تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

تلاش برای صلح

گروه بین المللی صلح و حقوق بشر

به زودی

بایگانی

حضور آلفرد نوبل در رشت، فرصتی که هست ولی "می‌سوزد"
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

وقتی نخستین‌بار وارد رشت شدم، انتظار نداشتم ردپای یکی از چهره‌های بزرگ تاریخ علم و فناوری، در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر شمالی ایران حضور داشته باشد. اما با کمی کنجکاوی و جست‌وجو، دریافتم که آلفرد نوبل؛ بنیان‌گذار جوایز نوبل و از چهره‌های ماندگار تاریخ نوآوری، مدتی از زندگی خود را در رشت گذرانده است. این واقعیت نه‌تنها برایم جالب و شگفت‌انگیز بود، بلکه به‌گونه‌ای نادیده‌گرفته‌شدنش برایم جذابتر هم بود؛ چرا که هنوز هم کمتر کسی حتی در خود رشت، از این موضوع آگاه است.
در همان ایام، انگیزه‌ام برای پژوهش و معرفی این موضوع چند برابر شد. گزارش نوشتم، مقاله منتشر کردم، و طرح‌هایی برای بهره‌برداری فرهنگی، توریستی و علمی از این واقعیت ارائه دادم. هدفم مشخص بود: این فرصت تاریخی می‌توانست رشت را به یک مرکز تبادل فرهنگی و علمی بین‌المللی تبدیل کند؛ اما در نهایت، آنچه نصیبم شد فقط چند تشویق بود... و تمام.
(نوبل در رشت؛ فرصت فراموش‌شده)
ماجرا ساده نیست. حضور آلفرد نوبل در رشت فقط یک «حاشیه تاریخی» نیست، بلکه سرنخی از پیوندهای عمیق‌ میان ایران و اروپا در قرن نوزدهم است. نوبل در مسیر فعالیت‌های صنعتی و تجاری خود، مدتی را در ایران و به‌ویژه در مناطق شمالی کشور سپری کرد. رشت در آن زمان، شهری بندری با ارتباطات تجاری فعال با روسیه و اروپا بود. نوبل، به عنوان یک مخترع و صنعتگر برجسته، طبیعتاً جذب این محیط شد.
این حضور، اگر به‌درستی مستند و معرفی شود، می‌تواند به‌شکلی مؤثر در برندسازی فرهنگی شهر رشت ایفای نقش کند؛ درست همان‌طور که شهرهایی مانند تسلا در صربستان یا کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی از چهره‌های جهانی برای تقویت هویت و جذب گردشگر استفاده کرده‌اند.
[و اما من چه کردم؟]
برای اینکه این ایده را از حالت صرفاً شخصی خارج کنم، مکاتباتی با چند دانشگاه و مؤسسه پژوهشی در سوئد (زادگاه نوبل) داشتم. حتی پیشنهاد خواهرخواندگی شهر رشت با برخی شهرهای سوئد مطرح شد و چند نهاد سوئدی، با اشتیاق برای همکاری علمی و فرهنگی اعلام آمادگی کردند.
تصور کنید برگزاری یک هفته فرهنگی نوبل در رشت، همکاری‌های علمی مشترک، و حتی احداث یک خانه نوبل یا موزه کوچک در یکی از خانه‌های تاریخی رشت که به او یا دوره حضورش در این شهر اشاره داشته باشد. همه این‌ها فقط ایده نبودند؛ مستند بودند و قابلیت اجرا داشتند.
اما در نهایت، بی‌توجهی مدیران و نهادهای مرتبط، این طرح‌ها را در حد تشویق‌های شفاهی نگه داشت. فرصتی که بود، سوخت.
(چه می‌توان کرد؟ / فرصتی که هنوز هست)
این فرصت هنوز زنده است، اگرچه خاک‌خورده است. اگر بخواهیم از آن بهره ببریم، می‌توان چند گام مشخص برداشت:
_ثبت رسمی و پژوهشی حضور نوبل در رشت در قالب کتاب، مستند یا مقاله‌های علمی
_تأسیس یک مرکز مطالعاتی یا فرهنگی با نام نوبل برای ترویج علوم، فناوری و روابط فرهنگی ایران و سوئد
_تدوین طرح‌های گردشگری علمی-تاریخی که مسیر حضور چهره‌های جهانی در ایران را به گردشگران معرفی کند
_ایجاد تعامل فعال با بنیاد نوبل در سوئد برای برگزاری نمایشگاه‌ها، سمینارها یا رویدادهای فرهنگی مشترک
_استفاده از این فرصت در دیپلماسی شهری برای خواهرخواندگی، جذب بودجه‌های فرهنگی بین‌المللی و افزایش سرمایه‌گذاری خارجی در رشت
>سودهایی که رشت از این فرصت می‌برد:
_افزایش گردشگری فرهنگی از داخل و خارج کشور
_برندسازی علمی و فرهنگی شهر رشت در سطح ملی و بین‌المللی
_ایجاد اشتغال پایدار در حوزه گردشگری و فرهنگ
_توسعه روابط دانشگاهی و علمی با اروپا و سوئد
_افزایش حس هویت و غرور تاریخی در میان رشتوندان ،
و در پایان این نوشته کوتاه تاکید می کنم که : ما اغلب به‌دنبال فرصت‌های طلایی در دوردست‌ها می‌گردیم؛ در حالی که گاه این فرصت‌ها در حیاط پشتی خانه‌مان خاک می‌خورند. آلفرد نوبل در رشت زندگی کرده است. این فقط یک خاطره تاریخی نیست؛ سرمایه‌ای است برای آینده. کاش پیش از آن‌که این فرصت تماماً «بسوزد»، کسی آن را جدی بگیرد.
#رشت
#آلفرد_نوبل
#نوبل_در_رشت
#جاذبه_های_رشت
#گردشگری
+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۴ ، ۲۰:۰۶

