزه و روحیه‌ای مثبت، تصمیم گرفت این ایده را متوقف نکند و راهی دیگر برای تحقق آن بیابد.
او وارد مرحله تولید مصاحبه‌های «گفت‌وگو زیر باران» در رسانه‌های دیگر شد؛ رسانه‌هایی که امکانات کمتری داشتند اما آزادی بیشتری برای خلاقیت.
در این مسیر، فضای شاعرانه و تأمل‌برانگیز گفتگوها حفظ شد و حتی گاهی در قالبی ساده‌تر، به دست مخاطبان بیشتری رسید. در این مسیر، دکتر بقایی تأکید داشت که هر قطره باران در این گفت‌وگوها نمادی از حقیقتی است که هر انسانی در دل خود دارد و با هر داستان، این قطرات جمع می‌شوند تا دریایی از احساسات و معنا را بسازند.
از نگاه او، «گفت‌وگو زیر باران» بیش از یک برنامه تلویزیونی، نوعی هنر و ادبیات زنده است که می‌تواند به مخاطب این فرصت را بدهد که در میان زندگی روزمره، لحظه‌ای به عمق وجود خود بنگرد.
او به زیبایی و اهمیت دکور و لوکیشن برنامه نیز توجه ویژه داشت؛ فضایی که با نورهای مه‌آلود، صدای باران و چترهای نیمه‌باز، حال و هوایی شاعرانه ایجاد می‌کرد و به گفت‌وگوها رنگ و بوی خاصی می‌بخشید.
این گفت‌وگوها، چه با چهره‌های شناخته‌شده فرهنگی و هنری و چه با افراد معمولی اما با عمق انسانی بالا، به مخاطب فرصتی برای هم‌دلی و هم‌نفسی می‌داد.
بخش‌هایی مثل «زیر چتر خاطره» یا «نامه‌ای برای آینده» در برنامه، به‌گونه‌ای طراحی شده بودند که مهمانان با حس و حال بارانی و شاعرانه، از خاطرات و امیدهایشان بگویند و مخاطب همراه با آنها حس کند که در یک گفت‌وگوی واقعی و بی‌واسطه شرکت دارد.
از نگاه دکتر بقایی، این برنامه توانایی داشت که به رسانه‌ای متفاوت بدل شود؛ رسانه‌ای که در آن هنر، ادبیات و احساسات در کنار هم نشسته‌اند تا روزنه‌ای از امید، آرامش و زیبایی به مخاطب نشان دهند.
او با لبخندی از جنس امید و انگیزه می‌گفت که شاید روزی «گفت‌وگو زیر باران» بتواند جایگاهی در شبکه‌های تلویزیونی رسمی پیدا کند، اما مهم‌تر از آن این است که همین حالا، در هر رسانه‌ای که میزبانی‌اش را می‌پذیرد، قطرات این باران زیبا را بپراکند و دل‌ها را تازه کند.
این روحیه مثبت و نگاه عمیق دکتر بقایی به هنر و رسانه، نمونه‌ای از پشتکار و عشق به خلق اثرهای اصیل است؛ اثری که نه فقط برای دیده شدن، بلکه برای شنیده شدن و لمس شدن ساخته شده است.
گفت‌وگو زیر باران، قصه‌ای است از مقاومت، خلاقیت و ایمان به قدرت هنر در رساندن پیام‌های انسانی.

×خبرنگار گروه هنر و ادبیات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۴ ، ۱۳:۲۵
  •  
  • زیربنای توسعه با فرهنگ ساخته می شود، فرهنگ ایران به گمانم حالش خوب نیست
 

زیربنای توسعه با فرهنگ ساخته می شود، فرهنگ ایران به گمانم حالش خوب نیست

مشاور تحقیق و توسعه گفت: باید با نگاه عمیق‌تر و اصلاح ساختاری، فرهنگ‌مان را به مسیر درست برگردانیم.

