تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

تأثیر حملات خارجی و اصلاحات ناکام بر اقتصاد ایران؛
مصاحبه اختصاصی با دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه


اخبار مدیریت// اقتصاد ایران در طول تاریخ خود بارها با چالش‌های پیچیده‌ای مواجه شده که تأثیرات عمیقی بر ساختار و عملکرد آن داشته است. دکتر بقایی، مشاور تحقیق و توسعه، در گفتگو با گروه تحلیلی اخبار مدیریت، به بررسی تاریخی عوامل مؤثر بر وضعیت اقتصادی کشور پرداخت و نقش حملات خارجی و اصلاحات ناکام را مورد تأکید قرار داد.
وی در ابتدا به تأثیر حملات پی‌درپی اقوام ترک و مغول اشاره کرد که نه تنها باعث وارد آمدن خسارات جانی و مالی گسترده شدند، بلکه بنیان‌های اقتصادی ایران را نیز به شدت آسیب زدند. دکتر بقایی توضیح داد که این حملات با تاراج اموال عمومی و تحمیل باج‌های سنگین به بیگانگان، منابع کشور را به جای صرف در توسعه داخلی، صرف تأمین هزینه‌های نیروهای خارجی کرد. این روند باعث تضعیف شدید توان تولید و رشد اقتصادی کشور شد و اثرات آن تا سال‌ها در ساختار اقتصاد ایران باقی ماند.
او همچنین به چرخه تاریخی ورود نیروهای خارجی به ایران و واکنش‌های داخلی اشاره کرد؛ فرآیندی که ابتدا بیگانگان با تایید و یا کمک عوامل داخلی نفوذ کرده و سپس قیام‌ها و اعتراضاتی علیه آنان شکل گرفت. دکتر بقایی این چرخه را عامل بی‌ثباتی‌های سیاسی و اقتصادی مکرر در تاریخ ایران خواند که مانع از ایجاد ثبات و توسعه پایدار شده است.
در ادامه، دکتر بقایی از دو شخصیت تاریخی برجسته نام برد که در تلاش برای اصلاح اقتصاد ایران گام برداشتند. نخست، امیر کبیر بود که با رویکرد اصلاح‌طلبانه و اقدامات مدبرانه، سعی کرد پایه‌های اقتصاد را مستحکم کند. اصلاحات مالی و اداری وی با هدف کاهش فساد و سوءمدیریت و حفظ استقلال مالی کشور شکل گرفت. دومین شخصیت، مورگان شوستر آمریکایی بود که پس از انقلاب مشروطه برای اصلاحات مالی به ایران دعوت شد. شوستر با شناخت دقیق مشکلات ساختاری نظام مالی ایران، تلاش کرد اصلاحاتی را پیاده کند که اگر ادامه می‌یافت، می‌توانست وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشد.
اما به گفته دکتر بقایی، هر دو این شخصیت‌ها به دلیل مقاومت شدید درباریان و گروه‌های ذی‌نفع که حفظ وضعیت موجود برایشان مهم‌تر بود، با مخالفت‌های گسترده روبرو شدند و در نهایت از قدرت کنار گذاشته شدند. وی این مسئله را نمونه‌ای از تضاد منافع داخلی و نفوذ بیگانگان دانست که مانع از اصلاح پایدار و نوسازی واقعی اقتصاد ایران شده است.
دکتر بقایی تأکید کرد که تجربه تاریخی ایران نشان می‌دهد بدون وجود اراده قوی ملی و حمایت گسترده مردمی، هرگونه تلاش اصلاحی حتی توسط افراد توانمند نیز محکوم به شکست است. به بیان وی، این واقعیت تلخ نمایانگر عمق چالش‌هایی است که اقتصاد ایران در طول تاریخ با آن دست به گریبان بوده و همچنان باقی است.
در پایان، این مشاور تحقیق و توسعه خاطرنشان کرد که تاریخ اقتصاد ایران مجموعه‌ای از تلاش‌های ناتمام برای عبور از بحران‌های ساختاری است؛ تلاش‌هایی که به دلیل فشارهای داخلی و خارجی، هرگز به نقطه‌ای نرسیده‌اند که بتوانند زمینه‌ساز توسعه‌ای پایدار و مستقل برای کشور باشند. او بر این باور است که عبور از این بن‌بست‌ها نیازمند اراده جمعی، سیاست‌گذاری هوشمندانه و همراهی همه اقشار جامعه است تا اقتصاد ایران بتواند به رشد و پیشرفت واقعی دست یابد.