در جستجوی همدلی از نگاه دکتر بقایی: نگاهی از درون

(گروه خبری اخبار مدیریت)

در یکی از گفتگوهای غیررسمی اما عمیق با دکتر حجت بقایی مشاور تحقیق و توسعه ، سخن از همدلی به میان آمد؛ واژه‌ای که این روزها زیاد شنیده می‌شود، اما کمتر دیده یا لمس می‌شود. او آرام سخن می‌گوید، اما نگاهش آکنده از تردید است: «احساس می‌کنم همدلی شعاری‌ست؛ ابزاری برای تحریک عمومی، نه کنشی درونی و واقعی. در میدان کار، به‌ویژه در حوزه‌های تخصصی، کمتر می‌توان همدلی را یافت که به کنش بدل شده باشد.»
او با اشاره به تجربه‌هایش در پروژه‌های بین‌رشته‌ای ادامه می‌دهد: «ما مدام از همدلی سخن می‌گوییم، ولی در عمل، رقابت، تعجیل، و سلطه‌جویی علمی بر بستر کار تیمی سایه می‌اندازد. در بسیاری از جلسات تیم تحقیق، افراد نه برای درک دیگری، بلکه برای اثبات خود حضور دارند. این‌گونه، همدلی بیشتر به تزیین گزارش‌ها و پاورپوینت‌ها بدل می‌شود.»
در سکوتی کوتاه، جمله‌ای به ذهنش می‌آید که با صدای نیمه‌بلند ادا می‌کند: «من خودم گاهی به دنبال همدلان در اطرافم می‌گردم. ببینم چه کرده‌اند، کجا مانده‌اند، چگونه ایستاده‌اند...» مکثی می‌کند، سپس اضافه می‌کند: «انگشت‌شمارند همدلان. نه این‌که مردم بی‌احساس باشند، نه. بلکه همدلی انرژی می‌خواهد، تمرکز، و نوعی فروتنی در برابر دیگری. این‌ها در فضای پرشتاب امروز، کالایی کمیاب شده‌اند.»
او از پروژه‌ای یاد می‌کند که در آن، یکی از پژوهشگران جوان، زمانی که تیم دچار اختلاف نظر عمیق شد، تلاش کرد با شنیدن فعال، بدون داوری، فضای گفتگو را باز نگه دارد. «او نقش همدل را بازی نکرد؛ همدل بود. بدون آن‌که واژه‌اش را بر زبان آورد. اما این اتفاق، استثنا بود. باقی ما، مشغول اثبات درستی خودمان بودیم.»
وقتی از دکتر بقایی می‌پرسم چرا چنین رفتاری نایاب است، لحظه‌ای فکر می‌کند. پاسخ می‌دهد: «شاید چون ما در نظام‌هایی رشد می‌کنیم که همدلی را به‌عنوان ابزار کنترل عاطفی می‌شناسند، نه کنشی اصیل. همدلی در چنین بستری می‌شود شعار یا تاکتیک. کمتر کسی آن را به‌مثابه شیوه‌ای از بودن می‌شناسد، یا بهتر بگویم: تمرین می‌کند.»
و شاید پاسخ همین‌جاست. همدلی تمرینی‌ست، نه فقط احساس. و چون تمرین نمی‌شود، در جهان علم و فناوری، که عرصه رقابت و نتیجه‌گرایی‌ست، محو می‌شود. اما او باور دارد هنوز هم می‌توان ردپای همدلان را یافت، هرچند نه در صفوف مقدم. گاهی در حاشیه، گاهی در پشت صحنه، کسانی هستند که می‌شنوند، می‌بینند، و بی‌آن‌که فریاد بزنند، همراهی می‌کنند.
و شاید همین سکوت‌های همراه، شکل واقعی همدلی باشد، همان‌که نه بر بنرها، بلکه در نبض رابطه‌ها جاری‌ست.
+گفتگوی غیررسمی با یک خبرنگار 
×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۴ ، ۰۹:۵۳