به گزارش رسانه نو به نقل از جهانی پرس، ناصر جعفرزاده- من دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه، عضو اسبق خانه سینما، مستندساز و فیلمنامه نویس و این روزها تکنسین فنی رسانه هستم، و همیشه این موضوع برایم دغدغه بوده که چرا فیلمی مثل «اخراجی‌ها» به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تبدیل شده است؟ چرا مردم ما بیشتر جذب چنین آثاری می‌شوند که با زبان ساده، گاه سطح پایین، و شوخی‌های عامیانه روایت می‌شوند؟ چرا کنسرت خواننده‌ای مثل تتلو، که در خارج از کشور و ترکیه برگزار می‌شود، این‌قدر می‌تواند روی نرخ دلار و اقتصاد ما تاثیرگذار باشد؟ این مسائل فقط موضوعات فرهنگی یا هنری نیستند؛ آنها نشان‌دهنده وضعیت پیچیده و گمراه‌کننده‌ای هستند که جامعه ما در آن گرفتار شده است.
فرهنگ عمومی هر جامعه را می‌توان از طریق رفتارهای روزمره‌اش سنجید. اینکه مردم چه کتاب‌هایی می‌خوانند، چه فیلم‌هایی را می‌بینند، و چه آهنگ‌هایی گوش می‌دهند، همه این‌ها آیینه‌ای است از خواسته‌ها، نیازها و حتی مشکلات آن جامعه. اگر این شاخص‌ها نشان دهند که جامعه بیشتر به دنبال سرگرمی‌های ساده، سطحی و گاه نازل است، این یعنی جایی در چرخه فرهنگ و آموزش ما دچار اختلال شده است.
من دیده‌ام که نویسندگان و نخبگان فرهنگی ما، کسانی که می‌توانستند چراغ راه مردم باشند، در گوشه‌ای گرفتار مشکلات روحی و اجتماعی شده‌اند. بسیاری‌شان در شرایطی زندگی می‌کنند که حتی از نظر روانی در تنگنا قرار دارند، انگار جامعه آنها را کنار گذاشته است.
این وضعیت یک نشانه‌ی هشدار است؛ وقتی کسانی که باید فرهنگ را بسازند و به پیش ببرند، در حاشیه قرار می‌گیرند، طبیعی است که مردم جذب محتوایی شوند که سطحی و پر از سرگرمی‌های زودگذر است.
مشکل اصلی این است که معیارهای فرهنگی و آموزشی ما درست تنظیم نشده‌اند.
جایی در این مسیر، جابه‌جایی معیارها و ارزش‌ها باعث شده که جامعه ما به سمت انتخاب‌هایی برود که نه تنها شایسته تاریخ و تمدن ایرانی نیست، بلکه به نوعی آینه‌ای از سردرگمی و گمراهی است.
آیا ما اشتباه یاد گرفته‌ایم؟ یا شاید رسانه‌ها و فضای آموزشی ما اشتباه عمل کرده‌اند؟ شاید هم خودمان در عمق این بحران فرهنگی به اشتباه افتاده‌ایم و نمی‌توانیم راه درست را ببینیم.
اما این وضعیت نباید ادامه پیدا کند. مردم ایران، مردمی با تمدنی بزرگ و فرهنگی غنی، شایسته‌اند که به جای سطحی‌ترین محتواها، آثار فاخر و ارزشمند ببینند، بشنوند و بخوانند. باید معیارهای فرهنگی‌مان را بازبینی کنیم، فضای فرهنگی را برای نخبگان باز کنیم و از آن‌ها حمایت کنیم تا بتوانند آثار ماندگار و الهام‌بخشی خلق کنند.
این‌که «اخراجی‌ها» و کنسرت‌های پرهیاهوی تتلو تبدیل به شاخص‌هایی شده‌اند که جامعه ما را معرفی می‌کنند، یک زنگ خطر است.
ما باید با نگاه عمیق‌تر و اصلاح ساختاری، فرهنگ‌مان را به مسیر درست برگردانیم. مردم ایران حق دارند که در فضای فرهنگی سالم و اصیل زندگی کنند. این یک آرزو نیست؛ یک ضرورت برای آینده‌ای بهتر است.

 

https://jahanipress.ir/%d8%b2%db%8c%d8%b1%d8%a8%d9%86%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87-%d9%85%db%8c-%d8%b4%d9%88%d8%af%d8%8c-%d9%81%d8%b1/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۴ ، ۰۳:۵۷

با یاد شهیده دکتر زهره رسولی :

زنی شهید شد، با صدای زندگی

 

نامت زهره بود...

