تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

صیقلان، روستایی با ظرفیت‌های پنهان؛ تأکید کارشناسان بر توسعه پایدار با مشارکت مردم / در میزگردی با حضور دو مشاور ملی، راهکارهای تبدیل صیقلان به یک روستای پیشرو بررسی شد

گروه خبری پژوهشی اقتصاددان شمال// به گزارش خبرنگار گروه خبری، محلی "توسعه تولم‌شهر"، در نشستی تخصصی که با حضور دو کارشناس برجسته در دفتر گروه رسانه‌ای اخبار توسعه ایرانی، در اتاق میزگرد مجتمع تجاری سبز رشت برگزار شد، پتانسیل‌های روستای صیقلان و مسیرهای پیش‌روی آن برای رسیدن به توسعه پایدار، مورد تحلیل قرار گرفت.
در این نشست، دکتر علی حسین پور؛ مشاور حقوقی و کارآفرینی و از اهالی صیقلان، به همراه دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه، به بررسی ظرفیت‌های اقتصادی، اجتماعی و گردشگری این روستا پرداختند.
به گزارش خبرنگارما، صیقلان یکی از روستاهای قدیمی و پرپتانسیل منطقه تولم‌شهر است که به گفته دکتر حسین پور، دارای زمین‌های حاصلخیز، منابع آبی مناسب، و کشاورزانی با دانش سنتی و تجربه‌محور است. وی با تأکید بر اهمیت کشاورزی به عنوان ستون اصلی اقتصاد صیقلان گفت:
«باید مسیر تولید از روش‌های سنتی به سمت کشاورزی هوشمند و ارگانیک حرکت کند. همچنین ایجاد تعاونی‌های محلی می‌تواند قدرت فروش محصولات را بالا ببرد و سود را مستقیماً به جیب تولیدکننده برگرداند.»
از سوی دیگر، دکتر بقایی با اشاره به جاذبه‌های طبیعی و تاریخی روستا، از جمله پل سه خواهران و مسجد پیله‌قرآن، صیقلان را یکی از مقاصد بالقوه گردشگری در منطقه دانست. او افزود:
«اگر زیرساخت‌هایی مانند اقامتگاه‌های بوم‌گردی و مسیرهای گردشگری فراهم شود، این روستا می‌تواند پذیرای گردشگران داخلی و حتی خارجی شود. آموزش اهالی و معرفی جاذبه‌ها در فضای مجازی می‌تواند رونق اقتصادی خوبی برای مردم به همراه داشته باشد.»
در ادامه نشست، بر اهمیت صنایع دستی محلی نیز تأکید شد. دکتر حسین پور در این خصوص گفت:
«هنرهای دستی مثل قالیبافی، چوب‌کاری، و بافتنی، علاوه بر ارزش فرهنگی، می‌توانند منبع درآمد خوبی برای خانواده‌ها باشند. باید از تولیدکنندگان حمایت شود و دسترسی آن‌ها به بازارهای جدید، به‌ویژه آنلاین، تسهیل گردد.»
دکتر بقایی نیز با اشاره به نقش کلیدی مردم در فرآیند توسعه خاطرنشان کرد:
«توسعه پایدار بدون مشارکت واقعی مردم امکان‌پذیر نیست. باید با تشکیل انجمن‌های روستایی، صندوق‌های خرد مالی و برگزاری دوره‌های آموزشی، مردم را در تصمیم‌گیری‌ها شریک کنیم.»
در پایان، هر دو کارشناس بر لزوم آموزش مهارت‌های نوین، دسترسی به اینترنت پایدار، و تقویت زیرساخت‌های ارتباطی برای نسل جوان تأکید کردند.
این میزگرد تخصصی، بخشی از تلاش برای شناسایی نقاط قوت روستاهای منطقه و تقویت ظرفیت‌های بومی برای ایجاد توسعه متوازن در گیلان است. صیقلان می‌تواند با همدلی مردم و حمایت مسئولان، به الگویی موفق از یک روستای پیشرو در شمال کشور تبدیل شود.
+سرویس اقتصاد و توسعه _ گروه خبری، پژوهشی اقتصاددان شمال

 