+گروه تحلیلی، آموزشی اخبار مدیریت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۴۲

داستان کریدور زنگزور: رگ‌تپنده‌ی کوه‌ها و خاک

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

در عمق سنگ‌های رنگارنگ
زنگزور نفس می‌کشد
نه فقط 
جاده‌ای از خاک و سنگ
بلکه رگی است 
از خون تاریخ و سرنوشت.
آن‌جا که بادهای سرد
رازهای هزار ساله را 
زمزمه می‌کنند
آغاز شد 
قصه‌ی راهی که 
می‌خواست پیوندی باشد
میان سرزمین‌ها
اما در دل خود 
جنگ را نیز یدک می‌کشید.
از نخجوان به آذربایجان
و از آن‌جا 
به ترکیه و فراتر
ایده‌ای نو
که لبخندهای امید را 
به همراه داشت
اما چشمان خسته ارمنستان
این مسیر را دیده‌اند
نه به عنوان راه
که به عنوان خطری بزرگ
آن را خط قرمز نامیدند
نه تنها یک کریدور
بلکه 
نشانه‌ای از تغییر 
در زمین و زمان
هراس از 
گم‌شدن نقشه‌ای که 
با خون کشیده شده
مرزی که 
به دست باد نمی‌افتد.
ایران
با سینه‌ای سپر کرده 
در برابر تلاطم‌ها
نگران
از هر صدایی که 
از آن سوی کوه می‌آید
می‌داند 
این راه فقط مسیر حمل کالا نیست
بلکه مسیری است 
به قلب امنیتش.
آذربایجان و ترکیه
با آرزوهای بزرگ 
و چشم‌های روشن
می‌خواهند 
این راه را باز کنند
راهی برای شکوفایی
برای تجارت
برای نفوذ
ایده‌ای که 
به زبانی متفاوت
برایشان 
معنایی عمیق دارد.
اما بازی بزرگ‌تر شد
آمریکا وارد شد
چشمان نگران 
و دستان قدرتمند
که می‌خواستند 
نقشه‌ها را دوباره رسم کنند
میانجی؟ یا حامی؟
یا بازیکنی دیگر 
در بازی پیچیده؟
رقابت‌ها و اتحادها
سایه‌هایی بر سنگ‌ها می‌اندازند
هر حرکت
هر کلمه
قطعه‌ای از پازل بزرگ‌تر
که هیچ‌کس 
به تنهایی نمی‌تواند آن را حل کند.
کریدور زنگزور
نه فقط جاده‌ای خاکی
بلکه 
داستانی است 
از سرزمین‌هایی که 
هرکدام قلبی دارند
قلب‌هایی که می‌تپند
در میان 
پیچ و خم تاریخ و سیاست.
زمان قصه‌گوست
کوه‌ها شاهد
و باد پیام‌رسان
آیا این مسیر 
به صلح خواهد رسید؟
یا داستانی از 
تضادهای بیشتر خواهد شد؟
همین‌جا
در قلب قفقاز
جایی که 
زمین و آسمان در هم می‌آمیزند
زنگزور
رگ‌تپنده‌ی تاریخ
منتظر است 
تا سرنوشتش رقم بخورد.

×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
+++ برای تهیه گزارش رفتم برای مصاحبه، هیچ کس مصاحبه نکرد، شعر را به گزارش و مقاله ترجیح دادم،،،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۱۹