مثل سیاره‌ای داغ در مدارِ وفاداری

و روشن

در دلِ شبِ بی‌پایانِ ما

جنگ، آمده بود

از راه بسیار دور

نه با خشم برای تو

که با تعظیم

آمده بود تو را ببرد

اما تو

پیش از آن

به منشی‌ات گفتی:

«به مریض‌هایم بگو... منتظر نمانند.»

و ما هنوز در صفِ حیرت ایستاده‌ایم

چه کسی در میان زبانه‌ها

به فکرِ زایمانِ زندگی‌ست؟

چه کسی در شعله

یادِ تپش‌های کوچکِ جنین را دارد؟

تو داشتی!

و این بود فرق تو

با ما که زنده‌ایم

اما نمی‌سوزیم

برای هیچ‌کس

نامت را باد خواهد بُرد

به گوشِ درختان بیمارستان

به پرده‌ی پنجره‌های اتاق عمل

به گوشِ نوزادانی که

نفس اولشان را

به تو مدیون‌اند

زنی در آتش

رفت

اما هنوز

صدا می‌پیچد در اورژانسِ تاریخ:

"بگویید؛ منتظر نمانند..."

+ اثری از : دکتر حجت بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۴ ، ۱۶:۱۵

وقتی گزارش من را به اسم مستند فروختند/ با بهره‌گیری از دیدگاه‌های حجت بقایی مستندساز و پژوهشگر حوزه توسعه

 

اخبار مدیریت// سرقت آثار رسانه‌ای فقط یک سوءتفاهم نیست؛ یک زخم عمیق است بر بدن بی‌پناه تولیدات مستقل. وقتی خلاقیت، پژوهش و روایتِ شخصی شما، بی‌هیچ نام و نشانی، در بسته‌بندی تازه‌ای فروخته شود، آن‌وقت سؤال اصلی این است: چطور از صدای خودمان محافظت کنیم؟

(یک خاطره، یک زخم)

چند سال پیش در تهران مجموعه‌ای از گزارش‌های تحقیقی درباره صنعت سوسیس و کالباس تهیه کردم. گزارشی چندوجهی؛ نه‌فقط به مضرات، بلکه به زوایای پنهان‌تر این صنعت: سودها، زیان‌ها، مخاطرات و فرصت‌ها. بعدها با پیشنهاد یکی از دوستان، در شبکه تهران بخش‌هایی از آن را به‌صورت تصویری درآوردیم. چند گزارش خبری هم ساخته شد، اما پروژه به دلایلی متوقف ماند. همه‌چیز همان‌جا تمام شد، یا دست‌کم من فکر می‌کردم تمام شده است.

ماهِ‌ها بعد، روزی در سبزه‌میدان، همراه با همسرم قدم می‌زدم. بساط‌فروشی چند سی‌دی مستند روی زمین چیده بود. یکی از آن‌ها توجهم را جلب کرد: عنوانش آشنا بود. روی جلد، کلمه‌هایی دیده می‌شد که حس غریبی به من داد. مستندی درباره سوسیس و کالباس. کنجکاو شدم. آن را خریدم و شب در خانه پخش کردم. بعد از چند دقیقه، برایم جالب بود: این همان گزارشی بود که من نوشته و ساخته بودم با همان ساختار، تصاویر، صدا، لحن و روایت. تنها چیزی که تغییر کرده بود، نام تهیه‌کننده و عنوان مستند بود.

مشکل فقط دزدی نیست؛ نادیده‌گرفتن حقوق است

در نگاه اول، شاید این فقط یک «کپی غیرقانونی» به نظر برسد. اما عمق ماجرا فراتر از آن است. این نوع سرقت، بدون هرگونه تغییر یا ذکر منبع، در واقع مصادره‌ی کامل یک روایت است. روایت، محصول تحقیق، تجربه، تحلیل، و زبان فردیِ صاحب اثر است. حذفِ او، پاک‌کردن هویتش است از چیزی که روزگاری با جان و دل ساخته بود.