همدلی را باید عمل کرد، فقط احساس آن کافی نیست

(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

رفته بودم آستانه اشرفیه، مردم را دیدم، آدمها را دیدم، حرفهایشان را شنیدم، رنجشان را دیدم، و این باعث شد، که تا صبح فکر کنم و خروجی آن این دست نوشته است،
می توانستم طرح آن را جایی بدهم که بایگانی شود ، خوانده نشود و تحسین شوم ولی جهت اطلاع عموم منتشر می کنم، شاید افرادی پیدا شوند که بخواهند همدلی را به ظهور برسانند: 
( به نام او که حامی همه ماست)
در روزگار ما، دیدن درد دیگران کافی نیست. نمی‌توان فقط نگران شد، آه کشید و عبور کرد. جنگ، ویرانی به جا می‌گذارد؛ اما چیزی که بعد از فروکش کردن گلوله‌ها و دود باقی می‌ماند، جان‌های نیمه‌جان و دل‌های بی‌پناه است. مردمانی که هر چه داشتند از دست دادند، هنوز ایستاده‌اند، ولی چشم‌انتظار یک نشانه‌اند؛ نشانه‌ای از همدلی. و همدلی، تنها وقتی معنا پیدا می‌کند که به عمل درآید.
در چنین روزگاری، وظیفه ما روشن است. باید صدای مردم زخمی باشیم، نه فقط در حرف، که در حرکت. همین حالا وقت آن است که تمام توان‌مان را جمع کنیم و کاری بکنیم. کاری ماندگار.
تصور کنید تور کنسرتی به راه بیفتد، نه برای سرگرمی، بلکه برای زندگی. هنرمندانی که برای مردم می‌خوانند، برای زخمی‌ها می‌نوازند، و با صدای خود پلی می‌زنند بین دل‌ها. شهری پس از شهر، سالن به سالن، جمعیتی گرد هم بیاید تا نشان دهد هنوز امید هست. تمام درآمد این کنسرت‌ها صرف بازسازی خانه‌هایی می‌شود که فرو ریخته‌اند، و دل‌هایی که شکسته‌اند. سالن‌هایی که با همراهی مسئولان و مدیران فرهنگی در اختیار پروژه قرار می‌گیرد، هنرمندانی که بی‌چشمداشت می‌خوانند، و اسپانسرهایی که می‌خواهند کنار مردم باشند. این یک تور موسیقی نیست؛ این یک قافله همدلی‌ست.
در کنار آن، می‌توان مسابقه‌ای ورزشی به راه انداخت. رویدادی با چهره‌های محبوب ورزش و رسانه، با پوشش تلویزیونی، پخش زنده و حمایت برندهایی که امروز بیش از همیشه باید در کنار جامعه بایستند. مسابقه‌ای که نتیجه‌اش نه فقط روی تابلو امتیاز، که در تعداد خانه‌هایی‌ست که باز می‌شوند، در لبخندهایی‌ست که به کودکان برمی‌گردد. لباس‌ها و توپ‌های امضاشده حراج می‌شوند و درآمد آن صرف ساختن فردایی می‌شود که امروز نابود شده.
و این همه، آغاز راه است.
می‌توان نمایشگاهی برگزار کرد، از عکس‌ها و نقاشی‌هایی که جنگ را روایت می‌کنند و مقاومت را فریاد می‌زنند. می‌توان آثار هنری را به حراج گذاشت، نه برای ثروت که برای ترمیم و بازسازی.
کافه‌ها و فروشگاه‌هایی می‌توانند بخشی از فروش‌شان را وقف این راه کنند.
چالش‌های مجازی می‌تواند توجه نسل جوان را جلب کند و به هر "پست"، یک کمک واقعی پیوند بزند.
کارگاه‌هایی می‌تواند برگزار شود، جایی که هنرمندان و متخصصان تجربه خود را با دیگران شریک شوند و هزینه شرکت، کمک مستقیم باشد.
اما فراتر از تمام این‌ها، مهم‌ترین نکته شفافیت است. باید وب‌سایتی داشته باشیم که همه ببینند چه کرده‌ایم، چقدر جمع شده، چطور خرج شده و چه دستاوردی داشته‌ایم. کمک مردمی باید با اطمینان و اعتماد همراه باشد، و این جز با گزارش‌ مالی دقیق و عمومی به دست نمی‌آید.
چنین پروژه‌ای نه پیچیده است و نه دور از دسترس. فقط اراده می‌خواهد. تیمی که گرد هم بیاید، وظایف را تقسیم کند، زمان‌بندی دقیقی داشته باشد، مجوزها را بگیرد، و با همدلی واقعی حرکت کند.
دو ماه، فقط دو ماه زمان لازم است برای راه‌اندازی این حرکت.
و نتیجه‌اش، چیزی فراتر از کمک مالی خواهد بود: ایجاد یک جریان، یک فرهنگ. اینکه نشان دهیم جامعه هنوز زنده است، و نسبت به رنج دیگران بی‌تفاوت نمی‌ماند.
همدلی را باید عمل کرد.
حالا وقت آن است.
#همدلی
#کنسرت
#حجت_بقایی 
#نمایشگاه
#کارگاه_مدیریت 
#کارگاه_آموزشی 
#تور_کنسرت
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#تحقیق_و_توسعه 
#ایران
#مصاحبه_اختصاصی
+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۴ ، ۰۶:۴۶

روستای زرنق می تواند الگوی توسعه روستایی شود
(گروه خبری اخبار مدیریت)