«اربعین نزدیک است، بیا تا برویم»؛ نگاهی ژرف به شعری که از عشق و اندوه می‌گوید


واحدخبر کارگروه صلح و سازش- سرویس فرهنگ و ادبیات//شعر «اربعین نزدیک است، بیا تا برویم» اثر دکتر حجت بقایی، سرشار از احساس و معنویت که مخاطب را به سفری درونی و بیرونی دعوت می‌کند؛ سفری به سمت کربلا، شهری که برای میلیون‌ها عاشق اهل بیت (ع) نماد عمیق‌ترین مظلومیت و رشادت است. این اثر نه تنها به مناسبت اربعین حسینی نوشته شده، بلکه به گونه‌ای فرازمانی و فرامکانی، مخاطب را درگیر مفاهیمی می‌کند که فراتر از یک واقعه تاریخی است.
شعر دکتر بقایی از دل خسته و شکسته ایران شروع می‌شود، جایی که صدای اشک مادران، نگاه‌های دخترانی که عکس پدرانشان را می‌بوسند، و داغ دل بازماندگان به گوش می‌رسد. این آغاز، تصویری ملموس و زنده از داغدارانی است که با هر قدم به سمت کربلا، نه تنها یک مکان جغرافیایی بلکه یک فضای روحانی و معنوی را طی می‌کنند.
در ادامه، شاعر با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای قدرتمند، پای پیاده‌روی اربعین را چیزی فراتر از یک حرکت جسمانی معرفی می‌کند: «راه دل»، «راه خون»، «راه خدا». این عبارت‌ها، که در پایان شعر آمده‌اند، قلب تپنده اثر هستند و حس تعهد، فداکاری و عشق به معانی متعالی را در ذهن مخاطب زنده می‌کنند.
شعر با زبان بسیار هنرمندانه و دلنشین سروده شده است. دکتر بقایی در این اثر از تصاویر بصری قوی و تکان‌دهنده بهره برده است: «لبخند خواهر»، «اشک برادر»، «کوله‌بار صبر هزارساله»، «چادری که بوی آتش می‌دهد». این تصاویر، ترکیبی از رنج و امید، مصیبت و عشق را در هم می‌آمیزند و به خوبی توانسته‌اند روح مخاطب را درگیر کنند.
تکرار جمله «بیا تا برویم» در سراسر شعر، نوعی دعوت گرم و صمیمانه است که هم حرکتی جسمانی و هم سفری معنوی را نوید می‌دهد. این تکرار، نقش یک قافیه معنوی را ایفا می‌کند و حس پیوستگی و وحدت میان زائران را تقویت می‌کند.
شعر دکتر بفایی در بستر مناسبت اربعین حسینی، توانسته به خوبی نقش پیونددهنده فرهنگی را ایفا کند. اربعین، رویدادی که میلیون‌ها نفر را از اقصی نقاط جهان به سمت کربلا می‌کشاند، در این شعر به چشم‌اندازی انسانی و جامع تبدیل شده است؛ جایی که نه تنها زائران ایرانی، بلکه عراقی‌ها، پیرزن‌ها، دختران، برادران، همه و همه در یک مسیر معنوی به هم پیوند خورده‌اند.
این شعر یادآور ارزش‌هایی چون وحدت، همدلی، مقاومت و پایداری است. همچنین اشاره به گذشت و بخشش «عراقی» که نان و چای و آغوش خود را بی‌هیچ منتی به زائران می‌دهد، پیام‌آور همزیستی مسالمت‌آمیز و همدلی میان ملت‌هاست.
در ادبیات معاصر آیینی، نمونه‌های بسیاری از سروده‌هایی وجود دارد که با محوریت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا خلق شده‌اند، اما کمتر شعری توانسته است اینچنین حس حضور و پیوند معنوی را به تصویر بکشد. «اربعین نزدیک است، بیا تا برویم» از معدود آثاری است که فضای شعری و معنایی آن در خدمت گسترش فرهنگ عاشورایی و حفظ روحیه مقاومت قرار گرفته است.
شعر در عین حال که ساده و قابل فهم است، از عمق معنا و زیبایی بیانی برخوردار است و می‌تواند نسل‌های مختلف را تحت تأثیر قرار دهد؛ از پیرزنی که عصای دستش شده چفیه پسرش گرفته تا جوانی که کوله‌بار صبر هزارساله به دوش دارد.
و در نهایت به نقاط قوت و نقاط ضعف ای اثر ماندگار می پردازیم؛
استفاده از تصاویر و نمادهای قدرتمند و بومی که ارتباط عاطفی عمیقی ایجاد می‌کند.
زبان ساده، اما پرمغز و شاعرانه که فهم آن برای عموم مردم آسان است.
دعوت صمیمانه و فراگیر به حرکت معنوی که به نوعی تقویت فرهنگ زیارتی و عاشورایی است.
بیان همدلی و اتحاد میان مردم ایران و عراق و دیگر عاشقان اهل بیت (ع).
و شاعر می توانست به این نقاط توجه بیشتری نماید؛ شاید اگر در برخی بخش‌ها، با اشاره به رویدادهای تاریخی یا شخصیت‌های بیشتر به صورت دقیق‌تر، عمق بیشتری به فضای تاریخی داده می‌شد، تأثیرگذاری شعر بالاتر می‌رفت.
استفاده مکرر از واژه «بیا تا برویم» هرچند نقش وحدت‌بخش دارد، اما ممکن است در برخی مخاطبان حس تکراری ایجاد کند.
در نهایت: شعر «اربعین نزدیک است، بیا تا برویم» سروده دکتر بقایی، اثری است که فراتر از یک شعر آیینی صرف، یک دعوت فرهنگی و اجتماعی برای همبستگی، مقاومت و عشق به ارزش‌های والای انسانی است. این شعر توانسته است فضای معنوی و انسانی اربعین را به گونه‌ای تصویری و زنده به مخاطب منتقل کند که هر خواننده‌ای را به حرکت در این مسیر الهام‌بخش وا می‌دارد.
در دنیایی که گاهی عشق، معنویت و ایثار به فراموشی سپرده می‌شود، چنین آثاری همچون فانوسی در تاریکی هستند که راه را به جویندگان حقیقت نشان می‌دهند.
به یاد داشته باشیم که؛ این شعر دعوتی است به آنکه پیش از دفن شدن دل‌ها زیر خاک دنیا، راه عشق و خدا را انتخاب کنیم و به سوی کربلا حرکت کنیم.
سرویس فرهنگ و ادبیات/ س.غفاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۰۹

اربعین نزدیک است،بیا تا برویم...