#صیقلان

#گیلان

#صومعه_سرا

#تولم_شهر

#فومن

#دکتر_علی_حسین_پور

#دکتر_حجت_بقایی

#مشاور_تحقیق_و_توسعه

#کارگروه_صلح_و_سازش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۴ ، ۰۲:۰۹

«از تنش تا همدلی؛ وقتی دعوای هنرمندان به پلی برای رشد و همزبانی تبدیل می‌شود»

 

 

واحد خبر کارگروه صلح و سازش، سرویس ادب و هنر// در فضای پرتلاطم هنر و سینما، گاهی اتفاقاتی پیش می‌آید که توجه همه را جلب می‌کند؛ دعوای اخیر میان حامد بهداد و داریوش ارجمند یکی از این لحظات بود که هم بحث و جدل را به میان آورد و هم فرصتی برای تأمل و بازاندیشی.

دکتر حجت بقایی، فیلمنامه‌نویس و پژوهشگر و عضو کارگروههای صلح و سازش که سال‌ها در دل خانه سینما بوده و اکنون در حاشیه پروژه های تلویزیونی و سینمایی فعالیت دارد، در نگاهی متفاوت به این موضوع اشاره می‌کند که چنین تنش‌هایی نباید صرفاً به عنوان نقطه‌ای منفی دیده شوند. 

او معتقد است: «اختلاف نظر و حتی دعوا در هر حوزه‌ای، به ویژه در هنر که از دل احساسات و عقاید متولد می‌شود، کاملاً طبیعی است. مهم این است که ما این اختلافات را به فرصتی برای فهم بهتر یکدیگر تبدیل کنیم.»

او ادامه می‌دهد: «دیدن بزرگان هنر در چنین شرایطی، به ما یادآوری می‌کند که انسان‌ها، حتی با تمام جایگاه و شهرتشان، با ضعف‌ها و نقص‌هایشان دست و پنجه نرم می‌کنند. این واقعیت می‌تواند ما را نسبت به خودمان و دیگران مهربان‌تر و صبورتر کند.»

دکتر بقایی با تأکید بر جنبه‌های مثبت ماجرا می‌گوید: «این دعوا در نهایت فرصتی است برای گفت‌وگو، برای آشتی و برای بازسازی رابطه‌ها؛ و این یعنی انرژی و امید. هنر و هنرمندان همیشه باید پیشگام باشند در نشان دادن راه‌های همزیستی مسالمت‌آمیز، حتی اگر ابتدا از میان اختلافات عبور کنیم.»

او به نقش این نوع اتفاقات در جامعه اشاره می‌کند و خاطرنشان می‌کند: «جامعه ما وقتی شاهد این مسائل است، می‌تواند به جای قضاوت زودهنگام، فرصت یادگیری و همدلی را انتخاب کند. این همان جایی است که اختلافات می‌توانند به پیوندی محکم‌تر تبدیل شوند.»

در نهایت، دکتر بقایی تأکید می‌کند که «قدرت واقعی در توانایی بازسازی رابطه‌ها و پذیرش خطاها نهفته است. این ماجرای حامد بهداد و داریوش ارجمند به ما یادآوری می‌کند که با احترام، درک و عشق به هم، می‌توانیم به سمت فردایی بهتر حرکت کنیم.»

+سرویس ادب و هنر

 

#آشتی

#داریوش_ارجمند

#حامد_بهداد

#دوستی

#دکتر_حجت_بقایی 

#بازیگر

#سینمای_ایران

#مشاور_تحقیق_و_توسعه 

#صلح_و_سازش

#مصاحبه

#فیلمنامه_نویس

#شعر

#ادبیات_توسعه

#دکتر_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۱۴:۲۶

پیاده روی با جان، طواف با دل

(دکتر حجت بقایی)

اربعین نزدیکه و
دل در طواف کربلاست
کربلا خوانده مرا
آلوده‌ام
از پای رفتن مانده‌ام
بیداری‌ام ذکرش شده
در خواب 
اسب آرزو را من
به عشق کاروانش رانده‌ام
صبح بود و
دگرگون گشته بود احوال من
مثل اینکه خواب دیدم
قصه‌اش از یاد رفت
گریه آمد در کنارم
بغض آمد در گلویم
عشق اما
غصه را از قلب من راند
آخرش
عشق بر من گفت: دیوانه
دلت پر زد زیارت کرد آمد
این تویی که عشق را
جنس گِل
از جنس خود پنداشتی
ورنه جانت رفت، آمد
کربلا را دیدی و
قلبت زیارت کرد
برگشت با نور ایمان
و باز هم
 در دل شب‌های تار
می رسد صدای کاروان به گوش