در گفتگویی صمیمی با دکتر حجت بقایی، مشاور تحقیق و توسعه ،درباره پتانسیل‌های روستای زرنق از شهرستان هریس در استان آذربایجان شرقی، افق‌های روشن و فرصت‌های بی‌نظیری برای توسعه منطقه روشن شد. دکتر بقایی با نگاهی عمیق به ظرفیت‌های طبیعی و فرهنگی این روستا، اهمیت برنامه‌ریزی‌های جامع را در رشد پایدار کشاورزی و دامداری تأکید کرد.
روستای زرنق با خاک حاصلخیز و منابع آبی مناسب، ظرفیت بالایی برای توسعه کشاورزی دارد. مشاور تحقیق و توسعه اشاره کرد که بهبود شیوه‌های کشاورزی و استفاده از فناوری‌های نوین می‌تواند باعث افزایش تولید و کیفیت محصولات شود. همچنین دامداری در این منطقه جایگاه ویژه‌ای دارد و با توجه به اقلیم مناسب، پرورش دام سبک و سنگین می‌تواند به عنوان یک منبع درآمد پایدار برای اهالی مطرح شود.
اما تنها به توسعه کشاورزی و دامداری نباید بسنده کرد. بقایی، معتقد است که برنامه‌ریزی برای صادرات محصولات کشاورزی و دامی می‌تواند اقتصاد روستا را متحول کند. 
با شناسایی بازارهای هدف در داخل و خارج از کشور، زمینه مناسبی برای معرفی و فروش تولیدات زرنق فراهم خواهد شد. در این مسیر، همکاری با نهادهای دولتی و بخش خصوصی جهت ایجاد زیرساخت‌های لازم از اهمیت بالایی برخوردار است.
از سوی دیگر، تاریخ غنی و آثار باستانی منطقه فرصتی استثنایی برای جذب گردشگر به زرنق محسوب می‌شود. دکتر بقایی توضیح داد که با ایجاد امکانات گردشگری و معرفی جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی، می‌توان تعداد گردشگران را افزایش داد که این امر علاوه بر رونق اقتصادی، زمینه‌ای برای حفظ و احیای فرهنگ بومی خواهد بود.
بقایی، بارها به ضرورت جذب سرمایه‌گذار تأکید کرد و افزود که برای ایجاد انگیزه در سرمایه‌گذاران، باید زیرساخت‌های مناسب، امنیت سرمایه‌گذاری و برنامه‌های مدون ارائه شود. این موضوع مستلزم همکاری بین بخشی و ایجاد شبکه‌های حمایتی قوی است تا هم اهالی روستا و هم سرمایه‌گذاران بتوانند از فرصت‌های موجود بهره‌مند شوند.
در نهایت، دکتر حجت بقایی معتقد است که با نگاه جامع و هماهنگ به ظرفیت‌های کشاورزی، دامداری، صادرات و گردشگری، روستای زرنق می‌تواند به نمونه‌ای موفق در توسعه روستایی در آذربایجان شرقی تبدیل شود. این مسیر نیازمند همت جمعی و حمایت همه‌جانبه است تا روستا بتواند جایگاه واقعی خود را در عرصه اقتصادی و فرهنگی استان به دست آورد.
#زرنق
#توسعه_روستایی
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۲۲:۳۰