(دکتر حجت بقایی)

کربلا
منتظر ماست
نه فقط با دلِ داغ و قدم‌هایِ غبارآلودِ عشق
بلکه با اشکِ برادر
لبخندِ خواهر
و نگاهِ یک عراقی
که نانِ خانه‌اش را
در سفره‌ی دلش می‌گذارد
و بی‌هیچ سوالی می‌گوید:
افتح قلبک، یا زائر...
دلَت را باز کن، ای زائر...
بیا تا برویم
از دلِ ایرانِ خسته
از شانه‌های لرزانِ مادر
از نگاهِ دخترانی که پدر را
در عکس‌های قاب‌شده می‌بوسند
تا برسیم
به خاکِ تربتِ سوزان
به عمقِ شطِ فرات
به گودالِ سرخِ بلا...
بیا تا برویم
با کوله‌بارِ صبرِ هزارساله
با صدای یا حسینِ پیرزنی
که عصای دستانش شده 
چفیه‌ی پسر
با دلی که نذر کرده
همه‌ی خستگی‌اش را
برای یک سلام...
سلامٌ علی الحسین
و علی علی‌ بن الحسین
و علی اولادِ الحسین
و علی اصحابِ الحسین...
برادرم!
راه افتاده‌ایم
از ایلام تا نجف
از مهران تا کاظمین
از دلِ داغدارِ تهران
تا کوچه‌های کوفه
پا به پایِ روضه‌ها
قدم به قدم اشک...
خواهرم!
تو که چادرت را
پرچمِ کربلا کرده‌ای
و لب‌دوخته‌ای
به ذکرِ «السلام علیک یا زینب»
تو می‌دانی که مسیرِ عشق
پر از فریادِ بی‌صداست
پر از گام‌هایی
که تا آخرین لحظه
بوی سجده می‌دهد...
ای برادرِ عراقی!
ای هم‌قدمِ دل‌های بی‌تاب
چه کرده‌ است این خاکِ حسین
که ما را بی‌زبان
فهمیده‌ای؟
نانت را
چای‌ات را
آغوش‌ات را
برای ما گشوده‌ای
بی‌هیچ منّت
بی‌هیچ مرز...
بیا تا برویم
پیش از آن‌که دلمان
زیرِ تل خاکِ دنیا دفن شود...
پیش از آن‌که واژه‌ها
معنای عشق را فراموش کنند...
پیش از آن‌که محرم تمام شود
پیش از آن‌که اربعین
در تقویم بماند، نه در دل...
کربلا
منتظرِ ماست
در آینه‌ی چشمانِ طفلِ رباب
در دستانِ بریده‌ی سقّا
در چادری که هنوز
بوی آتش می‌دهد...
بیا تا برویم
که این راه
راهِ دل است...
راهِ خون است...
راهِ خدا...

+روزنوشتهای حجت بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۰۳:۲۸

نمونه ای از "مدیریت مثبت و اثرگذار": 

واحد خبر کارگروه صلح و سازش// ایستاده در مسیر تعهد – روایتی از مدیری گمنام به نام: ایرج علی‌نیا

در روزگاری که ثبات در مدیریت، پاک‌دستی در عمل، و بی‌ادعایی در مقام، به ندرت در کنار هم جمع می‌شوند، نام ایرج علی‌نیا همچون نشانی روشن از این صفات در ذهن اهالی آموزش و پرورش به جا مانده است. مدیری که بیش از سی سال از عمر حرفه‌ای خود را صرف مدیریت مدارس کرد، بی‌آن‌که در دام بازی‌های قدرت، حاشیه‌ها یا پیشنهادهای پرزرق‌وبرق بیفتد.
علی‌نیا از جمله مدیرانی بود که می‌توانست جایگاه‌های بالاتری را تجربه کند. پیشنهادهایی که از نظر رتبه، مسئولیت و مزایا فراتر از مدیریت مدرسه بودند، اما او با باور عمیق به اهمیت سنگر مدرسه، تمام آن‌ها را کنار گذاشت و ترجیح داد همچنان در کنار دانش‌آموزان، معلمان و خانواده‌ها باقی بماند؛ جایی که به اعتقاد او، "تغییر واقعی از آن‌جا آغاز می‌شود".
دستاوردهایش کم نبودند؛ از اداره موفق مدارس در شرایط دشوار گرفته تا تربیت نسل‌هایی از دانش‌آموزان توانمند، از حفظ انسجام میان همکاران در روزهای پرتنش تا مقابله با فشارها و حاشیه‌هایی که می‌توانستند هر مدیری را دلسرد کنند. اما علی‌نیا با تکیه بر پاک‌دستی، منش اخلاق‌مدار، و نگاه پدرانه‌اش به مدرسه، ایستاد و ادامه داد.
با این حال، نکته‌ای تلخ اما قابل تأمل در مسیر حرفه‌ای او، عدم توجه شایسته و بایسته از سوی نهادهای مسئول به تلاش‌هایش بود. برخلاف بسیاری که با کمتر از این‌ها، تقدیرها و نشان‌ها گرفتند، علی‌نیا هرگز در مرکز توجه قرار نگرفت و بی‌سروصدا به کار خود ادامه داد؛ شاید چون بیش از آن‌که به دنبال دیده‌شدن باشد، دغدغه "درست‌دیدن" را در سر داشت.
امروز، وقتی از روش مدیریتی ایرج علی‌نیا صحبت می‌کنم، از الگویی سخن می‌گویم که نه با شعار، بلکه با سال‌ها پایداری، صداقت و وفاداری به اصول تعلیم و تربیت، راه خود را رفت. الگویی که بیش از هر تقدیری، در قلب نسل‌هایی از دانش‌آموزان و معلمان جای دارد؛ بی‌نیاز از قاب‌ها، بی‌نیاز از لوح‌ها.