چشم‌ها خسته‌اند 
اما دلم بیدار ماند
هر نفس 
زمزمه‌ی دعایی‌ست که می‌خواند
ناله‌ی زینب(س) در گوش باد پیچید
دست‌ها به سوی آسمان دراز شده
اشک‌ها جاری
مثل باران بی‌امان
بر سر خاک پاک آن دشت عشق نشسته
دوباره آن تصویر
در ذهنم زنده شد
اسب‌ها دویدند
 پرچم‌ها رقصیدند
گوشه‌ای از حرم
جایی برای من
که در آن بغض‌ها 
به لبخند بدل شدند
باز هم
در مسیر جان‌فرسای پیاده
تنها نیستم
 صدها دل همراه من‌اند
هر گام
نذر یک جان فدا شده
هر نفس
 شهادتی بر عشق جاودان
امشب
در خواب من
دوباره کاروان آمد
پای دل من
به سوی کربلا کشیده شد
با هر آه
 با هر اشک
 با هر دعا
گویی کربلا خود
 زیارت مرا پذیرفت
و من ایستاده‌ام
کنار حرمِ نورانی
دست‌ها 
به سوی خدا بلند شده
دل به یاد عشق‌های بی‌پایان پرواز می‌کند
و اشک‌هایم
راز دل را به زمین می‌گوید
اربعین نزدیک است
و من هنوز در راه
می‌دانم 
که این راه پایان ندارد
چون عشق
چون وفا
چون شهادت
همیشه 
در دل من زنده است
همیشه زنده خواهد ماند

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
#جا_مانده_از_کاروان_عشق
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#دکتر_بقایی 
#دکتر_حجت_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۱۱:۳۳

سروده ای از دکتر حجت بقایی؛
لنده، سکوت کوهستان

دکتر حجت بقایی در سروده «لنده، سکوت کوهستان» با قلمی شاعرانه و نگاهی عمیق، این دیار را نه تنها از منظر جغرافیایی، بلکه از بعد انسانی و معنوی به تصویر کشیده است....

https://avayerodkof.ir/0009kl

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۵۵

شعر: یادی از حسین پناهی

 

(دکتر حجت بقایی مرداد ۱۴۰۴)

در سکوتِ یک شب پاییزی
چون 
برگ‌های خزان‌زده‌ی درختانِ بی‌صدا
رفت 
آنکه دلش تپید به وسعتِ شعر
به رنگِ صمیمیت و ساده‌زیستی.
ستاره‌ای که 
نه در آسمان‌ها
که در دل‌های زمینی می‌درخشید
در چشمانش زلالی بود
بی‌پیرایه و صادق
بی‌ریا و بی‌تزویر.
شاعر بود
اما کلمه‌ها را زنده می‌کرد
نه برای دیده شدن
بلکه برای شنیده شدنِ دردها
برای عشق ورزیدن به زندگی
برای نفس کشیدن 
در هر لحظه‌ی هستی.
بازیگر بود
اما نه برای نقش‌های بزرگ
که برای نقش‌هایی که 
در عمق دل‌ها جا می‌گرفت
نقشی از یک مرد ساده
که قصه‌ی زندگی را 
با چشمی مهربان روایت می‌کرد.
در میان آشنایان
غریب رفت
چون نسیمی که در میان جمعیت
بی‌صدا می‌گذرد 
و نامی از خود نمی‌گذارد
اما در دل‌های کوچک
جاودانه می‌ماند.
حسین پناهی
یاد تو چون شعله‌ای روشن
در تاریکیِ روزهای بی‌روح
همچنان می‌سوزد
و ما هنوز 
از تو می‌آموزیم
عشق ورزیدن به زندگی
با تمام ساده‌گی‌ها و بی‌ریایی‌ها.
ای مردِ شعر و سکوت
تو هنوز اینجا هستی
در هر واژه‌ای که 
از دل برمی‌خیزد
در هر نفسی که 
با عشق زنده است
و در هر نگاه مهربانی که 
زندگی را می‌بیند.