در دنیایی که مدیریت اغلب با فرمول‌های خشک، جداول عملکرد و اهداف کمی شناخته می‌شود، گاهی الگویی در میان ما هست که نه در اتاق جلسات بلکه در سکوت نمازخانه‌ها شکل می‌گیرد؛ الگویی به نام مدیریت به روش مرد نمازخوان. این نوع مدیریت نه فقط در گفتار، بلکه در رفتار، اخلاق، تصمیم‌گیری و حتی سکوت یک مدیر دیده می‌شود.
_مدیریت از جنس ایمان و اخلاص:
مرد نمازخوان، مدیری است که نگاهش به دنیا صرفاً مادی نیست. او در کنار تلاش و برنامه‌ریزی، به نیرویی فراتر از خودش باور دارد. نماز، تنها یک عبادت فردی برای او نیست؛ بلکه یادآوری دائمی مسئولیت، انصاف، درستکاری و توکل است. همین روحیه در تصمیماتش تأثیر می‌گذارد. گاهی از نظر دیگران برخی تصمیم‌های او غیرعقلانی یا پرریسک است، اما به نتایجی ختم می‌شود که انگار معجزه‌ای در پشت صحنه بوده است.
[[در واقع، این معجزه نیست، اخلاص است.]]
اخلاص یعنی نیت پاک، کار برای رضای خدا و نه برای تملق دیگران یا کسب منافع شخصی. چنین مدیری حتی اگر اشتباه کند، چون نیتش پاک است، مسیر درست را پیدا می‌کند و برکت در کارش باقی می‌ماند.
(تأثیر بر اطرافیان)
مرد نمازخوان فقط خود را نمی‌سازد؛ بلکه اطرافیانش نیز از مدیریت او بهره‌مند می‌شوند. او صادق است، اهل غیبت و دروغ نیست، با عدالت برخورد می‌کند، حواسش به رزق حلال است و سعی دارد باری از دوش دیگران بردارد، نه آنکه سنگینی بر دوششان بگذارد.
کارمند یا زیردستی که در کنار چنین مدیری کار می‌کند، حس امنیت، اعتماد و آرامش دارد. رشد می‌کند، انگیزه می‌گیرد، و در نهایت، محیط کاری تبدیل به فضایی سالم، اخلاقی و الهام‌بخش می‌شود.
_تفاوت مرد نمازخوان با مدیر متظاهر: نباید اشتباه کرد. نمازخوان بودن ظاهری با مرد نمازخوان واقعی فرق دارد. کسی که تنها ادای نماز را در بیاورد، ولی در عمل ظلم کند، دروغ بگوید یا از مسئولیت فرار کند، مصداق این روش نیست.
مرد نمازخوان واقعی همان کسی است که نماز، روحش را شفاف کرده، و این شفافیت در تمامی رفتارهای مدیریتی‌اش جریان دارد.
_می‌شود همه مرد نمازخوان باشند:
مدیریت به روش مرد نمازخوان، مخصوص قشر خاصی نیست. هر کسی که نیتش را خالص کند، به ارزش‌های الهی پایبند باشد، مسئولیتش را به‌درستی انجام دهد و در خلوت خود با خدا ارتباط داشته باشد، می‌تواند به این روش برسد. رمز آن در اخلاص، توکل، و مراقبت دائمی از نیت است.
{و نکته پایانی}
امروز که بیشتر از همیشه نیازمند الگوهای اخلاق‌محور در مدیریت هستیم، شاید بد نباشد به سادگی رفتار یک مرد نمازخوان برگردیم. مدیریتی بی‌ادعا، اما عمیق. با برکتی که نه فقط در اعداد و گزارش‌ها، بلکه در دل‌ها و رضایت آدم‌ها خودش را نشان می‌دهد.
#نظریه
#حجت_بقایی 
#کارگاه_مدیریت 
#کارگاه_آموزشی 
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
#تحقیق_و_توسعه 
#مقاله
+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۲۲:۱۹

گفت‌وگو با دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه در مورد احیای روستای آل بویه


دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه در گفتگو با خبرنگار ما گفت:
امروز خبری مطالعه کردم که روستای آل بویه را می خواهند احیا کنند، و چقدر فاصله است از شعار تا عمل.
 من آن زمان که تازه به گیلان آمدم یکی از مناطقی که توجهم را جلب کرد روستای آل بویه بود، و با توجه به اینکه دفتری در املش داشتم با حمایت برخی از مدیران محلی شروع به زمینه سازی برای برند کردن روستا کردیم که به ساخت مستندی هم ختم شد، اما بعد که دوستان ما مهاجرت کردند من دیگر نتوانستم پیگیر اجرای کامل طرح باشم، 
من فکر می‌کنم اگر بخواهیم از ظرفیت‌های واقعی استان گیلان، به‌ویژه مناطق کوهستانی اطراف املش، بهره‌برداری پایدار کنیم، روستایی مثل آل بویه باید در اولویت قرار بگیرد. ما اینجا با یک موقعیت منحصربه‌فرد مواجه هستیم: روستایی که هم در دل طبیعت بکر کوهستانی واقع شده و هم در نزدیکی جنگل‌های سرسبز شمال، و از آن مهم‌تر، اسمش خودش حامل یک لایه‌ی تاریخی است.
ببینید، احیای چنین روستایی فقط به معنی بازسازی خانه‌های قدیمی نیست. این کار در واقع یک پروژه توسعه‌ی انسانی، فرهنگی و اقتصادی است. منطقه ظرفیت بالایی در حوزه بوم‌گردی داره، اما به خاطر نبود زیرساخت‌ها و فقدان سیاست‌گذاری مشخص، این ظرفیت تا حالا خاموش مانده.
ما اگر بخواهیم این روستا رو دوباره زنده کنیم، باید با یک نگاه چندلایه وارد عمل بشیم. از یک طرف باید به تاریخ و بافت فرهنگی‌اش احترام بگذاریم، یعنی بناهای سنتی رو مستند و مرمت کنیم، زبان و آیین‌های محلی رو ثبت و احیا کنیم. از طرف دیگه باید زیرساخت‌های زندگی امروز رو هم بهش اضافه کنیم، مثل اینترنت، جاده، برق پایدار.
نکته دیگه اینه که احیای آل بویه نباید فقط پروژه‌ای دولتی باشه؛ مردم روستا باید بازیگر اصلی باشن. بدون مشارکت مردم، هیچ توسعه‌ای ماندگار نمی‌مونه. به همین دلیل در طرح، تشکیل یک شورای محلی از اهالی روستا و متخصصان منطقه پیش‌بینی شده. این شورا می‌تونه هم ناظر اجرا باشه و هم محرک ایده‌ها.
از منظر اقتصادی هم، ما به دنبال این هستیم که مشاغل محلی دوباره فعال بشن. مثلاً اگر صنایع دستی خاصی در منطقه بوده یا ظرفیت کشاورزی کوهستانی وجود داره، باید بهشون جان تازه‌ای بدیم. همچنین با ایجاد اقامتگاه‌های بوم‌گردی می‌تونیم خانواده‌های محلی رو وارد زنجیره گردشگری کنیم.
در کنار همه این‌ها، بخش رسانه و برندسازی نباید فراموش بشه. ما باید آل بویه رو معرفی کنیم — با تصویر، با قصه، با روایت. خیلی از روستاهای موفق شمال کشور، از طریق همین روایت‌سازی به مقصدهای گردشگری تبدیل شدن.
در نهایت، این طرح قراره هم تاریخ رو حفظ کنه، هم طبیعت رو، و هم زندگی مردم رو بهتر کنه. اگر با دقت و تدبیر پیش بریم، آل بویه می‌تونه تبدیل بشه به یکی از الگوهای موفق توسعه روستایی پایدار در شمال ایران.
+ گروه خبری اخبار مدیریت
#توسعه_روستا
#روستای_آل_بویه
#مشاور_تحقیق_و_توسعه 
×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۱۳:۰۲