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه  

 

 

#مدیر_اثرگذار  
#مدیر_مثبت        
#ایرج_علی_نیا     #مشاور_تحقیق_و_توسعه        #دکتر_بقایی 
#دکتر_حجت_بقایی
#مجموعه_گزارش
#مدیریت_مثبت_و_اثرگذار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۳۳

واحد خبر کارگروه صلح و سازش به نقل از اخبار مدیریت- سرویس اقتصاد و توسعه// دکتر حجت بقایی، مشاور در حوزه تحقیق و توسعه، با سابقه بیش از سی سال خبرنگاری و پژوهش، در نشستی صریح و تأمل‌برانگیز، نگاهی انتقادی و البته عمیق به مفهوم سیاست‌ورزی در ایران داشت. به باور او، ایران سال‌هاست که از حضور سیاستمداران واقعی بی‌بهره است؛ کسانی که نه‌فقط قدرت را در دست می‌گیرند، بلکه با درک عمیق از سیاست و بازی قدرت، منافع کشور را در بلندمدت تأمین می‌کنند.

دکتر بقایی معتقد است آنچه در کشور جریان دارد، بیشتر مدیریت اداری و جناحی است تا سیاست‌ورزی ملی. افرادی که در جایگاه‌های تصمیم‌سازی نشسته‌اند، در اغلب موارد نه تجربه‌ای از سیاست دارند و نه حتی فهمی سیستمی از آن. گویی کسانی وارد میدان شده‌اند که شاید سال‌ها درباره مدیریت تحصیل کرده باشند، اما هیچگاه در متن مدیریت واقعی قرار نگرفته‌اند. در نتیجه، خروجی تصمیماتشان یا واکنشی و کوتاه‌مدت است، یا به نفع گروهی خاص. چنین وضعیتی، نه‌تنها کمکی به توسعه نمی‌کند، بلکه گاه مانعی جدی در برابر حرکت کشور به‌سوی آینده‌ای روشن است.
او با مثالی تاریخی اشاره می‌کند: «آخرین سیاستمدار واقعی ایرانی که در ذهن من مانده، خواجه نظام‌الملک است. با آنکه بسیاری او را خدمتگزار حکومت سلجوقیان می‌دانند، اما واقعیت این است که خدمات بی‌بدیلی به ایران کرد. امروز، کمتر کسی را می‌توان یافت که در عین درک ساختار قدرت، بتواند مصالح ملی را با مهارت در این ساختار پیش ببرد.»
با وجود این نگاه انتقادی، دکتر بقایی به برخی چهره‌های تأثیرگذار در چند دهه اخیر نیز اشاره می‌کند. از جمله، یاد می‌کند از دکتر احمد توکلی؛ اقتصاددان، روزنامه‌نگار و سیاستمداری که اگرچه صاحب اندیشه و تحلیل در هر دو عرصه اقتصاد و سیاست بود، اما متأسفانه کمتر در جایگاه‌های تصمیم‌ساز قرار گرفت و نقش او بیشتر به حوزه‌ی مشاوره و نقد سیاست‌ها محدود شد. به گفته دکتر بقایی، «اگر افرادی چون دکتر توکلی در سطوح بالای اجرایی حضور داشتند، شاید امروز شاهد نهادینه‌تر شدن نوعی عقلانیت در سیاست‌ورزی اقتصادی کشور بودیم.»
به باور او، فقدان سیاستمدار واقعی باعث شده کشور در برخی حوزه‌ها، به‌خصوص در لایه‌های میانی مدیریتی، با نوعی از «مدیریت ایلیاتی» مواجه شود. یعنی شبکه‌های محدود، مبتنی بر روابط خویشاوندی، قومی یا گروهی، منابع را در دست گرفته‌اند و عملاً خارج از نظارت مرکزی عمل می‌کنند. به همین دلیل است که سرمایه‌ها گاه در دست اقلیتی قرار می‌گیرد که نه پاسخگو هستند و نه حتی در معرض نقد و ارزیابی کارشناسانه قرار می‌گیرند.
با وجود این نقدها، دکتر بقایی بر این باور است که مدیریت کلان کشور در شرایط فعلی، نسبتی از ثبات و کارآمدی را حفظ کرده، اما ضعف اصلی در نبود نظارت سیستماتیک و ساختارهای ارزیابی شفاف در لایه‌های پایین‌تر است. او معتقد است توسعه بدون سیاست‌گذاری حرفه‌ای، مسیری نیمه‌تمام و آسیب‌پذیر است؛ چراکه سیاست است که بسترساز مدیریت صحیح منابع، ایجاد عدالت در توزیع فرصت‌ها و تضمین رشد پایدار می‌شود.
در پایان، تأکید می‌کند که ایران نیاز به سیاستمداری دارد که بتواند با تمام گروه‌ها تعامل کند، بدون حذف یا تخریب، و با بازی دقیق سیاست، جامعه را به‌سوی توسعه هدایت کند. نه آنکه منتظر بماند که نسخه‌ای از بیرون برسد یا نیرویی خارجی بیاید و نقش مدیر و سیاستگذار را ایفا کند.
دکتر بقایی توسعه را در گرو تربیت و حضور سیاستمداران واقعی می‌داند، نه صرفاً مدیران اجرایی؛ کسانی که بتوانند با شناخت از تاریخ، منافع ملی، و مختصات قدرت جهانی، تصمیم بگیرند و مسئولانه پای آن بایستند.
+گروه خبری، تحلیلی اخبار مدیریت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۴۶