این اتفاق، متأسفانه یک استثنا نیست. بسیاری از مستندسازان، خبرنگاران و تولیدکنندگان مستقل، خاطرات مشابه فراوانی دارند. تجربه‌هایی از دیده‌شدن نام‌های دیگر، روی پروژه‌هایی که خودشان با دستِ خالی ساخته بودند.

در جای دیگر در هیات داوران جشنواره ای همکاری می کردم، در بخش فیلمهای کوتاه، یکی از فیلمها را که دیدم، برایم شوکه کننده بود، و واقعا غیر قابل قبول، گزارشی را که من تولید کرده بودم به عنوان فیلم کوتاه در جشنواره شرکت کرده بود،برای اینکه ناداوری نکنم و ناخوداگاه در رای دیگران اثر نگذارم از هیات استعفا دادم.

چرا این اتفاق‌ها رخ می‌دهد؟

به گفته‌ی آقای بقایی، مستندساز و پژوهشگر توسعه، در ایران ساختار مشخص و قابل‌اعتمادی برای ثبت و حمایت حقوقی از آثار رسانه‌ای مستقل وجود ندارد. در نبود یک نهاد مرجع برای ثبت حقوق مالکیت فکری تولیدات غیرسینمایی، هر کسی می‌تواند با دسترسی به نسخه‌ای از اثر، آن را به‌نام خود منتشر کند، بی‌هیچ پیگردی.

از سوی دیگر، فرایندهای رسمی ثبت و شکایت، آن‌قدر پرهزینه، زمان‌بر و پیچیده‌اند که اغلب، سازنده‌ی مستقل عطایش را به لقایش می‌بخشد.

در کنار این‌ها، پایین‌بودن آگاهی حقوقی در میان تولیدکنندگان رسانه‌ای نیز مزید بر علت است. 

کمتر مستندسازی در ایران، در ابتدای مسیر خود درباره مجوزهای خلاقانه، قرارداد با عوامل، یا شیوه‌های ثبت رسمی اثر چیزی می‌داند. بسیاری از تولیدات مستقل به‌جای آن‌که فرآیندی حرفه‌ای و حقوقی داشته باشند، در بسترهای دوستانه و غیررسمی شکل می‌گیرند، بستری که از نظر حقوقی، آسیب‌پذیرترین فضاست.

چه می‌توان کرد؟

اگرچه ساختارهای حمایتی در ایران همچنان ناقص است، اما چند گام عملی می‌توان برداشت:

در مرحله اول: ثبت ایده و طرح در خانه سینما یا مراکز ثبت حقوقی:

استفاده از واترمارک و نشانه‌گذاری در نسخه‌های اولیه

گام دوم: مستندسازی کامل مراحل تولید (تاریخ‌ها، نسخه‌ها، همکاران)

گام سوم: استفاده از لایسنس‌های بین‌المللی مالکیت خلاق

 

و در نهایت: آموزش حقوق رسانه‌ای در دوره‌های مستندسازی و خبرنگاری...

این‌ها شاید جلوی دزدی را به‌طور کامل نگیرند، اما راه را برای اثبات حق هموارتر می‌کنند.

(روایت‌هایی که باید شنیده شوند)

تجربه‌ی من از بازدید یک مستندِ دزدیده‌شده، فقط یک خاطره تلخ نیست؛ آینه‌ای‌ست از یک بحران واقعی. ما در فضایی تولید می‌کنیم که بین خلاقیت و قانون، شکافی عمیق افتاده. تا زمانی که این شکاف پر نشود، هر تولیدکننده‌ی مستقلی باید خودش حافظ اثرش باشد، نه فقط با خلاقیت، که با شناخت حقوقش.

هر بار که داستان‌هایی مانند این روایت می‌شوند، قدمی برداشته می‌شود برای ایجاد حساسیت بیشتر، و شاید در آینده، شکل‌گیری نظامی کارآمد برای حفظ مالکیت فکری.

تا آن روز، روایت‌مان را نه‌تنها باید بسازیم، بلکه باید از آن محافظت هم بکنیم.

+نشریه الکترونیکی اخبار مدیریت

https://www.tiwall.com/wall/post/424440

×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۴ ، ۱۰:۳۸