مدیریت زینبی از نگاه دکتر بقایی مشاور تحقیق و توسعه؛ الگوی مناسب زن در تمام زمان‌ها

(گروه خبری اخبار مدیریت)

 

مدیریت زینبی، مفهومی است که فراتر از یک الگوی صرف مدیریتی ظاهر می‌شود و به یک نماد جاودانه از توانمندی، ایستادگی و بصیرت زنانه تبدیل شده است. هنگامی که به زندگی و شخصیت حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که مدیریت در معنای واقعی خود، تنها اداره امور نیست، بلکه هنر رهبری در دشوارترین شرایط، حفظ کرامت انسانی و ایجاد تغییرات اساسی در جامعه است.

از دیدگاه دکتر بقایی، مدیریت زینبی در ابعاد گوناگونی قابل بررسی است. نخستین ویژگی برجسته، حکمت و آگاهی عمیق اوست؛ حکمت در تصمیم‌گیری‌های حساس و توانایی پیش‌بینی تبعات هر انتخاب که در بستر یک بحران عظیم رقم خورد. این حکمت، پایه‌ای برای موفقیت‌های مدیریتی است که هر زن یا مردی می‌تواند در مسیر رشد فردی و اجتماعی از آن بهره ببرد.

دومین ویژگی مهم، شجاعت و استقامت زینب کبری است. او در شرایطی که بسیاری از همراهان و یاران از پا افتاده بودند، با مدیریت هوشمندانه خود، نه تنها جان خود و خانواده‌اش را حفظ کرد، بلکه پیام‌آور عدالت و حقانیت بود. این شجاعت مدیریتی، الگویی زنده برای زنان امروز است که در مواجهه با چالش‌های اجتماعی، خانوادگی یا کاری باید ایستادگی کنند و نقش‌آفرینی داشته باشند.

سوم، قدرت کلام و تاثیرگذاری او در انتقال پیام‌های اجتماعی و اخلاقی است. زینب کبری با سخنرانی‌های خود، نه تنها دل‌های مشتاقان را به سوی حقیقت جلب کرد، بلکه روحیه مقاومت و امید را در میان مردم تقویت نمود. این توانایی ارتباطی در مدیریت معاصر، به عنوان یک مهارت حیاتی شناخته می‌شود که هر مدیری باید آن را فرا گیرد.

چهارم، مدیریت زینبی انعطاف‌پذیر است؛ توانایی تطبیق با شرایط متغیر و استفاده از فرصت‌ها برای پیشبرد اهداف است. این ویژگی در توسعه پایدار هر سازمان یا جامعه نقش تعیین‌کننده دارد و نشان می‌دهد که مدیریت موفق، تلفیقی از ثبات و انعطاف است.

در نهایت، مدیریت زینبی یک پیام انسانی و فرازمانی دارد: هر زن می‌تواند با ایمان به خود و باور به اهداف انسانی، مدیری موفق و الگو برای دیگران باشد. این الگو، نه تنها در عرصه‌های دینی و تاریخی بلکه در فضای مدرن تحقیق و توسعه، آموزش، سیاست و کسب‌وکار کاربرد دارد.

بنابراین، وقتی از مدیریت زینبی صحبت می‌کنیم، در واقع از یک فلسفه جامع سخن می‌گوییم که بر پایه ایمان، خرد، شجاعت، کلام موثر و انعطاف بنا شده است؛ فلسفه‌ای که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم تا زنان بتوانند در همه حوزه‌ها بدرخشند و به عنوان الگوهای ماندگار تاریخ معرفی شوند.