آغاز مجموعه‌ای نو در تحلیل و آموزش مدیریت با حضور دکتر حجت بقایی

🔷 تهران – گروه تحلیلی، آموزشی اخبار مدیریت

سری جدیدی از مجموعه‌های تحلیلی با عنوان:

"مدیریت مثبت و اثرگذار"

با هدف معرفی و تحلیل الگوهای موفق مدیریتی در ایران و جهان، به زودی در قالب ۵۰ قسمت تولید و منتشر خواهد شد.

میهمان اصلی این مجموعه، دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه از پژوهشگران حوزه مدیریت و توسعه سازمانی است که تجربیات جمعی از مدیران موفق، کارشناسان حوزه منابع انسانی، و اساتید دانشگاه، را در اختیار مخاطبین گرانقدر می گذارند.

🔹 محل برگزاری گفتگوها

این مجموعه در قالب میزگردهای تخصصی، در چندین موقعیت مکانی برگزار می‌شود که هر یک از آن‌ها نقشی کلیدی در غنای محتوایی پروژه دارد:

سالن میزگرد ماهان – مجتمع تجاری سبز در سبزه میدان رشت

استودیو رسانه نو در ساری

سالن کنفرانس کارآفرینان شریف در هشتگرد کرج

اتاق میزگرد ماتیسا در ماهدشت کرج

🔸 در هر قسمت از این برنامه، با حضور مدیران موفق در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، آموزشی، شهری و فرهنگی، به بررسی تجربیات، چالش‌ها و راهکارهای آن‌ها پرداخته می‌شود. هدف اصلی این مجموعه، ترویج نگاه مثبت و سازنده به مدیریت است؛ مدیریتی که نه تنها به رشد سازمان، بلکه به توسعه پایدار و بهبود زیست اجتماعی منجر می‌شود.

📌 پلتفرم‌های انتشار

این مجموعه گزارش‌ها به صورت پیوسته از طریق رسانه‌های مختلف از جمله:

ایتا

بلاگفا

بلاگ‌اسکای

تیوال

ویرگول

منتشر خواهد شد تا دسترسی علاقه‌مندان به دانش مدیریت و تجربه‌های عینی مدیران، تسهیل شود.

🎯 هدف نهایی

ایجاد بستری برای معرفی چهره‌های الهام‌بخش مدیریتی، ثبت تجربیات ارزشمند آن‌ها و ترویج رویکردهای اثربخش در مدیریت منابع انسانی، رهبری تحول‌گرا، و توسعه سازمانی.

منتظر قسمت‌های بعدی این مجموعه باشید؛ مجموعه‌ای برای تمام آن‌هایی که به مدیریت مثبت و انسانی باور دارند.

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

#دکتر_حجت_بقایی

#مشاور_تحقیق_و_توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۴ ، ۰۰:۵۱

واحد خبر کارگروه صلح و سازش// روز خبرنگار که می‌رسد، برای خیلی‌ها روز تبریک است. روز عکس گرفتن کنار میکروفون. روز لوح تقدیر و بنرهای بزرگ شهری. اما برای بعضی‌ها، روز خبرنگار، تداعی‌گر صدای شکست استخوان است زیر چرخ ماشین... تداعی آژیرهایی که دیگر فریاد نرسیدن بودند. روز خبرنگار برای دکتر حجت بقایی، آوای درد و مرگ است. روایت تلخی‌ست که با خاطراتی سیاه‌و سفید در ذهن مانده. نه، حتی سیاه‌تر از آنچه بتوان با فیلم یا صدا ثبت کرد.

او روایتش را از سال ۱۳۷۴ شروع می‌کند. روزی که همکارش در روزنامه آمد دنبالش، با موتور آمد دنبالش. نرفت. نگفت چرا، شاید حس کرد نباید برود. و نرفت. اما همکارش رفت... رفت تا چند دقیقه بعد، پیش از رسیدن به محل گزارش، در تصادفی بی‌رحمانه جان بدهد. و بعد؟ فراموش شود. مثل هزاران خبری که تنها یک روز تیترند و بعد هیچ.