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۰۳:۵۸

ما مشاور صنعتگر ایرانی هستیم

(شورای راهبردی کارآفرینان صنعت ایرانی)

ما
در کنارِ هم ایستاده‌ایم
در لابه‌لای خطوطِ قرارداد
و رویا
در صدای نرمِ چرخِ کارخانه
در نگاهِ پرشورِ جوانی
که فقط یک ایده دارد
و امیدی بی‌نام.
من دکتر حجت بقایی
مشاورِ تحقیق‌و توسعه ام،
واژه‌ها را
از دلِ داده‌ها بیرون می‌کشم
و کنارم
استادم دکتر علی حسین پور
که قانون را
نه در دفتر
که در نبضِ زندگی می‌فهمد.
ما
گوشه‌ی میدان نیستیم
خودِ میدان‌ایم
جایی‌که محصول
نام می‌گیرد
و فکر
لباسِ عمل می‌پوشد.
اینجا
مجتمعِ تجاری سبز رشت
خانه‌ی کسانی‌است
که آینده را
نه در وعده
که در طراحی و قرارداد
و مشورت
می‌سازند.
کسی می‌خواهد
سندی را امضا کند
کسی
روی صحنه
محصولی تازه معرفی کند
و همه
یک همراه می‌خواهند:
نه فقط مشاور
که همدل
که بفهمد
پیش از آنکه بگوید.
و ما
با دل‌های روشن
درخشش گیلان را
نه در شعار
که در مسیرِ روشنِ همکاری
می‌نویسیم.

-------
#دکتر_علی_حسین_پور
#دکتر_حجت_بقایی
#مشاور
#گیلان
#کارآفرین
#صنعتگر
#سبزه_میدان
#رشت
#مجتمع_تجاری_سبز
#شورای_راهبردی_کارآفرینان_صنعت_ایرانی
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۲۵

خواهرانه‌ی سوزان رابعه

(دکتر حجت بقایی)

ای تو که اینجا نشسته‌ای
خدا را که می‌شناسی
پس مرا هم 
خواهرت بدان
قصه‌ام را بنگر
نگذار 
صدایم در خاموشی گم شود
و دلم 
در سکوتِ زمان فراموش شود...
من رابعه‌ام
زنی که سال‌ها با اشک و سکوت 
شعر زمزمه کردم
از روزگاری که 
رودکی شنید 
و برادرم در آتش انتقام می‌سوخت
عشقم را
بکتاش را می گویم
همان که شعرهایم را 
به عشقش می سرودم
به جنگ فرستادند
تا در میان شعله‌های دشمن
 جان دهد...
من ماندم و سکوت
و قلبی که شعله‌ور بود
لباسم را به رزم پوشیدم
نقابی بر چهره زدم
و به دل دشمن زدم...
او را نجات دادم
اما کلاه‌خودم بر زمین افتاد
و فرمانده دشمن
با تحقیر خیره شد و گفت:
«این زن است؟
زنان ایران این چنین‌اند؟
مردان‌شان چه خواهند کرد؟»
پایان
تلخ و داغ بود
برادرم 
در حمامی از آتش و بخار
جان مرا در تنگنا گذاشت
و من
با خون جاری بر دیوار
شعری نوشتم
شعری که امروز تو می‌خوانی...
ای تو
راوی
وقتی کنار دیواری ایستادی
و قطره‌های خون را دیدی،پ
بدان که این منم
زنی که 
هنوز در درونش آتش می‌سوزد
که چگونه 
تاریخ مرا فراموش کرد
و تعصب
شعله‌های وجودم را فرو نشاند...