+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۴ ، ۱۱:۱۰

نقش حیاتی دستیاران فنی در پروژه‌های تلویزیونی: اهمیت و ضرورت توجه تخصصی

( دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه ، تکنسین فنی رسانه)

در ساخت هر پروژه تلویزیونی، موفقیت نهایی وابسته به همکاری و هماهنگی تیمی است. 
اگرچه کارگردان، تصویربردار و تدوین‌گر در پروژه ها بیشترین توجه را دریافت می‌کنند، اما باید اذعان داشت که نقش دستیاران در زمینه‌های مختلف به ویژه آماده‌سازی تجهیزات تصویربرداری و صدا، تنظیمات دوربین و مدیریت واحد سیار، بسیار حیاتی و تخصصی است. متأسفانه، در بسیاری از پروژه‌ها به این نقش کم‌توجهی و گاه بی توجهی می‌شود که می‌تواند کیفیت نهایی را تحت تأثیر قرار دهد.
۱. نقش دستیار تصویربردار:
دستیار تصویربردار (Assistant Camera یا AC) مسئولیت‌های کلیدی در زمینه آماده‌سازی دوربین و تجهیزات جانبی را بر عهده دارد که شامل موارد زیر است:
_تنظیم و کالیبراسیون دوربین‌ها: از تنظیم فوکوس دقیق، تعادل نور و رنگ گرفته تا نصب لنز و فیلتراسیون، همه زیر نظر دستیار تصویربردار انجام می‌شود.
_مدیریت تجهیزات و باتری‌ها: شارژ، تعویض و نگهداری باتری‌ها و کارت‌های حافظه از وظایف مهم است.
_نظارت بر کیفیت تصویر: کنترل جزئیات کوچک مانند خش گرفتن لنز یا تنظیمات نور به بهبود کیفیت تصویر نهایی کمک می‌کند.
_هماهنگی بین تصویربردار و کارگردان: دستیار تصویربردار پل ارتباطی بین تصویربردار و سایر اعضای تیم فنی است.
۲. نقش دستیار صدا
_در واحد صدابرداری، دستیار صدابردار نیز وظایف تخصصی زیادی دارد از جمله :
_آماده‌سازی و تنظیم میکروفون‌ها و تجهیزات صدابرداری
_پایش و کنترل کیفیت صدا در زمان ضبط
_مدیریت کابل‌ها، باتری‌ها و تجهیزات جانبی
_هماهنگی با صدابردار اصلی برای حل مشکلات فنی و بهینه‌سازی صدا
۳. اهمیت دستیاران در واحد سیار:
در پروژه‌های سیار (خارج از استودیو)، شرایط محیطی و فنی بسیار چالش‌برانگیز است. اینجا نقش دستیاران بیش از پیش پررنگ می‌شود:
_نصب و راه‌اندازی تجهیزات سیار با توجه به شرایط محیطی (نور، باد، صداهای محیطی)
_تنظیمات دقیق تجهیزات برای مقابله با تغییرات سریع شرایط
_مدیریت اتصال تجهیزات به سیستم‌های مخابراتی و انتقال زنده
۴. دلایل کم‌توجهی به نقش دستیاران
_عدم آگاهی عمومی: نقش تخصصی دستیاران کمتر در رسانه و فرهنگ عمومی برجسته شده است.
_تمرکز روی چهره‌های اصلی پروژه: معمولاً نام کارگردان یا تصویربردار بیشتر به چشم می‌آید.
_عدم مستندسازی: کمبود مقالات و منابع آموزشی تخصصی درباره دستیاران باعث نادیده گرفته شدن این جایگاه شده است.
۵. پیشنهادات برای بهبود وضعیت
_آموزش تخصصی و ارتقاء مهارت دستیاران: برگزاری دوره‌های تخصصی، کارگاهها و آموزش‌های مستمر
_ارائه جایگاه رسمی و تعریف وظایف دقیق: تعیین جایگاه سازمانی مشخص برای دستیاران در پروژه‌ها
_شناساندن نقش دستیاران به جامعه حرفه‌ای و عمومی: از طریق تولید محتوا، مستندات و معرفی در جشنواره‌ها و رسانه‌ها
_استفاده از دستیاران متخصص در پروژه‌های مختلف: به خصوص در واحد سیار که حساسیت و پیچیدگی بالاست.
در پایان این نوشته تاکید می کنم:
نقش دستیاران در پروژه‌های تلویزیونی، به ویژه در بخش‌های تصویربرداری و صدابرداری، نقشی بسیار تخصصی و حیاتی است که بدون آن امکان خلق اثر با کیفیت وجود ندارد. توجه به این نقش و ارتقاء جایگاه آن نه تنها به کیفیت فنی پروژه‌ها کمک می‌کند بلکه انگیزه و رضایت تیم را نیز افزایش می‌دهد. شایسته است که در پروژه‌های تلویزیونی، دستیاران به عنوان ستون‌های اصلی فنی شناخته شوند و نقش آن‌ها به طور جدی دیده شود.
+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

توجه ::: 
این مقاله قدیمی را ۱۳۹۶ آن زمانی که هفته ای نزدیک به بیست برنامه آفیش بودم، و بهره وری و برآورد و حق الزحمه ندادند نوشتم، لحنش تند بود، با کمی اصلاح منتشر می کنم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۴ ، ۲۳:۳۱

ایران، در کانون توجه صنایع آینده با تکیه بر منابع غنی معدنی
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