سال ۱۳۸۲، دانشگاه، یک همکار خانم، مأموریت خبری، برنامه‌ای مشترک. می‌خواستند بروند برای مصاحبه. گفت: شما بروید، من با دوستی می‌آیم. وقتی کلاس تمام شد و رسید، آنچه دید، صحنه‌ای بود که دیگر هیچ‌گاه از ذهنش پاک نشد. همکار، خون‌آلود در کنار خیابان افتاده بود. مردم فقط نگاه می‌کردند. هیچ‌کس کمک نکرد. چون زن بود؟ چون خبرنگار بود؟ چون جامعه سرد شده بود؟ دلیلش را نمی دانم، آمبولانس اگر یک ربع زودتر رسیده بود، زنده می‌ماند. اما نرسید. و او هم رفت... و دیگر کسی اسمش را هم نیاورد. حتی در سیستم اداری و سازمانی، انگار اتفاقی نیفتاده. اما دکتر بقایی هنوز آن لحظه را فراموش نکرده. هنوز در کابوس‌هایش باز می‌گردد.

سال ۱۳۸۴، شهید ایل‌بیگی آمد. گفت مأموریت داریم، چند کار خبری، مستند، برو بچه‌ها رو جمع کن. گفت سرم شلوغه، تدوین دارم، لابراتوار، دوبله... نرفتم. گفت: ما رو پیچوندی رفتی؟ خندید و رفت. آن روز، گذشت. اما فردایش، از صبح در واحد دوبله کار داشتم، بعد رفتم لابراتوار برای چاپ و ظهور نگاتیو ساعت چهار که برای هواخوری از ساختمان آمدم بیرون، تلفن‌های بی‌پاسخ، تماس‌هایی پشت سر هم.

سیاوش زنگ زد: "کجایی؟" گفتم جلوی ساختمان سیما. گفت: "بیا واحد خبر، کارت دارم."

رفت و فهمید چه شده. همه فکر کرده بودند او شهید شده. فقط چون شباهت فامیلی داشتند. و اینطور ماموریتها را او خیلی رفته بود، اما نه، او زنده بود و آن‌که رفته بود، ابراهیم بقایی بود. یکی از آن همکارانی که دیگر هرگز بازنگشتند. معراج شهدا رفت. با دوربین. حمید همراهش بود، چون پسرخاله‌اش هم در آن هواپیما بود. و آنجا... صحنه‌ای بود که دوربین هم تاب ثبتش را نداشت. سه استاد، چند دوست، همه شهید.

یک روز استاد هاشمی، با چشمی پر از بغض جلوی جام جم ایستاد و گفت: "تو چرا نرفتی؟ کاش تو رفته بودی و افشار زنده بود..."

برای اولین‌بار است که این خاطره را پس از سال‌ها بازگو می‌کند. آن روزها، هر هفته به محل سقوط می‌رفت. حالا، فقط گاهی. چون تهران را هم ترک کرده. اما چیزی از داغ نکاسته.

تلخ‌تر از شهادت، فراموشی است. فقط یک نفر از آن جمع هنوز یاد می‌شود. بقیه؟ گاهی بنری، گاهی یادی، آن‌هم اگر فرصتی باشد.

قصه این تلخی‌ها اما فقط محدود به گذشته نیست. روزگار طوری شده که خبرنگاری دیگر معنا ندارد. هر کسی با یک اپ و یک کانال، مدعی خبرنگار بودن است. خبرنگاری شده تریبون‌داری. یادآوری حقیقت؟ افشاگری ؟ تحقیق میدانی؟ نه، دیگر کمتر کسی از آن‌ها می‌گوید.

دکتر بقایی می‌گوید: «چرا آن‌هایی که فقط واسطه‌اند، در جلسات لوح می‌گیرند، تقدیر می‌شوند، اما خبرنگار واقعی که در میدان است، حتی نمی‌رسد در جلسه شرکت کند؟» و با خنده‌ای تلخ اضافه می‌کند: «شاید وقتش رسیده بگوییم خداحافظ خبرنگار...»

او حالا در رشت زندگی می‌کند. و اتفاق جالبی برایش افتاده. خلبان همان پروازی که دوستانش را برد، "شهید سرگل"، سال‌ها در مسیر روزانه‌اش بوده. بدون آن‌که بداند. تا پارسال، از طریق خواب، الهام و هزار نشانه دیگر، متوجه شد. این هم یکی از همان شوک‌های زندگی بود. مثل بقیه، تلخ، عجیب، اما پرمعنا.

او هنوز با دردها زندگی می‌کند. هنوز با خاطراتشان حرف می‌زند. هنوز هر بار که روز خبرنگار می‌رسد، یاد می‌آورد که خبرنگاری فقط نوشتن نیست، فقط گفتن نیست. گاهی خود زندگی‌ست، گاهی مرگ.

و آن‌قدر این سال‌ها درد کشیده، که دیگر مرز میان گزارش و خاطره را نمی‌داند. میان دوربین و دعا، میان تدوین و تشییع.