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

به مناسبت روز جهانی خواهر ۱۴۰۴

پایگاه ادبی شعرنو
https://shereno.com/80473/72630/692102.html

#خواهرانه
#روز_جهانی_خواهر
#روز_خواهر
#فیلمنامه
#شعر_نو
#رابعه
#بکتاش
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#دکتر_حجت_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۱۱

وقتی آرزوها در ساری جان می‌گیرد

(دکتر حجت بقایی)

صدای ساری// ساری، مرکز استان مازندران و نگین سبز شمال ایران، شهری است که به‌خاطر طبیعت بکر، فرهنگ اصیل و مردمان مهمان‌نوازش به «شهر آرزوها» معروف شده است. جایی که هر گوشه‌اش قصه‌ای از زندگی و امید را در خود جای داده و رویاها در آن جان می‌گیرند.
این شهر زیبا، در دل جنگل‌های هیرکانی و کنار ساحل آرام دریای خزر قرار گرفته و تلفیقی از چشم‌اندازهای طبیعی بی‌نظیر را پیش روی بازدیدکنندگانش می‌گذارد. ساری نه تنها مقصد گردشگران طبیعت‌دوست است، بلکه مکانی است که فرهنگ و هنر مازندرانی در آن جاری است و صنایع دستی محلی، جلوه‌ای خاص به زندگی روزمره مردم بخشیده است.
در سال‌های اخیر، تلاش‌های گسترده‌ای برای توسعه زیرساخت‌های گردشگری و حفظ محیط زیست در این شهر انجام شده است. پروژه‌های متعددی برای ایجاد فضاهای سبز، بهبود امکانات رفاهی و ترویج فرهنگ بومی، ساری را به شهری مدرن و در عین حال نزدیک به طبیعت تبدیل کرده است.
ساکنان ساری با افتخار می‌گویند که اینجا جایی است که می‌توان آرزوها را ساخت و زندگی‌ای سرشار از آرامش و امید را تجربه کرد. ساری، شهری که در آن رویاها جان می‌گیرند و هر روز برای آینده‌ای روشن‌تر نفس می‌کشد.
+صدای ساری- رسانه عاشقان ساری شهر آرزوها

رسانه نو، رسانه ای متفاوت

×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
#ساری
#شهر_آرزوها
#مازندران
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#دکتر_حجت_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۶

خواهرانه‌ی سوزان رابعه

(دکتر حجت بقایی)

ای تو که اینجا نشسته‌ای
خدا را که می‌شناسی
پس مرا هم 
خواهرت بدان
قصه‌ام را بنگر
نگذار 
صدایم در خاموشی گم شود
و دلم 
در سکوتِ زمان فراموش شود...
من رابعه‌ام
زنی که سال‌ها با اشک و سکوت 
شعر زمزمه کردم
از روزگاری که 
رودکی شنید 
و برادرم در آتش انتقام می‌سوخت
عشقم را
بکتاش را می گویم
همان که شعرهایم را 
به عشقش می سرودم
به جنگ فرستادند
تا در میان شعله‌های دشمن
 جان دهد...
من ماندم و سکوت
و قلبی که شعله‌ور بود
لباسم را به رزم پوشیدم
نقابی بر چهره زدم
و به دل دشمن زدم...
او را نجات دادم
اما کلاه‌خودم بر زمین افتاد
و فرمانده دشمن
با تحقیر خیره شد و گفت:
«این زن است؟
زنان ایران این چنین‌اند؟
مردان‌شان چه خواهند کرد؟»
پایان
تلخ و داغ بود
برادرم 
در حمامی از آتش و بخار
جان مرا در تنگنا گذاشت
و من
با خون جاری بر دیوار
شعری نوشتم
شعری که امروز تو می‌خوانی...
ای تو
راوی
وقتی کنار دیواری ایستادی
و قطره‌های خون را دیدی،پ
بدان که این منم
زنی که 
هنوز در درونش آتش می‌سوزد
که چگونه 
تاریخ مرا فراموش کرد
و تعصب
شعله‌های وجودم را فرو نشاند...

+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

به مناسبت روز جهانی خواهر ۱۴۰۴

پایگاه ادبی شعرنو
https://shereno.com/80473/72630/692102.html

#خواهرانه
#روز_جهانی_خواهر
#روز_خواهر
#فیلمنامه
#شعر_نو
#رابعه
#بکتاش
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#دکتر_حجت_بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۴ ، ۱۵:۵۸

Poem: All My Sisters

(Dr. Hojjat Baghaei)

All my sisters are

that minister's wife

who, with wide-awake eyes

pulls out hope from files

and puts it in the pocket of the law

that street child

who swallows her entire childhood

with the smell of smoke and hawking

and still has a smile

that she can't seem to shake.