با رشد سریع فناوری‌های نوین و گسترش صنایع مبتنی بر دانش، جهان بیش از هر زمان دیگری به مواد اولیه حیاتی و کمیاب وابسته شده است. فلزات گرانبها و عناصر نادر زمین، ستون فقرات بسیاری از فناوری‌های پیشرفته همچون انرژی‌های نو، خودروهای برقی، صنایع هوافضا، پزشکی پیشرفته و تجهیزات الکترونیکی محسوب می‌شوند. در این میان، ایران به عنوان کشوری با ذخایر گسترده و متنوع معدنی، به‌ویژه در حوزه فلزات گرانبها و عناصر استراتژیک، در کانون توجه قرار گرفته است.
(منابع حیاتی ایران و صنایع آینده)
ایران علاوه بر ذخایر بزرگ نفت و گاز، از لحاظ منابع معدنی نیز جزو ۱۰ کشور برتر جهان به‌شمار می‌رود. وجود ذخایر قابل توجهی از طلا، نقره، مس، روی، لیتیوم، مولیبدن، نیکل و عناصر نادر، موقعیتی راهبردی برای ایران ایجاد کرده است. بسیاری از این عناصر در ساخت باتری‌های لیتیوم-یونی، پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی، تجهیزات الکترونیکی دقیق و حتی رایانه‌های کوانتومی کاربرد دارند.
(اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی)
در دنیای فردا، کشورهایی که منابع استراتژیک معدنی در اختیار دارند، نه تنها قدرت اقتصادی بیشتری خواهند داشت، بلکه می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای در زنجیره تأمین جهانی ایفا کنند. ایران با دارا بودن موقعیت جغرافیایی ممتاز و دسترسی به بازارهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی، ظرفیت تبدیل‌شدن به یک هاب منطقه‌ای برای تأمین مواد اولیه فناوری‌های پیشرفته را دارد.
{فرصت‌ها و چالش‌ها}
اگرچه تحریم‌های بین‌المللی و چالش‌های زیرساختی، بهره‌برداری کامل از این پتانسیل را با دشواری‌هایی مواجه کرده، اما فرصت‌های سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، توسعه فناوری‌های بومی استخراج و فرآوری، و تربیت نیروی انسانی متخصص، می‌توانند مسیر پیشرفت این حوزه را هموار سازند. همچنین با توجه به حرکت جهانی به‌سوی اقتصاد سبز و کربن‌پایین، ایران می‌تواند نقش کلیدی در تأمین مواد اولیه برای فناوری‌های پاک ایفا کند.
در پایان این یادداشت یادآور می شویم: در چشم‌انداز آینده جهان، منابع معدنی ارزشمند ایران نه‌تنها دارایی اقتصادی، بلکه ابزاری استراتژیک برای حضور فعال در بازارهای جهانی و ارتقای جایگاه کشور در زنجیره فناوری‌های نوین است. سرمایه‌گذاری هوشمند، دیپلماسی اقتصادی فعال و توسعه زیرساخت‌های فناورانه، می‌توانند ایران را به یکی از بازیگران اصلی صنایع آینده تبدیل کنند.
+ روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۴ ، ۲۲:۱۶

به یاد استاد مهدی آذری یزدی؛ نویسنده‌ای که نسلی را با کتاب‌هایش پرورش داد و همان نسل فراموشش کرد
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)

در تاریخ ادبیات معاصر ایران، کمتر نویسنده‌ای را می‌توان یافت که به اندازه مهدی آذری یزدی تأثیرگذار بوده باشد. او نه تنها نویسنده‌ای خلاق و متعهد بود، بلکه معلمی بود که نسلی را با کلمات و آثارش پرورش داد؛ نسلی که امروز، به گونه‌ای تلخ، شاید فراموشش کرده است.
مهدی آذری یزدی در آثار خود از عمق فرهنگ ایرانی، دغدغه‌های اجتماعی، و ارزش‌های انسانی سخن گفت. کتاب‌هایش برای بسیاری از خوانندگان نوجوان و جوان، دریچه‌ای به دنیایی نو و اندیشه‌ای تازه باز کرد. نسلی که در پیچ و خم تحولات اجتماعی و فرهنگی رشد یافت، بسیاری‌شان در کنار کتاب‌های او بزرگ شدند و پرورس یافتند. آثار مهدی آذری تنها نوشته نبودند؛ آنها معلمانی بودند که درس زندگی و شناخت بهتر جهان را به ما آموختند.
اما این نسل، که شاگرد مکتب او بود، امروز چه کرده است؟ متأسفانه فراموشی، بی‌مهری و گاهی کم‌توجهی نسبت به این سرمایه‌های فرهنگی و انسانی، سهم ما از یاد مهدی آذری یزدی است. ما شاگردانی نامردیم که آموزگار خود را در گذر زمان گم کرده‌ایم؛ او را که یکی از ستون‌های شکل‌دهنده ادبیات و فرهنگ معاصر ما بود، کنار گذاشتیم.
حیف است که چنین اندیشمند و نویسنده تأثیرگذاری در سکوت و فراموشی بماند. یاد و آثار مهدی آذری یزدی باید زنده نگه داشته شود، چون او نه فقط نویسنده، بلکه نسلی را ساخت و آینده‌ای را شکل داد. بیایید به احترام زحمات او، بار دیگر کتاب‌هایش را بخوانیم و از آنچه به ما آموخته درس بگیریم.
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۴ ، ۲۰:۵۰