 

+واحد خبر کارگروه صلح و سازش

#خبرنگار

#روز_خبرنگار

#دکتر_حجت_بقایی 

#مشاور_تحقیق_و_توسعه 

#روزنامه_نگار

#نویسنده

#صنف_خبرنگاران

#مجله

#نشریه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۲۳

ما در کنار کارآفرینان گیلان و ایرانیم

(شورای راهبردی کارآفرینان صنعت ایرانی)

در گوشه‌ای از سبزه میدان
زیرِ نگاهِ روشنِ آینده
ما ایستاده‌ایم
نه در حاشیه
که در دلِ تپنده‌ی فردا.
من دکتر حجت بقایی
مشاور تحقیق و توسعه‌ام
در کنار استاد بزرگم
دکتر علی حسین پور
صدای قانون
نگاه عدالت.
ما
نه تماشاگر
که همراهِ دل‌های پرتپشیم
با کارآفرینانی که
رویا را با چکش و چرخ،پ
می‌سازند.
اینجا
مجتمع تجاری سبز رشت
نه فقط چهار دیوار و چند دفتر
که پناهِ اندیشه‌هاست
پُلِ عبور از رؤیا تا عمل.
کسی می‌رسد
سندی در دست
پُر از پرسش‌های حقوقی
ما هستیم.
کسی می‌خواهد ایده‌اش را
به نمایش جهان بیاورد
ما هستیم.
همایش؟
رسانه؟
محصولی نو؟
فریادی خاموش؟
ما صدای این سکوتیم،پ
رگِ روشنِ ارتباط.
باور داریم
گیلان می‌درخشد
ایران می درخشد
اگر کنار هم بایستیم
دست در دست
فکر در فکر
دل در دل.

hojjatbaqaee-ir.blogfa.com
---
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#ناپلئون_هیل
#استر_هیکس
#لوییز_هی
#کوین_ترودو
#جک_کنفیلد
#دکتر_حجت_بقایی
#امید_رقابتی
#مربی
#استراتژیست
#دکتر_علی_حسین_پور
#سلمان_مهدوی
#سعید_غفاری
#علی_کشاورز
#رضا_کبیری
#تولید_ایرانی 
#نوآوری 
#دکتر_بقایی
#مدیر_ایرانی 
#گزارش_خبری 
#مقاله 
#مجتمع_تجاری_سبز
#بقایی
#حسین_پور
#معتمدی
#فشالمی
#غفاری
#مهدوی
#رضوانی
#ماهوتی
#شیروانی
#مهدی_نیا
#امیر_پور
#کبیری
#سعیدی
#سعادت
#سمینار
#کارگاه_آموزشی
#شهسواری
#قشقایی
#حجت_بقایی
#کارگاه_مدیریت
#املاک
#خانه
#دانشگاه
#موسسه_آموزشی
#پژوهش
#پژوهشگر
#آپارتمان
#زمین
#ویلا
#صنعتگر
#کارآفرین
#ساختمان
#مشاور_کارآفرینان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۴ ، ۱۴:۵۹

شعر: بیست سال، بدون توقف

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

بیست سال است 
در سکوتِ روزها
می‌دوم
می‌مانم
می‌سازم
با صدای خسته‌ی کسانی که 
مرا نمی‌فهمند
حق را نمی بینند
کاری برای همدیگر نمی کنند
و حرف‌هایشان 
مثل باد می‌وزد
اما من هنوز اینجا هستم
ایستاده
پر انرژی
مثل ریشه‌ای که 
در دل خاک نفوذ کرده
و هیچ طوفانی نمی‌تواند 
از زمین جدایش کند.
آنها که دیر آمدند
استخدام شدند و 
رفتند
و من مانده ام
با همه‌ی تجربه‌ها
با همه‌ی 
شب‌هایی که بی‌خواب گذشت
با همه‌ی روزهایی که 
حتی نامه های منابع انسانی را 
هم ندیدند
انگار من
نامرئی بودم
اما می‌دانستم چه می‌خواهم.
من خبرنگار بودم
صدای حقیقت
چراغ روشن در تاریکی
مورد تحسین در معاونت خبر
و بارها مستندساز برتر ملی
اما آنچه اکنون دارم 
فراتر از مقام‌هاست
آنچه مانده
 ایمان به مسیرم است.
دیگران را 
دیده‌ام که راه آسان‌تر را انتخاب کردند
من راه دشوار را 
انتخاب نکردم
نمی دانم جطور در اینجا هستم
اما به هر صورت
در مسیر خودم من ماندم
چون می‌دانستم 
که ماندن و پایبندی
در نهایت 
بهترین جایزه است.
شاید آنها مرا نشناخته‌اند
شاید من 
دیگر همان فردِ دیروز نبودم
اما من خودم را شناختم
و این کافی است.
من اینجا هستم
در جایی که می‌خواهم باشم
با صداقت
با تلاش
 با عشق به کارم
با تمام توانم.
و هر روز
آسمان مال من است
زمین مال من است
هوا مال من است
و خدا همراه من است
پس دیگر چه می‌خواهم؟
برو بریم
زندگی در جریان است
و من آماده‌ام 
برای هر آنچه پیش روست.

×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#دکتر_حجت_بقایی
#بیست_سال_بدون_توقف
#انگیزشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۵۶