All my sisters are

the woman

who moves the whole world in the hypermarket

with the voice of "Next, please"

and still

thinks

about her boyfriend

whose math score has dropped.

And the woman

who sells flowers next to the red light

with a tired veil

and cheerful flowers

to gather her evening bread

from the heart of horns and trunks

.

They all have a place in my heart with the name of sister.

Even the taxi driver who sings her favorite song in the crazy morning traffic without caring if someone is frowning behind her. Or the pilot who ties the sky like a scarf to her long hair of experience and lands the plane with a final smile with maternal security. My sisters are women who walk under the relentless rain of judgment with boots of patience and umbrellas of dreams. I wish an earthquake... not from the ground, but from the hearts and shakes all the walls of incomprehension! I wish people could walk the streets without bad energies, without scars on their tongues, without racial and sexual slurs, and change history with a "good morning." Let us learn love
not with the rush of touch
nor with trembling lust
but with respect.
Let us learn to love
like a mother who kisses her child
not for herself
but for her childhood.
And may a day come
when a girl alone in the alley at dusk
feels like a sister
not a prey in the dark.
If I write a poem
about a woman
about a girl
about a mother
about a lady
about a sister
it is not because I am a poet
it is because I have not yet forgotten to be a human being.

----
Monday, August 3, 14th is International Sisters Day...
+Diary of a Research and Development Consultant

-----------

به مناسبت روز جهانی خواهر:

شعر: همه خواهران من

(دکتر حجت بقایی)

همه خواهرانِ منند
آن زنِ وزیر
که با چشم‌هایی بیدار
از لای پرونده‌ها
امید را بیرون می‌کشد
و به جیبِ قانون می‌گذارد
آن کودکِ خیابانی
که تمامِ کودکی‌اش را
با بوی دود و دست‌فروشی
می‌بلعد و باز
لبخندی دارد
که بلد نیست از دهانش بیفتد.
همه خواهرانِ منند
زنی که در هایپرمارکت
با صدای "بعدی لطفاً"
همه‌ی دنیا را جابه‌جا می‌کند
و هنوز
به پسرکش فکر می‌کند
که نمره ریاضی‌اش کم شده.
و آن زن
که کنار چراغِ قرمز
گل می‌فروشد
با چادری خسته
و گل‌هایی شاد
تا نانِ شبش را
از دلِ بوق‌ها و تنه‌ها
بچیند.
همه‌شان
با نامِ خواهر
در دلِ من جا دارند.
حتی
آن زنِ تاکسی‌ران
که در ترافیکِ دیوانه‌ی صبح
آوازِ دلخواهش را می‌خواند
بی‌آن‌که اهمیت دهد
که پشت سرش
کسی اخم کرده.
یا آن خلبان
که آسمان را
مثل روسری‌اش می‌بندد 
به موهای بلندِ تجربه‌اش
و هواپیما را
تا لبخندِ نهایی
با امنیتِ مادرانه‌ای
فرود می‌آورد.
خواهرانِ من
زنانی‌اند که
زیرِ بارانِ بی‌امانی از قضاوت
باز
قدم می‌زنند
با چکمه‌هایی از صبر
و چترهایی از رؤیا.
کاش یک زلزله...
نه از زمین
که از دلها
برخیزد
و تمامِ دیوارهای نفهمی را
بلرزاند!
کاش آدم‌ها
بدون انرژیهای بد
بی‌زخمِ زبان
بی‌خط‌کش‌های نژادی و جنسی
در خیابان راه بروند
و با یک "صبح بخیر"
تاریخ را عوض کنند.
عشق را بیاموزیم
نه با شتابِ لمس
نه با شهواتِ لرزان
که با احترام.
یاد بگیریم
دوست داشتن را
مثل مادری
که کودک‌اش را می‌بوسد
نه برای خودش
که برای کودکی‌اش.
و ای کاش
روزی برسد
که دختری در غروب
تنها در کوچه
احساسِ خواهر بودن کند
نه طعمه‌ای در تاریکی.
من اگر شعری می‌نویسم
از زن
از دختر
از مادر
از بانو
از خواهر
برای آن نیست که شاعر هستم
برای آن است
که هنوز
آدم بودن را
فراموش نکرده‌ام.
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۴ ، ۱۱:۵۵